کانال تخصصی غزل گیلان و معرفی کتاب و نقد شعر
221 subscribers
870 photos
55 videos
174 files
314 links
Download Telegram
تا دایر است آتش بازارِ بی پدر
مست غروراست، خریدارِ بی پدر

دیروز باز هم خبری نادرست را
هی پخش کرد مُجریِ اخبارِ بی پدر

بیرون زده ست مثل گذشته از آستین
دیشب بدون واهمه ای مارِ بی پدر

سرشار بود از گل و بوسه بدون شک
در باغ ها نبود اگر خارِ بی پدر

لب بسته ای و حرف جدیدی نمی زنی
تا کی سکوت ، تاکی؟ خودکارِ بی پدر

دلخوش نباش توله روباه مُرده است
ارث پدر رسیده به کفتارِ بی پدر

گفتی نمی فروشی، دیدی فروختی
خود را به مُفت، شاعرِ دربارِ بی پدر

#قاسم_پهلوان
Https://tttttt.me/pguilang
... و حالا بعد سختی ها اگر ایران بجا مانده
گمان هرگز مبر این سرزمین آسان بجا مانده

وطن آبستن رنج فراوان بود هر روزش
و پشتی پر ز خنجر های نامردان بجا مانده

پدرها عازم جبهه پسر ها توی گهواره
چه زن هایی که حسرت بردل آنان بجا مانده

جوان هایی که با مرگ عشق بازی داشتند الان
از آنان منتها یک نام در  میدان بجا مانده

چه مادر ها که هرشب تاسیانی را بغل کردند
که از آنها فقط اندوه بی پایان بجا مانده

ولی می خواستند آخر بفهمد عالمی این را
که غیرت هدیه ای از رستم دستان بجا مانده

همان هایی که سر دادند تا سرتر شوند اما
برای عده ای از خون شان دکّان بجا مانده

همان هایی که قِی کردند جرعه جرعه وجدان را
فقط در خاطراتِ شان دوخط کتمان بجا مانده

چرا که معتقد بودند بعد هشت سالِ جنگ
به نرخ روز باید بود چونکه نان بجا مانده

رفیقان صبح فردا حال ایران خوب خواهد شد
اگرچه که در این دوران غم هجران بجا مانده


بماند ، حرف بسیار است باید پای میهن ماند
گمان هرگز مبر این سرزمین آسان بجا مانده


#اميررضا_ستایش_صومعه_سرائی
#غزل
#ایران
Https://tttttt.me/pguilang
Forwarded from #کانال_ادبیات_معاصر_ایران (عبدالله سلیمانی)
#غزل




در برکه حک‌کرده ست تصویر قشنگش را
مهتاب عاشق می‌کند آخر پلنگش را

این صحنه را می‌دید صیادی که یک گوشه
از شدت سرما بغل کرده تفنگش را

هی دور برکه چرخ زد آنگاه کم آورد
بر آب زد تا که بمیراند درنگش را

با هر تکانی ماه توی آب گم می‌شد
او هم‌چنان می‌کوفت دست و پا و چنگش را

از برکه بیرون زد ولی بد جور می‌لرزید
سرما که اعلان کرده بود از قبل جنگش را

اما پلنگ خسته خیره بود بر برکه
تا واکند با ماه آخر بار  سنگش را

افتاد در برکه ولی این دفعه خون‌آلود
وقتی چکاند از دور صیادی تفنگش را



#مراد_قلی_پور_ایران
#خانم_بوف_کور
#غزل_متفاوت_ایران_افغانستان_پاکستان_تاجیکستان_هندوستان
#آنتولوژی_غزل_کشور_های_فارسی_زبان




