This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
استقبال رسانه‌های ترکیه‌ای از حرکت تماشاگران تراکتور در بازی مقابل استقلال؛ همه در انتظار واکنش فدراسیون فوتبال
مجمع نمایندگان کردستان در مجلس شورای اسلامی نباید در برابر توهین های که به ملت کورد در تبریز شد سکوت کنند باید از فدراسیون فوتبال و نهادهای مربوطه بخواهند در اسرع وقت با این رفتار زشت برخورد جدی کنند
ملت ایران ازفارس...تا کورد نباید این رفتار را قبول کنند و خواستار برخورد سریع با چنین رفتار های زشت و زننده و نژاد پرستانه از طرف دولتیها باشند
حتماًعضوشوعالیه👇
@pirpiran @pirpiran
مجمع نمایندگان کردستان در مجلس شورای اسلامی نباید در برابر توهین های که به ملت کورد در تبریز شد سکوت کنند باید از فدراسیون فوتبال و نهادهای مربوطه بخواهند در اسرع وقت با این رفتار زشت برخورد جدی کنند
ملت ایران ازفارس...تا کورد نباید این رفتار را قبول کنند و خواستار برخورد سریع با چنین رفتار های زشت و زننده و نژاد پرستانه از طرف دولتیها باشند
حتماًعضوشوعالیه👇
@pirpiran @pirpiran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعری زیبا از شاعر بزرگ مرحوم استاد #اسد_چراغی
در مورد شجاعت و درستی وپاکی و مردانگی مردم کورد
حتماًعضوشوعالیه👇
@pirpiran @pirpiran
در مورد شجاعت و درستی وپاکی و مردانگی مردم کورد
حتماًعضوشوعالیه👇
@pirpiran @pirpiran
کلام درویش فارغ کرمانشاهی
من آن روز بودم که ذاتی نبود
نیشانه از وجودصفاتی نبود
ازل بودم در ابدتاختم
که نشناختی کسی شناختم نبودی
به سجده برفتم که دربام عرش
که لوح وقلم را دواتی نبود
که مهمان مریم بودم یک شبی
که عیسی بلاهوت روحا نبود
که درقبضه قدرت لایموت
که موسی کلیمی کلاما نبود
به کشتی نشستم درکشتیان
که نوح نبی را بنیا نبود
به گل های گلشن نظر کردم
نه رنگی نه بوی نه بویا نبود
بجزفارغ ذات پاکی نبود
وجودی ذیجود جویا نبود
اول آخـــــــــریار
حتماًعضوشوعالیه👇
@pirpiran @pirpiran
من آن روز بودم که ذاتی نبود
نیشانه از وجودصفاتی نبود
ازل بودم در ابدتاختم
که نشناختی کسی شناختم نبودی
به سجده برفتم که دربام عرش
که لوح وقلم را دواتی نبود
که مهمان مریم بودم یک شبی
که عیسی بلاهوت روحا نبود
که درقبضه قدرت لایموت
که موسی کلیمی کلاما نبود
به کشتی نشستم درکشتیان
که نوح نبی را بنیا نبود
به گل های گلشن نظر کردم
نه رنگی نه بوی نه بویا نبود
بجزفارغ ذات پاکی نبود
وجودی ذیجود جویا نبود
اول آخـــــــــریار
حتماًعضوشوعالیه👇
@pirpiran @pirpiran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#خاونکار۸۴
تکیه اسید براکه
سیری در گذر زمان
دیدن این تصاویر خالی از لطف نیست
حتماًعضوشوعالیه👇
@pirpiran @pirpiran
تکیه اسید براکه
سیری در گذر زمان
دیدن این تصاویر خالی از لطف نیست
حتماًعضوشوعالیه👇
@pirpiran @pirpiran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تکیه_آسیدبراکه_خاوندکار۹۷
دیدار پر از شور وشوق مریدان وعاشقان تکیه حیدری با آقا آسیدنصرالدین حیدری
حتماعضوشوعالیه👇
@pirpiran
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEoGqYMfK2HYNUcJGw
دیدار پر از شور وشوق مریدان وعاشقان تکیه حیدری با آقا آسیدنصرالدین حیدری
حتماعضوشوعالیه👇
@pirpiran
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEoGqYMfK2HYNUcJGw
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹اردوغان به پاکستان سفر کرده و میخواد تو مجلس این کشور سخنرانی کنه
🔻فقط ببینیت نمایندگان چطوری بهش اجازه حرف زدن نمیدن؟
هر کس دیگه ای بود از خجالت می مرد.
