💛 @online_romans❤️
نام رمان : #بر_من_بتاب
بر من بتاب
نوشته: هانی وطن خواه (شازده کوچولو)
خلاصه :
زندگی دختر داستان ، به خاطر قرار گرفتن در زمان و مکانی اشتباه دستخوش تغییر می شود و این تغییر شاید امکان تغییر نداشته باشد...خورشيدي كه با قرار گرفتن تو شبياشتباه ، ناخواسته اسير ازدواجي ميشه كه زماني آرزوش بوده و ديگه نبايد باشه! و حالا...
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAFOsgyNe7HKg5JF0ew
❄️❄️❄️❄️❄️❄️
نام رمان : #بر_من_بتاب
بر من بتاب
نوشته: هانی وطن خواه (شازده کوچولو)
خلاصه :
زندگی دختر داستان ، به خاطر قرار گرفتن در زمان و مکانی اشتباه دستخوش تغییر می شود و این تغییر شاید امکان تغییر نداشته باشد...خورشيدي كه با قرار گرفتن تو شبياشتباه ، ناخواسته اسير ازدواجي ميشه كه زماني آرزوش بوده و ديگه نبايد باشه! و حالا...
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAFOsgyNe7HKg5JF0ew
❄️❄️❄️❄️❄️❄️
💛 @online_romans❤️
نام رمان : #معشوقه_رئیس
معشوقه رئیس
نوشته: فاطمه صالحی
خلاصه :
من مسیحم! یه مرد خشک که با هیچ احساسی بجز خشم و نفرت آشنا نیست!
اما یه روز توی باندم به یه جاسوس برمیخورم! یه دختر ظریف و ترسو که زیادی برای جاسوسی از من تازه کاره خواستم بکشمش...تاوان خیانت به مسیح همینه.
اما وسوسه لبهای سرخش اونم درست وقتی که از ترس زیرم میلرزید، منصرفم کرد. عذابش دادم...با همخوابگی... اما تاوانش رو دادم...بالاخره منم تاوان کارهام رو دادم! من عاشق شدم...
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAE8ExmR1imSjqFDAqA
❄️❄️❄️❄️❄️❄️
نام رمان : #معشوقه_رئیس
معشوقه رئیس
نوشته: فاطمه صالحی
خلاصه :
من مسیحم! یه مرد خشک که با هیچ احساسی بجز خشم و نفرت آشنا نیست!
اما یه روز توی باندم به یه جاسوس برمیخورم! یه دختر ظریف و ترسو که زیادی برای جاسوسی از من تازه کاره خواستم بکشمش...تاوان خیانت به مسیح همینه.
اما وسوسه لبهای سرخش اونم درست وقتی که از ترس زیرم میلرزید، منصرفم کرد. عذابش دادم...با همخوابگی... اما تاوانش رو دادم...بالاخره منم تاوان کارهام رو دادم! من عاشق شدم...
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAE8ExmR1imSjqFDAqA
❄️❄️❄️❄️❄️❄️
❤️🌻❤️🌻❤️🌻❤️
سلام عزیزان خوبید خوشی اید 😊🌻
چند مطلب بگم و برم بخابم 😁
من لینک کانال هایی چه خود رمان چه بنرهای تبادلاتش غیراخلاقی باشه نمیزارم
اگه دیدین حواسم نبوده گذاشتم بهم لطفا اطلاع بدین
اگه اسم نویسنده ای رو اشتباه نوشتم یا کلا رمانی رو اشتباه گذاشتم بگین
من درستش میکنم یا نمیزارم
این کانال حمایتی نداره
یعنی کلا کانال زیر ۳ کا ممبر رو رایگان نمیزارم
چون من باید هم لینک رمان رو پیدا کنم
هم از لحاظ اخلاقی بودن بررسی کنم
و هم خلاصه رو پیدا کنم
به خاطر همین فعالیت کانال نسبتا کمه
و در آخر من لینک رمان های آنلاین رو میزارم یعنی در حال تایپ
پس انتظار رمان تکمیل شده نداشته باشید 😐
🌻🌻🌻
سلام عزیزان خوبید خوشی اید 😊🌻
چند مطلب بگم و برم بخابم 😁
من لینک کانال هایی چه خود رمان چه بنرهای تبادلاتش غیراخلاقی باشه نمیزارم
اگه دیدین حواسم نبوده گذاشتم بهم لطفا اطلاع بدین
اگه اسم نویسنده ای رو اشتباه نوشتم یا کلا رمانی رو اشتباه گذاشتم بگین
