⭕️یکسال گذشت...(بخش اول)
✍ #سعید_علیبیگی
🗓۱۹ بهمن ۱۳۹۷
۱. سال ۹۶ درچنین لحظاتی جهت پیگیری پرونده ۲ نفر از جوانان خوب بهاری که از خرمآباد و خرمشهر به تهران اعزام شده بودند، به دادسرا مراجعه کردم، در حال دلداری دادن به خانوادههاشون بودم که #دستگیر شدم و سه ماه انفرادی در ۲ الف #اوین و ۶ سال و نیم حکم تعزیری ظالمانه نصیبم شد.
۲. دادیار #شوشتری خوشحال و سراسیمه بود از بازداشت من! عرض کردم حق ندارید بدون احضاریه و تفهیم اتهام بنده رو بازداشت کنید، شوخی یا جدی پاسخش این بود: حقوق بلدی! پس خطرناکی!
بدون معطلی مرا به بازداشتگاه داخل پارکینگ دادسرا که سیستم گرمایش نداشت در سرمای منفی ۴ درجه فرستاد. دقیقا دو روز بعد از برف سنگینی که سال گذشته بارید، توی حیاط حبسم کردند.
۳. بعد از ۳ ساعت بازداشت بدون لباس گرم داخل یک اتاق تاریک و بسیار سرد یک متری شبیه انباری، سرباز آمد. گفتم مرا پیش رئیس مجتمع ببر، گوش نکرد! بر اثر سرما لرز شدیدی داشتم در مسیر، یکی از مسئولان دادسرا را دیدم و معترض این مدل بازداشت و رفتار غیر انسانی شدم، با #شوشتری تماس گرفت و معترض بازداشتم در حیاط شد. جایی برای نگه داشتن من نداشتند و بهتر بگویم حتی جایی برای نگه داشتن متهمان واقعی که روزانه دستگیر میشدند هم نداشتند! بالاخره در اتاق افسر نگهبان به یک صندلی دستبندم زدند! حداقل گرم بود!
۴. پس از این اتفاق دادیار شوشتری صرفاً از شرایط بازداشتگاه ابراز بیاطلاعی کرد! مدام سراغ غلباش را میگرفت و میگفت با #غلباش که صبح همراهت بود تماس بگیر، بیاید دادسرا تا آزادت کنیم، گفتم نمیزنم! گفت متوجه نیستی کجا آمدهای! گفتم اتفاقا متوجهم چون یکسالی میشود برای پیگیری رفتارهای غیرعادلانه به دوستانم زیاد پایم به اینجا باز شده...
۵. شوشتری وقتی دید سرسختی میکنم از در دوستی وارد شد، از بیرون ناهار سفارش داد! گفتم نمیخورم، گفت مثل #بقایی فکر میکنی از مال حرام قوه قضاییه است؟! گفت نگران نباش از پولی است که حضرت آقا ماهیانه برای طلبهها واریز میکند و حلال حلال است!
گفتم خوب است که خودتون شوخی یا جدی به برخی مسائل اعتراف میکنید!
۶. شوشتری مدام بازداشت مرا به رؤسایش گزارش میداد، تفهیم اتهام نکرده بازجویی میکرد! چیزی نصیبش نشد که خود #قطبی احضارم کرد! او هم از در دوستی وارد شد ولی بیحاصل بود. مرا به بازداشتگاهی زیرزمینی در خیابان مطهری منتقل کردند... یک شب با یک طلبه افغانی در بازداشت بودم.
۷. همان شب با چهار مأمور کم سن و سال برای تفتیش منزل رفتیم، قفلساز هم همراهشان بود. #غلباش در منزل بود، بدون داشتن حکم و صرفاً با یک تماس تلفنی بازداشتش کردند. چندین ساعت خانه را زیر رو کردند و همه چیز را بهم ریختند، به شوخی گفتم اسناد #جاسوسی با سیا را اینجا پنهان نمیکنم!
۸.فردایش تازه تفهیم اتهام شدم به جرم لیدری سازمانی که خودم از وجودش خبر نداشتم و آنها هم سندی بر اتهامشان نداشتند. به #اوین منتقل شدم و ۳ ماه در سلولهای کوچکی به ابعاد ١.٨۵ در ٢.٧٠ بازداشت بودم. تا یک ماه حتی اجازه تماس با خانوادهام را نداشتم و خانواده ازحال و روزم بیخبر بودند!
ادامه در.... 👇👇👇👇
🆔 @Saeidzibakalam
✍ #سعید_علیبیگی
🗓۱۹ بهمن ۱۳۹۷
۱. سال ۹۶ درچنین لحظاتی جهت پیگیری پرونده ۲ نفر از جوانان خوب بهاری که از خرمآباد و خرمشهر به تهران اعزام شده بودند، به دادسرا مراجعه کردم، در حال دلداری دادن به خانوادههاشون بودم که #دستگیر شدم و سه ماه انفرادی در ۲ الف #اوین و ۶ سال و نیم حکم تعزیری ظالمانه نصیبم شد.