🟦🟦🟦🟦🟦🟦🟦🟥
#کانال_ادبیات_معاصر_ایران
https://tttttt.me/Adabiyat_Moaser_IRAN
@Adabiyat_Moaser_IRAN
کانال تخصصی غزل گیلان و معرفی کتاب و نقد شعر
#غزل در برکه حک‌کرده ست تصویر قشنگش را مهتاب عاشق می‌کند آخر پلنگش را این صحنه را می‌دید صیادی که یک گوشه از شدت سرما بغل کرده تفنگش را هی دور برکه چرخ زد آنگاه کم آورد بر آب زد تا که بمیراند درنگش را با هر تکانی ماه توی آب گم می‌شد او هم‌چنان می‌کوفت…
چقدر غزل روایی و داستانی خوش ساختی است. این افسانه‌گردانی ابهام چندان ندارد و نباید هم داشته باشد زیرا یک روایت وارونه‌ساز باید تا حدی آشکار کند قصه‌ی پیشین را تا زیبایی‌ها را زودتر و در سطح گسترده‌تری از جهت تعداد خوانندگان به رخ کشد. در افسانه‌ی ماه و پلنگ آن‌چه هست غرور است، اما عشق به میان می‌آید و دیگر این عشق آن "غرور و تعصب" را ندارد، اما همان نتیجه را در خود دارد. نغز آن‌که به جز عشق، این شعر، افسانه‌گردانی دیگری چون ماه بر آب  و نه در آسمان را دارد تا به شعر مادیت بهتری بخشد و بپذیریم که بر قله نیز ماه همان فاصله را دارد، ولی در آب پذیرفتنی‌تر است، چنانکه افسانه‌ی نارکیسوس از اصل افسانه‌ی ماه و پلنگ ملموس‌تر به نظر می‌رسد. تفنگ چه قافیه‌ی خوبی است! صیاد به تفنگ آتشین اما نه هم اکنون گرم، دلگرم است. افسانه‌ی دیگری وجود دارد که غوکان هنگام غروب برکه را در تسخیر ستارگان می‌بینند، بنابراین به آن‌ها حمله می‌کنند و ستارگان با برهم خوردن اب ناپدید می‌شوند.  افسانه‌ی پلنگ باید مانند جنگ قورباغه با ستاره باشد، زیرا اصل افسانه‌ی ماه و پلنگ نیز خشونت است نه عشق. از همین رو در اینجا پلنگ در پی جنگ نیست می‌خواهد ماه را به چنگ آورد اما ماه دست نایافتنی است:  افسانه‌گردانی‌ای دیگر (نمی‌دانم این افسانه‌گردانی آگاهانه بود یا در ناخودآگاه گوینده بوده یا توارد اما افسانه‌گردانی همچنان برجاست). روایت‌های زیبایی در بیت‌های دیگر برای اوج روایت زمینه‌سازی می‌شود، تا آن‌که شکارچی بیت دوم ناگهان سر در می‌آورد و پلنگ را می‌کشد. این سخن عینیت گفته‌ی چخوف است که اگر در پرده‌ای تفنگ آویزان باشد، در پرده‌ی دیگر باید شلیک شود، اما گوینده صبر می‌کند تا تفنگ را فراموش کنیم آنگاه نه بر پلنگ بلکه ما را هم غافلگیر سازد. پلنگ چه در جنگ (اصل افسانه) چه در عشق (افسانه‌گردانی) سرنوشت یکسانی دارد.


تحشیه از  استاد گرانقدرم در سال جدید:👆👆
جناب آقای دکتر  علی تسلیمی  بزرگوار❤️


Https://tttttt.me/pguilang
فضا دلگیر و جانم تشنه یک روز بارانی
تفرج میکنم در خاطرات سبز گیلانی

دلم ول میشود در جنگل خیس صفای مه
کمک می خواهد از من یک نفر انسان ایرانی

نشانش میدهم ره را و دلواپس که گم گردد
مبادا! خدشه ای بیند ز من آداب انسانی

برای تیره بختی های او چون ابر می گریم
برای لهجه ام می خندد اما لات تهرانی

خیالم خسته از این پرسه های سالهای دور
تلنگر میزند یعنی  رهایش کن به آسانی

نکن دل خوش به این آرامش آبی پهناور
که کشتی ها شکسته هیبت دریای طوفانی

یکایک نامها را پیش چشم خویش میبینم
همان یاران پر مهر و همان چایی و مهمانی

تمام دوستان را یاد آوردم ولی اکنون
دلم کرده هوای عطر ناب شعر "ریحانی"*

شماره گیری ام بی پاسخ است این بار اما باز
ته دل کورسویی دارم از امید پنهانی

شما را در دلم دارم ،شما را که همه هستید
میان خاطرات خوب من تا روز پایانی

     اردشیر نصیری

*ریحانی : شاعر معاصر

Https://tttttt.me/pguilang
در برکه ی نگاه تو گل ها شناورند
اما مرا برای تماشا نمی برند