من درستش میکنم یا نمیزارم
این کانال حمایتی نداره
یعنی کلا کانال زیر ۳ کا ممبر رو رایگان نمیزارم
چون من باید هم لینک رمان رو پیدا کنم
هم از لحاظ اخلاقی بودن بررسی کنم
و هم خلاصه رو پیدا کنم
به خاطر همین فعالیت کانال نسبتا کمه
و در آخر من لینک رمان های آنلاین رو میزارم یعنی در حال تایپ
پس انتظار رمان تکمیل شده نداشته باشید 😐
🌻🌻🌻
رمان های آنلاین
❤️🌻❤️🌻❤️🌻❤️ سلام عزیزان خوبید خوشی اید 😊🌻 چند مطلب بگم و برم بخابم 😁 من لینک کانال هایی چه خود رمان چه بنرهای تبادلاتش غیراخلاقی باشه نمیزارم اگه دیدین حواسم نبوده گذاشتم بهم لطفا اطلاع بدین اگه اسم نویسنده ای رو اشتباه نوشتم یا کلا رمانی رو اشتباه…
تبلیغ در کانال :
۱۲ ساعت بنرهاتون (۲ بنر با ریپلی) پست آخر کانال میمونه (کانال و بنر اخلاقی باشه)
بعد از ۱۲ ساعت لینک رمانتون بصورت بقیه رمان های موجود در کانال با خلاصه در کانال باقی میمونه
👆👆👆👆👆
۱۲ ساعت بنرهاتون (۲ بنر با ریپلی) پست آخر کانال میمونه (کانال و بنر اخلاقی باشه)
بعد از ۱۲ ساعت لینک رمانتون بصورت بقیه رمان های موجود در کانال با خلاصه در کانال باقی میمونه
👆👆👆👆👆
💛 @online_romans❤️
نام رمان : #من_بهی_ام
من بهی ام
نوشته: س. رهی
خلاصه :
محمدعلی راسخ نوهی حاج وهاب ارجمند!! مردی آرام و مرموز... وارثی که از هر طرف یه مدعی داشت. وقتی پدربزرگم دختری رو به عمارتش آورد بخاطر شبیه بودنش به کسی که در گذشته میشناختم ازش دور شدم! تا برام دردسر نشه! تا روزی که فهمیدم شبیه به اون کسی بود که سالها در تنهایی و سکوتم دنبالش بودم! بهش نزدیک شدم... عاشقش شدم... و حاج وهاب اجازه نداد و هویتش رو پنهان کرد...!! وقتی فهمیدم اون واقعا کیه و چرا اومده عمارت که دیگه دیر شده بود! حاج وهاب بود بخاطر رازهایی که توی سینه اش پنهان کرده بود آیندهی منو مثل گذشتهام تباه کرد ولی من دیگه اون آدم آروم و ساکت نبودم... شدم وارثش!! وارثی که زور هیچکس بهش نرسه!!
https://tttttt.me/joinchat/TBvSKfkXBQhiGk9N
❄️❄️❄️❄️❄️❄️
نام رمان : #من_بهی_ام
من بهی ام
نوشته: س. رهی
خلاصه :
محمدعلی راسخ نوهی حاج وهاب ارجمند!! مردی آرام و مرموز... وارثی که از هر طرف یه مدعی داشت. وقتی پدربزرگم دختری رو به عمارتش آورد بخاطر شبیه بودنش به کسی که در گذشته میشناختم ازش دور شدم! تا برام دردسر نشه! تا روزی که فهمیدم شبیه به اون کسی بود که سالها در تنهایی و سکوتم دنبالش بودم! بهش نزدیک شدم... عاشقش شدم... و حاج وهاب اجازه نداد و هویتش رو پنهان کرد...!! وقتی فهمیدم اون واقعا کیه و چرا اومده عمارت که دیگه دیر شده بود! حاج وهاب بود بخاطر رازهایی که توی سینه اش پنهان کرده بود آیندهی منو مثل گذشتهام تباه کرد ولی من دیگه اون آدم آروم و ساکت نبودم... شدم وارثش!! وارثی که زور هیچکس بهش نرسه!!
https://tttttt.me/joinchat/TBvSKfkXBQhiGk9N
❄️❄️❄️❄️❄️❄️
💛 @online_romans❤️
نام رمان : #من_سیندرلا_نیستم
من سیندرلا نیستم
نویسنده : بانوی بارانی
خلاصه :
البرز پاکنهاد یه کارخونه داربزرگه،کسیکه کمترین توجهی به بقیه نداره! تا وقتی که یه دختر ریزهمیزه و معصوم نگاهشو معطوف خودش میکنه،همش از یه توجه کوچیک شروع میشه اما وقتی به خودش میاد کل دین و ایمونشو به اون دوتا چشم مظلوم باخته و...