۲. دادیار #شوشتری خوشحال و سراسیمه بود از بازداشت من! عرض کردم حق ندارید بدون احضاریه و تفهیم اتهام بنده رو بازداشت کنید، شوخی یا جدی پاسخش این بود: حقوق بلدی! پس خطرناکی!
بدون معطلی مرا به بازداشتگاه داخل پارکینگ دادسرا که سیستم گرمایش نداشت در سرمای منفی ۴ درجه فرستاد. دقیقا دو روز بعد از برف سنگینی که سال گذشته بارید، توی حیاط حبسم کردند.
۳. بعد از ۳ ساعت بازداشت بدون لباس گرم داخل یک اتاق تاریک و بسیار سرد یک متری شبیه انباری، سرباز آمد. گفتم مرا پیش رئیس مجتمع ببر، گوش نکرد! بر اثر سرما لرز شدیدی داشتم در مسیر، یکی از مسئولان دادسرا را دیدم و معترض این مدل بازداشت و رفتار غیر انسانی شدم، با #شوشتری تماس گرفت و معترض بازداشتم در حیاط شد. جایی برای نگه داشتن من نداشتند و بهتر بگویم حتی جایی برای نگه داشتن متهمان واقعی که روزانه دستگیر میشدند هم نداشتند! بالاخره در اتاق افسر نگهبان به یک صندلی دستبندم زدند! حداقل گرم بود!
۴. پس از این اتفاق دادیار شوشتری صرفاً از شرایط بازداشتگاه ابراز بیاطلاعی کرد! مدام سراغ غلباش را میگرفت و میگفت با #غلباش که صبح همراهت بود تماس بگیر، بیاید دادسرا تا آزادت کنیم، گفتم نمیزنم! گفت متوجه نیستی کجا آمدهای! گفتم اتفاقا متوجهم چون یکسالی میشود برای پیگیری رفتارهای غیرعادلانه به دوستانم زیاد پایم به اینجا باز شده...
۵. شوشتری وقتی دید سرسختی میکنم از در دوستی وارد شد، از بیرون ناهار سفارش داد! گفتم نمیخورم، گفت مثل #بقایی فکر میکنی از مال حرام قوه قضاییه است؟! گفت نگران نباش از پولی است که حضرت آقا ماهیانه برای طلبهها واریز میکند و حلال حلال است!
گفتم خوب است که خودتون شوخی یا جدی به برخی مسائل اعتراف میکنید!
۶. شوشتری مدام بازداشت مرا به رؤسایش گزارش میداد، تفهیم اتهام نکرده بازجویی میکرد! چیزی نصیبش نشد که خود #قطبی احضارم کرد! او هم از در دوستی وارد شد ولی بیحاصل بود. مرا به بازداشتگاهی زیرزمینی در خیابان مطهری منتقل کردند... یک شب با یک طلبه افغانی در بازداشت بودم.
۷. همان شب با چهار مأمور کم سن و سال برای تفتیش منزل رفتیم، قفلساز هم همراهشان بود. #غلباش در منزل بود، بدون داشتن حکم و صرفاً با یک تماس تلفنی بازداشتش کردند. چندین ساعت خانه را زیر رو کردند و همه چیز را بهم ریختند، به شوخی گفتم اسناد #جاسوسی با سیا را اینجا پنهان نمیکنم!
۸.فردایش تازه تفهیم اتهام شدم به جرم لیدری سازمانی که خودم از وجودش خبر نداشتم و آنها هم سندی بر اتهامشان نداشتند. به #اوین منتقل شدم و ۳ ماه در سلولهای کوچکی به ابعاد ١.٨۵ در ٢.٧٠ بازداشت بودم. تا یک ماه حتی اجازه تماس با خانوادهام را نداشتم و خانواده ازحال و روزم بیخبر بودند!
ادامه در.... 👇👇👇👇
🆔 @Saeidzibakalam
یکسال گذشت.....
(بخش دوم و پایانی)
✍ #سعید_علیبیگی
۹. روزانه یک ربع صبح و یک ربع عصر برای هواخوری با چشمبند مرا به حیاط کوچکی پر از برف میبردند! حق صحبت کردن، نگاه کردن و حتی خارج شدن از مسیر خطی ثابتی که در حیاط برای قدم زدنم مشخص کرده بودند، نداشتم. در انفرادی حتی حق درخواست کتاب و روزنامه برای مطالعه هم برایم قائل نبودند!
١٠. تنهای تنها در سلولی که همیشه چراغش روشن بود و هیچ روزنهای به بیرون نداشت! گاهاً میشد حساب شب و روز از دستم خارج میشد، حتی زندانبانها حق گفتن ساعت را به من نداشتند! روزهای آخر مرا کنار ۶ نفر دیگر در اتاقی دو برابر سلول خودم بردند که شرایطش بسیار بدتر از انفرادی قبلی بود، دو داعشی و یک نفر بازداشتی قائله خیابان پاسداران که کل بدنش کبود و زخمی بود، یک استاد تمام ریاضی و هیأت علمی دانشگاه، رضا# گلپور پژوهشگر ضد احمدینژاد و یکی دیگر از هواداران دکتر احمدینژاد! کلا جمعمان جمع بود در آن مکان کوچک!