@pirpiran
🔻فقط ببینیت نمایندگان چطوری بهش اجازه حرف زدن نمیدن؟
هر کس دیگه ای بود از خجالت می مرد.
@pirpiran
در دوره شاه فضلی👇
شاه فضل که ذات مظهر حضرت حق بود ملکهایش بنام منصور،ونسیمه، وذکریا ،وترکه، و رمزبار(عینه)، و(بره شاه فضلی دون بابایادگار) در حضور حضرت حق بودن وشاه عالم هر وقت که گرسنه شدن بره را سر می بریدن وبعد از اینکه گوشت او را میل میکردن به دستور شاه عالم شاه فضل امر می شدودومرتبه بره زنده
می شد بعد از مدتها شاه عالم شاه فضل خود را از غلامان ومریدان پاک پنهان نمود وغلامان گرسنه مانده بودن وبا نیامدن شاه مشورت کردند که برّه را سر ببرند بعد از رفع گرسنگی برّه را زنده بکنن تا اینکه دایه رمزبار(عینه) فرمود اگر شما بّره رابدون اجازه حضرت حق سر ببرید دیگر بره زندنخواهد شد ودر حضور حضرت حق خجل خواهیم شد غلامان امر دایه رمزبار(عینه) را قبول نکردن وبرّه را سر بریدن پس از تناول غذا هرچه کردن برّه زنده نشد ودر این موقع شاه عالم شاه فضل خود را آشکارکرد وبره را ندید وچگونگی گذشته را از غلامان توضیح خواست وغلامان در جواب خود عرض نمودن که برّه را سر بریدن بعد شاه عالم. چوبی به پشت برّه زد وبرّه در آن وقت زنده شد واز برّه پرسید چه کسی تو را سر برید گفت ترکه، فرمودچه کسی پوست ترا در آورد عرض کرد نسیمی،فرمود چه کسی شما به دار کشید عرض کرد منصور،فرمود چه کسی تو راشق کرد عرض کرد ذکریا،شاه عالم شاه فضل به غلامان خود گفت هرکس به شیوه ای که آسیب به این بره رسانده به سزای اعمال خود برسند وشاه عالم دو باره خود را غایب وپنهان کرد بعد از مدتها غلامان شاه فضل همانطور که گفته بود بسزای خود رسیدن که دفتر می فرماید
پادشاه مرمو
غلامان قضلا
میان یاری حوشاو قضلا
چنی چل تنه کردمان فضلا
ندوره مولا شیام او شاه فضلا
پادشاه مرمو
برّه وم کرن
نوصل حسین بره وم کردن
چنی هم یاران زمایشت کردن
حسین حسینا گوشتمان وردن
بنیامین مرمو
دامما زیا
ندورۂ برّه داممان زیا
برّه کفت ندام حرص نویا
بیمیان زمایشت خطامان بیا
داود مرمو
دامشا دیمه
دامیاربنیامین دامشا دیمه
نینا تندش او وروبیمه
شهبازش گردن خواجای نسیمه
پیرموسی مرمو
ذکریا شقم
نه خطای وین بی ذکریا شقم
نویسنده دوران دو هفت طبقم
چونکه خطام بی نوی مطلقم
مصطفی مرمو
ترکه سر بر،بیم
مصطفی مطلق ترکه سر بر ،بیم
جلوم ودست نه داودگرّ بیم
بهانه برّه جو بونه قرّ بیم
رمزمرمو
رمز حق جوربیم
عینه بی انوا رمز حق جوربیم
لطف خواجام بی جه بره دوریم
چونکه حقم وات حق منصوربیم
بنیامین مرمو
بنیام منصوری
شریک برّه بنیام منصوری
بیام وساقی حوض قصوری
سنگه سارشارنه برّه جوری
احمد مرمو
برّه اوبربیم
یاران چنی قول بره اوبر بیم
خواجام دوریش کرد نشیوه کرّبیم
یاران ونشاط پریشان شرّبیم
ترکه مرمو
دردم از حیدر
درمانم از حیدر
کفرم ازخود ایمانم از حیدر
ترکه من آسا بورانم سر
دست بر نمیدارم زدامان حیدر