از دور دیده ام نه بهارند و نه خزان
این چشم ها روایت یک فصل دیگرند

چشمی به رنگ عشق شبیه شکوفه ها
اغواگرند و از همه دنیای من سرند

از این شکوفه ها که شکفتند و ریختند
خاتون دو چشم تو به خدا دلرباترند

چیزی خلاف قاعده ی روزگار ما
گاهی قناری اند و زمانی کبوترند

یک گوشه مانده اند به نازی که دیدنی ست
سمت دو چشم عاشقم  اما نمی پرند

حالا نشسته ام که دوتا قوی من شبی
از آسمان آبی چشم تو بگذرند

اما مجال نیست تو فرصت نداده ای
وقت سفر رسیده و قو ها مهاجرند

هرگز نمی رسند به گل های برکه ات
دیوانه های ساده فقط زود باور ند

#سیدجلیل_سیدهاشمی
Https://tttttt.me/pguilang
وقتی که دلش بود پر ازدرد، مرا ساخت
بی فاصله چیزی سرِ هم کرد مرا ساخت

می خواست گلِ سر سبدش باشم و ناگاه
قرمز شد و با خاک گُلِ زرد مرا ساخت

صحبت سرِ زن بود از اول، ولی آنروز
معلوم نشد اینکه چرا مرد، مراساخت؟

وقتی نشدم بنده و تعظیم نکردم
فورا عصبانی شد و نامرد، مرا ساخت

چون ذات مرا دید هدایت شدنی نیست
یک گوشه نشست و سگ ولگرد مرا ساخت

تردید ندارم که در آن لحظه، خداوند
در خلقت موجود کم آورد، مرا ساخت

#قاسم_پهلوان

Https://tttttt.me/pguilang
چه روزگار قشنگی  چقدر  زیبا   بود!
حیاط خانه ی همسایه  کو چه ی ما بود

سلام بودو علیکی !"سلامِ ما برسان"
تمام دلخو شی ی   ما یکی بفرما بود

کنار  هم به اُ تا قی ،به قّصه ی شبِ برف
برای  کود کی ما  دو تا  وجب جا بو د!

و عشق ما به یکی بود این میانه اگر
برای عاشقی ی ما ‌  هزار  لیلا بود!!

دوباره صبحِ مَدر سه کلاس-درس-کتاب
و بود مرد توا نا  هرآ نکه دانا بود!!

وزنگ خواندن انشا  که متن وعنوانش
حکایت شبِ  مادر  بزرگ و یلدا  بود!!

#سیروس_مجيديان

Https://tttttt.me/pguilang
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لب جوی آبی به هم می‌رسند
و یا توی خوابی به هم می رسند

گمانم دوتا یاس را دیده ای
که با پیچ و تابی به هم می رسند

دو گنجشک خیسی که بی فکر قاب
بدون نقابی به هم می رسند

لبی با لبی کودتا می‌کند
و با انقلابی به هم می رسند

شبی عشق آتشفشان می‌شود
دو سنگ مذابی به هم می‌رسند

#مراد_قلی_پور
#ملورین_قلی_پور
Forwarded from #کانال_ادبیات_معاصر_ایران (عبدالله سلیمانی)
#غزل




در برکه حک‌کرده ست تصویر قشنگش را
مهتاب عاشق می‌کند آخر پلنگش را

این صحنه را می‌دید صیادی که یک گوشه
از شدت سرما بغل کرده تفنگش را

هی دور برکه چرخ زد آنگاه کم آورد
بر آب زد تا که بمیراند درنگش را

با هر تکانی ماه توی آب گم می‌شد
او هم‌چنان می‌کوفت دست و پا و چنگش را

از برکه بیرون زد ولی بد جور می‌لرزید
سرما که اعلان کرده بود از قبل جنگش را

اما پلنگ خسته خیره بود بر برکه
تا واکند با ماه آخر بار  سنگش را

افتاد در برکه ولی این دفعه خون‌آلود
وقتی چکاند از دور صیادی تفنگش را



#مراد_قلی_پور_ایران
#خانم_بوف_کور
#غزل_متفاوت_ایران_افغانستان_پاکستان_تاجیکستان_هندوستان
#آنتولوژی_غزل_کشور_های_فارسی_زبان




🟦🟦🟦🟦🟦🟦🟦🟥
#کانال_ادبیات_معاصر_ایران
https://tttttt.me/Adabiyat_Moaser_IRAN
@Adabiyat_Moaser_IRAN
🌕
#سرباز