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAFhdSZF0-SHyISQvQQ
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
نام رمان : #من_سیندرلا_نیستم
من سیندرلا نیستم
نویسنده : بانوی بارانی
خلاصه :
البرز پاکنهاد یه کارخونه داربزرگه،کسیکه کمترین توجهی به بقیه نداره! تا وقتی که یه دختر ریزهمیزه و معصوم نگاهشو معطوف خودش میکنه،همش از یه توجه کوچیک شروع میشه اما وقتی به خودش میاد کل دین و ایمونشو به اون دوتا چشم مظلوم باخته و...
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAFhdSZF0-SHyISQvQQ
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
💛 @online_romans❤️
نام رمان : #آکچین
آکچین
نوشته: عاطفه.م
خلاصه :
آلیا، دختری از دنیای سیاه و چرکین طلاق، میون دردسرهایی که مادرش براش درست میکنه دست و پا میزنه. مادری که پیامد کارهاش گردن آلیا رو میگیره... و در این بین مردی وارد زندگیش میشه که داغ سنگینی توی دلش حکمرانی میکنه...
مردی منزوی و عصبی که...
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAFhdSZF0-SHyISQvQQ
❄️❄️❄️❄️❄️❄️
نام رمان : #آکچین
آکچین
نوشته: عاطفه.م
خلاصه :
آلیا، دختری از دنیای سیاه و چرکین طلاق، میون دردسرهایی که مادرش براش درست میکنه دست و پا میزنه. مادری که پیامد کارهاش گردن آلیا رو میگیره... و در این بین مردی وارد زندگیش میشه که داغ سنگینی توی دلش حکمرانی میکنه...
مردی منزوی و عصبی که...
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAFhdSZF0-SHyISQvQQ
❄️❄️❄️❄️❄️❄️
💛 @online_romans❤️
نام رمان: #کالیپسو
کالیپسو
نویسنده: سمیه بختیاروند
خلاصه رمان:
تارا در ازای دریافت مبلغ هنگفتی وارد یک عمارت میشه تا فلشی رو پیدا کنه که حتی از محتوی اون خبر نداره. اما خیلی زود متوجه میشه هیچ چیز اون طور که نشون میده نیست و برای به دست آوردن فلش باید با آبانی مقابله کنه که اون هم به دنبال به دست اوردنه فلشه و آبان عالمیان، مردی که با چشمهای باز میخوابه.. هرچندکه دشمنهای زیادی داره اما هیچ کدام از اونها توانایی نفوذ به درون خونهاش رو ندارن. اما اون هنوز هم مجبوره با چشمهای باز بخوابه چون بزرگترین دشمنانش درون خونهاش اقامت دارن.خانواده اش...!
https://tttttt.me/joinchat/VXcJlNnOZ-oLCIkQ
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
نام رمان: #کالیپسو
کالیپسو
نویسنده: سمیه بختیاروند
خلاصه رمان:
تارا در ازای دریافت مبلغ هنگفتی وارد یک عمارت میشه تا فلشی رو پیدا کنه که حتی از محتوی اون خبر نداره. اما خیلی زود متوجه میشه هیچ چیز اون طور که نشون میده نیست و برای به دست آوردن فلش باید با آبانی مقابله کنه که اون هم به دنبال به دست اوردنه فلشه و آبان عالمیان، مردی که با چشمهای باز میخوابه.. هرچندکه دشمنهای زیادی داره اما هیچ کدام از اونها توانایی نفوذ به درون خونهاش رو ندارن. اما اون هنوز هم مجبوره با چشمهای باز بخوابه چون بزرگترین دشمنانش درون خونهاش اقامت دارن.خانواده اش...!
https://tttttt.me/joinchat/VXcJlNnOZ-oLCIkQ
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
دوستان
من کلا رمان های پایین تر از ۳ کا رو رایگان قرار نمیدم
چه درخواستی باشه و چه برای خودتون 🌻
من کلا رمان های پایین تر از ۳ کا رو رایگان قرار نمیدم
چه درخواستی باشه و چه برای خودتون 🌻
نام رمان : #آئیل (جلد دوم سیزده هشتاده نه )
آئیل
نویسنده : حدیثه اسماعیلی
خلاصه :
جانان، وکیل بیست و نه ساله ای است که همراه پسرش زندگی میکند. گذشته اش، برای اکثریت گنگ است و کمتر کسی راجع به مادرانه های بی چشم داشتش، خبر دارد. جانان، پس از آخرین پرونده ناموفقی که داشته، تصمیم به یک استراحت چندماهه میگیرد. در این بین، مورد اذیت و آزارهای بی دلیل قرار میگیرد و این را از جانب همان پرونده ناموفقی که داشته، میداند. هنوز با خود و اعدام موکل سابقش کنار نیامده که یک پرونده جدید به او معرفی میشد که گذشته اش را بعد از چندین سال دوباره برای او یادآور میشود. گذشته ای که به آینده رقم میخورد و باز هم اورا درگیر تصمیمات مهم میکند.