نسیمی مرمو
دردم از دوست درمانم از دوست
کفرم از خودایمانم از دوست
نسیمی آسا بکنانم پوست
دست برنمیدارم زدامان دوست
منصور مرمو
دردم ازیاردرمانم ازیار
کفرم از خودم ایمانم ازیار
منصوری آسابکشانم ودار
دست برنمیدارم زدامان یار
ذکریا مرمو
دردم از حق درمانم از حق
کفرم از خودم ایمانم از حق
ذکریا آسا بکرانم شق
دست بر نمیدارم زدامان حق
هو اول وآخریار
حتماعضوشوعالیه👇
@pirpiran @pirpiran
شاه فضل که ذات مظهر حضرت حق بود ملکهایش بنام منصور،ونسیمه، وذکریا ،وترکه، و رمزبار(عینه)، و(بره شاه فضلی دون بابایادگار) در حضور حضرت حق بودن وشاه عالم هر وقت که گرسنه شدن بره را سر می بریدن وبعد از اینکه گوشت او را میل میکردن به دستور شاه عالم شاه فضل امر می شدودومرتبه بره زنده
می شد بعد از مدتها شاه عالم شاه فضل خود را از غلامان ومریدان پاک پنهان نمود وغلامان گرسنه مانده بودن وبا نیامدن شاه مشورت کردند که برّه را سر ببرند بعد از رفع گرسنگی برّه را زنده بکنن تا اینکه دایه رمزبار(عینه) فرمود اگر شما بّره رابدون اجازه حضرت حق سر ببرید دیگر بره زندنخواهد شد ودر حضور حضرت حق خجل خواهیم شد غلامان امر دایه رمزبار(عینه) را قبول نکردن وبرّه را سر بریدن پس از تناول غذا هرچه کردن برّه زنده نشد ودر این موقع شاه عالم شاه فضل خود را آشکارکرد وبره را ندید وچگونگی گذشته را از غلامان توضیح خواست وغلامان در جواب خود عرض نمودن که برّه را سر بریدن بعد شاه عالم. چوبی به پشت برّه زد وبرّه در آن وقت زنده شد واز برّه پرسید چه کسی تو را سر برید گفت ترکه، فرمودچه کسی پوست ترا در آورد عرض کرد نسیمی،فرمود چه کسی شما به دار کشید عرض کرد منصور،فرمود چه کسی تو راشق کرد عرض کرد ذکریا،شاه عالم شاه فضل به غلامان خود گفت هرکس به شیوه ای که آسیب به این بره رسانده به سزای اعمال خود برسند وشاه عالم دو باره خود را غایب وپنهان کرد بعد از مدتها غلامان شاه فضل همانطور که گفته بود بسزای خود رسیدن که دفتر می فرماید
پادشاه مرمو
غلامان قضلا
میان یاری حوشاو قضلا
چنی چل تنه کردمان فضلا
ندوره مولا شیام او شاه فضلا
پادشاه مرمو
برّه وم کرن
نوصل حسین بره وم کردن
چنی هم یاران زمایشت کردن
حسین حسینا گوشتمان وردن
بنیامین مرمو
دامما زیا
ندورۂ برّه داممان زیا
برّه کفت ندام حرص نویا
بیمیان زمایشت خطامان بیا
داود مرمو
دامشا دیمه
دامیاربنیامین دامشا دیمه
نینا تندش او وروبیمه
شهبازش گردن خواجای نسیمه
پیرموسی مرمو
ذکریا شقم
نه خطای وین بی ذکریا شقم
نویسنده دوران دو هفت طبقم
چونکه خطام بی نوی مطلقم
مصطفی مرمو
ترکه سر بر،بیم
مصطفی مطلق ترکه سر بر ،بیم
جلوم ودست نه داودگرّ بیم
بهانه برّه جو بونه قرّ بیم
رمزمرمو
رمز حق جوربیم
عینه بی انوا رمز حق جوربیم
لطف خواجام بی جه بره دوریم
چونکه حقم وات حق منصوربیم
بنیامین مرمو
بنیام منصوری
شریک برّه بنیام منصوری