هر جور می چرخد بچرخد باز می میرد
رویای او با اولین پرواز می میرد

باید بماند در قفس تقدیر او این است
زیرا کبوتر در هوای باز می میرد

تقدیر گاهی ،جفت یک قوی سیه بخت است
آواز می خواند و با آواز می میرد

ما با یکی در مردن خود صادقیم اما
ما با طناب و او ولی با گاز می میرد

یکبار هم حتی کسی از خود نمی پرسد
این روزها دارد چرا سرباز می میرد

سرباز تنها مهره این صفحه خالیست
وقتی که بازی می شود آغاز می میرد


#مراد_قلی_پور_ایران
#غزل_متفاوت_ایران_تاجیکستان_افغانستان_پاکستان_هندوستان
#آنتولوژی_غزل_کشور_های_فارسی_زبان

@gazallran
دست خود ش نبود اگر که هراس داشت
حرف از معلمی است که کلی کلاس داشت

حرف از معلمی است که از صبح تا غروب
با بچه های جاده خاکی تماس داشت

بابا درون درس و کتابش نمی نشست
دلواپسی به خاطر نان و لباس داشت

مادر درست اول انشا پرید و رفت
یادش بخیر کوچه ما عطر یاس داشت

در هر خطی که صحبت دار و درخت بود
در خط بعد واژه امثال داس داشت

باران شدید بود و معلم غروب را
تنها نشسته بود، و روی تراس داشت

سیگار می کشید که بغضش امان نداد
ای کاش این غروب کمی انعکاس داشت


#مراد_قلی_پور
Https://tttttt.me/pguilang
🎼🎼


این جا نه خیابان و، نه کوچه، وَنه باغ است
این عرصه فقط، محوطه ی جغد و کلاغ است

گویندشبی پشت همین کوچه سقط شد
شهری که همیشه، همه جا شایعه داغ است

وقتی که گرفتار شب وپنجه ی مرگم
دیگر چه بگویم، چه امیدی به چراغ است

دیریست که ققنوس تر ازآتش خویشم
عمری است که در سینه ی من آهن داغ است

بگذار که تا کر بشود گوش درختان
هرجنگل پیری که درآ ن ضجه ی زاغ است



#قاسم_پهلوان

Https://tttttt.me/pguilang
وقتی غمِ نهفته ات اِکران نمی‌شود
مرهم برای زخمِ تو ارزان نمی‌شود

ای چشم های شوخِ تو ابلیسِ وسوسه
اصلن کسی شبیه تو شیطان نمی‌شود

طرحِ تمامِ آنچه درونِ دلِ منست
با این دو بیت شعر ، بقرآن نمی‌شود

زخمِ هزارساله ی این کشورِ بزرگ
با سورساتِ یک شبه درمان نمی‌شود

در شهر ، لات و لوت خفقان گرفته اند
یعنی کسی شبیهِ رضاخان نمی‌شود

بن بست بود راه رسیدن به سوی عشق
این کوچه منتهی به خیابان نمی‌شود

هستند و بوده اند کسانی شبیه شمر
هرکس نماز خواند ، مسلمان نمیشود

از این قنات ، آب به منزل نمی برید
این چیدمان برای شما نان نمی شود

دیدی و چیدی و دلت از باغ سیر شد
این بغض ، لای حنجره کتمان نمی شود.

#رامین_صابر_فومنی
Https://tttttt.me/pguilang
🌕




و دارم می شوم سرلوحه اخبار بعد از تو
خدا حافظ خدا سعدی خدا عطار بعد از تو

نشانم می دهد این زندگی تک چهره خود را
شبیه آشتی کفتر و کفتار بعد از تو

من از عشق درون دایره چیزی نمی فهمم
چرا بیهوده می چرخد سر پرگار بعد از تو

پس از خندیدنت چیزی برای من نمی ماند
درختی می شوم آماده منقار بعد از تو

تو میوه می شوی و می روی با دستها تا دور
و من هم بیوه ای در یک کت و شلوار بعد از تو

کتابم توی یخچال است و قرصم روی فیش آب
به هم خورده است معیار زبان انگار بعد از تو

خدا حافظ خدا هر جا که هستی عاشقت باشد
چه مفهوم قشنگی دارد این دیوار بعد از تو



#مراد_قلی_پور

#غزل_متفاوت_ایران_افغانستان_تاجیکستان_هندوستان_پاکستان
@gazallan
سوار موجی ازین بی‌کران بی‌معنی
ببین چه می‌کشم از این جهان بی‌معنی؟!