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAELKYLuzCx6CXo601Q
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
آئیل
نویسنده : حدیثه اسماعیلی
خلاصه :
جانان، وکیل بیست و نه ساله ای است که همراه پسرش زندگی میکند. گذشته اش، برای اکثریت گنگ است و کمتر کسی راجع به مادرانه های بی چشم داشتش، خبر دارد. جانان، پس از آخرین پرونده ناموفقی که داشته، تصمیم به یک استراحت چندماهه میگیرد. در این بین، مورد اذیت و آزارهای بی دلیل قرار میگیرد و این را از جانب همان پرونده ناموفقی که داشته، میداند. هنوز با خود و اعدام موکل سابقش کنار نیامده که یک پرونده جدید به او معرفی میشد که گذشته اش را بعد از چندین سال دوباره برای او یادآور میشود. گذشته ای که به آینده رقم میخورد و باز هم اورا درگیر تصمیمات مهم میکند.
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAELKYLuzCx6CXo601Q
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💛 @online_romans❤️
نام رمان: #افسون_زمان
افسون زمان
نویسنده: سما اسفندی
خلاصه :
آریانا دختر امروزی که از طرف دانشگاه به دیدن یک مجموعه تاریخی میره و اونجا با لمس گردنبندی عتیقه به گذشته و ۲۵۰۰ سال قبل سفر میکنه، و با مفهموم عشق، انتقام دشمن و دسیسه روبه رو میشه زمانی که میخواد به آرامش برسه و با آتانس زندگیش رو شروع، درس زمانی که بیخیال زندگی حالش شده به زمان خودش برمیگرده و...
https://tttttt.me/joinchat/Ve2rqE3aXr2kPuUd
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
نام رمان: #افسون_زمان
افسون زمان
نویسنده: سما اسفندی
خلاصه :
آریانا دختر امروزی که از طرف دانشگاه به دیدن یک مجموعه تاریخی میره و اونجا با لمس گردنبندی عتیقه به گذشته و ۲۵۰۰ سال قبل سفر میکنه، و با مفهموم عشق، انتقام دشمن و دسیسه روبه رو میشه زمانی که میخواد به آرامش برسه و با آتانس زندگیش رو شروع، درس زمانی که بیخیال زندگی حالش شده به زمان خودش برمیگرده و...
https://tttttt.me/joinchat/Ve2rqE3aXr2kPuUd
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
💛 @online_romans❤️
نام رمان: #آوای_زندگی
آوای زندگی
نویسنده: نگار فرزین
خلاصه رمان:
آوا دختری که درگیر بی مهری خانواده است عاشق مردی که پانزده سال از خودش بزرگتر است می شود. مردی که خودش هنوز عشق اولش را از یاد نبرده. خیلی طول می کشد تا آوا متوجه شود برای بدست اوردن یک زندگی عاشقانه باید چیزهای زیادی بیاموزد
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAFhk8KkLGakJEjJ5Pw
❄️❄️❄️❄️❄️❄️
نام رمان: #آوای_زندگی
آوای زندگی
نویسنده: نگار فرزین
خلاصه رمان:
آوا دختری که درگیر بی مهری خانواده است عاشق مردی که پانزده سال از خودش بزرگتر است می شود. مردی که خودش هنوز عشق اولش را از یاد نبرده. خیلی طول می کشد تا آوا متوجه شود برای بدست اوردن یک زندگی عاشقانه باید چیزهای زیادی بیاموزد
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAFhk8KkLGakJEjJ5Pw
❄️❄️❄️❄️❄️❄️
💛 @online_romans❤️
نام رمان: #تتو ( کنیز خان)
تتو
نویسنده : نگار. ب
خلاصه:
آنالی کنیــز خــان! توسط آتاش خان خریده میشه و وقتی وارد عمارتش میشه، اتفاق های مهیجی می افته
https://tttttt.me/joinchat/sWrEEzL43-Y0YWRk
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
نام رمان: #تتو ( کنیز خان)
تتو
نویسنده : نگار. ب
خلاصه:
آنالی کنیــز خــان! توسط آتاش خان خریده میشه و وقتی وارد عمارتش میشه، اتفاق های مهیجی می افته
https://tttttt.me/joinchat/sWrEEzL43-Y0YWRk
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️