بیام وساقی حوض قصوری
سنگه سارشارنه برّه جوری
احمد مرمو
برّه اوبربیم
یاران چنی قول بره اوبر بیم
خواجام دوریش کرد نشیوه کرّبیم
یاران ونشاط پریشان شرّبیم
ترکه مرمو
دردم از حیدر
درمانم از حیدر
کفرم ازخود ایمانم از حیدر
ترکه من آسا بورانم سر
دست بر نمیدارم زدامان حیدر
نسیمی مرمو
دردم از دوست درمانم از دوست
کفرم از خودایمانم از دوست
نسیمی آسا بکنانم پوست
دست برنمیدارم زدامان دوست
منصور مرمو
دردم ازیاردرمانم ازیار
کفرم از خودم ایمانم ازیار
منصوری آسابکشانم ودار
دست برنمیدارم زدامان یار
ذکریا مرمو
دردم از حق درمانم از حق
کفرم از خودم ایمانم از حق
ذکریا آسا بکرانم شق
دست بر نمیدارم زدامان حق
هو اول وآخریار
حتماعضوشوعالیه👇
@pirpiran @pirpiran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from پیرپیران یاری (صیدی)
هو اول یار اخر یار
این داستان در چند قسمت درج می شود
👇 قسمت یکم👇
در باره توحید ابلیس وموحد بودنش باید بگویم که نظرعرفا ومکاشفان غیر از نظر فقها ومتشرعان است واین غیریت اعتباری وتنها صرف اعتقاد وگرایش ونظر است نه عبادی که مورد ثواب وعقاب قرار گیرد یعنی در روز قیامت ازموحد بودنش ومومن بودن این شیفه حق از ما سئوالی نمیشود اما ازانجا که نظر وکشف عرفا دایره اش وسیعتر وفراگیرتر ازنظر فقها میباشد ودر ثانی با اندیشمندان روحانی یارسان هم عقیده بوده وهستند وهمگان ازیک منبع ویک کانون مکاشفه کرده اند وحکم توارد را نسبت به یکدیگر پیدا کرده اند لذا در این رابطه همانگونه که (ابن سینا میگوید باید قبول کنیم تا برهان برعدم صحت مطلبی نداریم انرا در بقعه امکان بگذاریم وبگوییم خدا داناتر است) بنابراین دیدگاهای عرفا ومکاشفان را بیان میداریم وبران مبنا استدلال میکنیم نه از جهت ظواهر امر و رسوم وداستانهای بازمانده ازدوران کهن خدا در قران در ایه ای بیان میدارد ما بار امانت را بر کوها واسمانها عرضه داشتیم انرا نپذیرفت اما برانسان عرضه داشتیم انرا پذیرفت لذا در این رابطه فقها ومتشرعان میگویند که این بار امانت ؛بار تکلیف است حکما میگویند بار حکمت است وعرفا میگویند بار عشق است در این یک آیه تفاوت قوس سه نظر را بنگرید وخود قضاوت کنید چون امور دیگر وایات دیگر هم اینگونه است قبل از هرچیزی سخنی دارم با فقها وایات عظام ایه ای در قران میباشد وان اینکه ابلیس با خدا تکلم کرد وگفت ایا همین است که برمن برتری داده ای به فرزندان وی جزاندکی تسلط وغلبه خواهم یافتد(اسرا ۶۲) وخداوند در جواب فرمودند هرکس از ایشان را توانی به آهنگ خویش بکشان وبا سوارگانت وپیادگانت برآنها هجوم کن ودر مالها وفرزندانشان شریک شو ووعده شان بده(اسرا ۶۴) حال ای فقهای اسلام وایات عظام ایا ابلیس جز به فرمان الهی این کار را میکند ایا از جانب خداوند یک دستور و فرمان نیود ودر عین حال متضمن وعید وتهدید هم باشد ودر باره ما هم یک امتحان بزرگ تا خداوند نشان دهد که درمیان فرزندان ادم کسانی هستند که ابلیس را برانان تسلط واستیلا ودستی نیست چنانکه در پی این ایه میفرماید بربندگان خاص من تسلط نداری (اسرا ۶۵) محمد ابن یعقوب کلینی در کتاب کافی در باب مشیت حدیثی را ازحضرت صادق علیه السلام روایت میکند ما ان حدیث را به ترجمه نقل میکنیم ان حضرت میفرمایند ادامه مطلب کامنت بعدی