١١. روزهای آخر سال، تقریبا ۹۰ درصد بازداشتیهای ۲ الف آزاد شدند به غیر از تعدادی از بچههای بهاری! حتی داعشیها منتقل شدند! البته خدا رو شکر آن دو دوست خرمآبادی و خرمشهری قبل عید آزاد شدند. دعایم آزادیشان بود چون شرایط خانوادگی و حتی سنی و جسمیشان مناسب حضور در زندان نبود.
١٢. از آن ایام و دورانی که بر ما گذشت حرف بسیار است ولی مطمئنم همه آنانی که ظلم کردند و میکنند روزی میرسد که تاوان ظلمشان را خواهند داد. وقتی یاد اشکهای مادرم میافتم بیش از پیش مطمئن میشوم که #شوشتری و روسایش حتما در دادگاه عدل الهی محاکمه خواهند شد، چه بسا شدهاند و خبر ندارند!
۱۳. در #زندان_انفرادی و انقطاع کامل از دنیاست که خدا را پررنگتر لمس میکنی! نزدیک دو ماهش را روزه بودم و یک مهر و قرآن و مفاتیح همدم لحظاتم بودند و آنجا بهتر میفهمی که خدایی هست و امید رهایی از ظلم، نفاق و بیعدالتی در وجود انسان پر رنگتر میگردد.
به امید رهایی همه زندانیان... از هر رنگ و ایده و جناحی
و خدارو شکر که خانم مرضیه #هاشمی، خبرنگار آمریکایی ۱۰ روزه از زندان های آمریکا نجات یافت
و به امید اینکه #محمد_حسین_حیدری خبرنگار ایرانی هرچه زودتر از بازداشت ۱۰ ماهه از زندانهای ایران نجات یابد...
🆔 @Saeidzibakalam
(بخش دوم و پایانی)
✍ #سعید_علیبیگی
۹. روزانه یک ربع صبح و یک ربع عصر برای هواخوری با چشمبند مرا به حیاط کوچکی پر از برف میبردند! حق صحبت کردن، نگاه کردن و حتی خارج شدن از مسیر خطی ثابتی که در حیاط برای قدم زدنم مشخص کرده بودند، نداشتم. در انفرادی حتی حق درخواست کتاب و روزنامه برای مطالعه هم برایم قائل نبودند!
١٠. تنهای تنها در سلولی که همیشه چراغش روشن بود و هیچ روزنهای به بیرون نداشت! گاهاً میشد حساب شب و روز از دستم خارج میشد، حتی زندانبانها حق گفتن ساعت را به من نداشتند! روزهای آخر مرا کنار ۶ نفر دیگر در اتاقی دو برابر سلول خودم بردند که شرایطش بسیار بدتر از انفرادی قبلی بود، دو داعشی و یک نفر بازداشتی قائله خیابان پاسداران که کل بدنش کبود و زخمی بود، یک استاد تمام ریاضی و هیأت علمی دانشگاه، رضا# گلپور پژوهشگر ضد احمدینژاد و یکی دیگر از هواداران دکتر احمدینژاد! کلا جمعمان جمع بود در آن مکان کوچک!
١١. روزهای آخر سال، تقریبا ۹۰ درصد بازداشتیهای ۲ الف آزاد شدند به غیر از تعدادی از بچههای بهاری! حتی داعشیها منتقل شدند! البته خدا رو شکر آن دو دوست خرمآبادی و خرمشهری قبل عید آزاد شدند. دعایم آزادیشان بود چون شرایط خانوادگی و حتی سنی و جسمیشان مناسب حضور در زندان نبود.
١٢. از آن ایام و دورانی که بر ما گذشت حرف بسیار است ولی مطمئنم همه آنانی که ظلم کردند و میکنند روزی میرسد که تاوان ظلمشان را خواهند داد. وقتی یاد اشکهای مادرم میافتم بیش از پیش مطمئن میشوم که #شوشتری و روسایش حتما در دادگاه عدل الهی محاکمه خواهند شد، چه بسا شدهاند و خبر ندارند!
۱۳. در #زندان_انفرادی و انقطاع کامل از دنیاست که خدا را پررنگتر لمس میکنی! نزدیک دو ماهش را روزه بودم و یک مهر و قرآن و مفاتیح همدم لحظاتم بودند و آنجا بهتر میفهمی که خدایی هست و امید رهایی از ظلم، نفاق و بیعدالتی در وجود انسان پر رنگتر میگردد.
به امید رهایی همه زندانیان... از هر رنگ و ایده و جناحی
و خدارو شکر که خانم مرضیه #هاشمی، خبرنگار آمریکایی ۱۰ روزه از زندان های آمریکا نجات یافت
و به امید اینکه #محمد_حسین_حیدری خبرنگار ایرانی هرچه زودتر از بازداشت ۱۰ ماهه از زندانهای ایران نجات یابد...
🆔 @Saeidzibakalam