از این زمین که عبث دور خویش می‌چرخد
فضای حوصله سربر! زمان بی‌معنی!

چه آرزوی عروجی؟! چه شوق پروازی؟!
بدون بال در این آسمان بی‌معنی

از آن ستاره که بر برج عاج می‌تابد
کسی چه دیده به غیر از قران بی‌معنی؟!

مرا که در پی اسرار جاودان رفتم
دو شطح مانده به کف در دهان بی‌معنی!

قلندران حقیقت بگو از این مکتب
چه دیده‌اند به جز امتحان بی‌معنی!؟

نشانه‌ای که به تفسیر تن نخواهد داد
دلالتی چه کند در زبان بی‌معنی؟!

سینا فلاح‌زاده
چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴
مونترئال

Https://tttttt.me/pguilang
⚫️



غزل:#دختر
از مجموعه:#خانم_بوف_کور
#مراد_قلی_پور


دختر نرو بیرون نرو بیرون پر از هاپوست
از من نصیحت چون خیابان شیهه یابوست

در فیلم های مستند گاهی نمی بینی؟!
بیشه مگر جایی برای گردش آهوست

در خانه هم هستی بپوشان گیسوانت را
هرگز نبینم مانتو ات بالاتر از زانوست

خاموش کن زن با تو ام اعصاب من قاطی ست
وقتی که من در خانه هستم موقع جاروست؟!


از پنجره می بینی آن زن را نگاهش کن
من مطمئنم توی کیفش شوکر و چاقوست

از پنجره می بینی اش آن دختر رز، را
هر جا قدم برداشت بی شک مادرش با اوست

از پنجره می بینی آن راننده را آنجا
حسی به من می گوید او مانند یک زالوست

سر درد داری دخترم چیزی شده بابا؟!
وا کن در یخچال را آنجا پر از داروست


#مراد_قلی_پور
#خانم_بوف_کور_ص_54
#چاپ_۹۲


#غزل_متفاوت_ایران_افغانستان_پاکستان_تاجیکستان_هندوستان
#آنتولوژی_غزل_کشورهای_فارسی_زبان
@gazallran
🟥 دِقِ دل 🟥

قلم از‌ دستِ شما دق نکند - پس چه کند؟!
آبرو داری و هِق هِق نکند - پس چه کند؟!

تو به عَذرا چه نوشتی که سراسیمه شده
هوسِ دیدنِ وامق نکند - پس چه کند؟!

دلِ نیلوفر اگر از شبِ مرداب گرفت
گله از چشمِ شقایق نکند - پس چه کند؟!

غزل از معرفت و فلسفه جان می گیرد
فلسفه دعوی ی منطق نکند - پس چه کند؟!

کشتی نوح به آن وسعت و با آن عظمت
دست در گردنِ قایق نکند - پس چه کند؟!

موج اگر میلِ هم-آغوشی ی دریا دارد
تکیه بر بادِ موافق نکند پس چه کند؟!

توده ای و چپ و کاشانی و شعبان بی مخ
کوتا ضدِ مصدق نکند - پس چه کند؟!

آدمی که دلش از دوست بدرد آمده است
شکوه از دستِ منافق نکند - پس چه کند؟!

گیرم این شعر نشد باب دلِ بعضی هااا
قلم از دستِ شما دق نکند - پس چه کند؟!

#رامین_صابر_فومنی
Https://tttttt.me/pguilang
غزل: جنگ خواهد شد


گفته بودی قشنگ خواهد شد
گربه ما پلنگ خواهد شد

گفته بودی به کام خواهد بود
کام دشمن شرنگ خواهد شد


گفته بودی که بعد از این ساحل
جای امن نهنگ خواهد شد

گفته بودی ولی نگفتی که
خانه باران سنگ خواهد شد

خانه ای که  به ما نمی آید
مستحق کلنگ خواهد شد

می روی و ، ولی نمی دانی
که دل ما چه تنگ خواهد شد


گاه آدم دلش نخواهد هم
سرنوشتش تفنگ خواهد شد

گفته بودم نگفته بودم من؟
گفته بودم که جنگ خواهد شد


#مراد_قلی_پور
#غزل_متفاوت_ایران_تاجیکستان_افغانستان_پاکستان_هندوستان
#آنتولوژی_غزل_کشورهای_فارسی_زبان
@gazallran