✍ازقلم فریمان ارم
حتماًعضوشوعالیه👇
@pirpiran
این داستان در چند قسمت درج می شود
👇 قسمت یکم👇
در باره توحید ابلیس وموحد بودنش باید بگویم که نظرعرفا ومکاشفان غیر از نظر فقها ومتشرعان است واین غیریت اعتباری وتنها صرف اعتقاد وگرایش ونظر است نه عبادی که مورد ثواب وعقاب قرار گیرد یعنی در روز قیامت ازموحد بودنش ومومن بودن این شیفه حق از ما سئوالی نمیشود اما ازانجا که نظر وکشف عرفا دایره اش وسیعتر وفراگیرتر ازنظر فقها میباشد ودر ثانی با اندیشمندان روحانی یارسان هم عقیده بوده وهستند وهمگان ازیک منبع ویک کانون مکاشفه کرده اند وحکم توارد را نسبت به یکدیگر پیدا کرده اند لذا در این رابطه همانگونه که (ابن سینا میگوید باید قبول کنیم تا برهان برعدم صحت مطلبی نداریم انرا در بقعه امکان بگذاریم وبگوییم خدا داناتر است) بنابراین دیدگاهای عرفا ومکاشفان را بیان میداریم وبران مبنا استدلال میکنیم نه از جهت ظواهر امر و رسوم وداستانهای بازمانده ازدوران کهن خدا در قران در ایه ای بیان میدارد ما بار امانت را بر کوها واسمانها عرضه داشتیم انرا نپذیرفت اما برانسان عرضه داشتیم انرا پذیرفت لذا در این رابطه فقها ومتشرعان میگویند که این بار امانت ؛بار تکلیف است حکما میگویند بار حکمت است وعرفا میگویند بار عشق است در این یک آیه تفاوت قوس سه نظر را بنگرید وخود قضاوت کنید چون امور دیگر وایات دیگر هم اینگونه است قبل از هرچیزی سخنی دارم با فقها وایات عظام ایه ای در قران میباشد وان اینکه ابلیس با خدا تکلم کرد وگفت ایا همین است که برمن برتری داده ای به فرزندان وی جزاندکی تسلط وغلبه خواهم یافتد(اسرا ۶۲) وخداوند در جواب فرمودند هرکس از ایشان را توانی به آهنگ خویش بکشان وبا سوارگانت وپیادگانت برآنها هجوم کن ودر مالها وفرزندانشان شریک شو ووعده شان بده(اسرا ۶۴) حال ای فقهای اسلام وایات عظام ایا ابلیس جز به فرمان الهی این کار را میکند ایا از جانب خداوند یک دستور و فرمان نیود ودر عین حال متضمن وعید وتهدید هم باشد ودر باره ما هم یک امتحان بزرگ تا خداوند نشان دهد که درمیان فرزندان ادم کسانی هستند که ابلیس را برانان تسلط واستیلا ودستی نیست چنانکه در پی این ایه میفرماید بربندگان خاص من تسلط نداری (اسرا ۶۵) محمد ابن یعقوب کلینی در کتاب کافی در باب مشیت حدیثی را ازحضرت صادق علیه السلام روایت میکند ما ان حدیث را به ترجمه نقل میکنیم ان حضرت میفرمایند ادامه مطلب کامنت بعدی
✍ازقلم فریمان ارم
حتماًعضوشوعالیه👇
@pirpiran