زخم دو هزار سالگی بر پشتش
بغض شب دیرسالهای در مشتش
استاده در استوای فریاد زمین
خون می چکد از دو شاخه انگشتش
#شیون_فومنی
https://telegram.me/nimaasakk
بغض شب دیرسالهای در مشتش
استاده در استوای فریاد زمین
خون می چکد از دو شاخه انگشتش
#شیون_فومنی
https://telegram.me/nimaasakk
هنوز در سفرِ گمشدن دیاری هست
برای گوشهگرفتن، کنار یاری هست
چو موجِ خسته اگر پای از رکاب کشی
به قدر یک دو سه پهلو زدن کناری هست
همه هواییِ کوهم، مرا چه میبندید؟
سزای صحبت دیوانگان دیاری هستّ
سیاه شد نفسِ خانه از دَمِ تکرار
برای تازهشدن طرْفِ جویباری هست
اگرچه روزنهای نیست، شب پُر از سقف است
پسِ نگاه ستاره، امیدواری هست
به بوی بستن ابریشمی به شاخهی باد
به روستای ستاره، مزارداری هست
به پیشِ چشم تو با خویش میتوان گفتن
ملولِ کوچهی آیینهها غباری هست
چو شعر شیوَنیان، شمعِ تیرهروزانی
بسوز و شِکوه مکن این چه روزگاری هست
● #شیون_فومنی
https://telegram.me/nimaasakk
برای گوشهگرفتن، کنار یاری هست
چو موجِ خسته اگر پای از رکاب کشی
به قدر یک دو سه پهلو زدن کناری هست
همه هواییِ کوهم، مرا چه میبندید؟
سزای صحبت دیوانگان دیاری هستّ
سیاه شد نفسِ خانه از دَمِ تکرار
برای تازهشدن طرْفِ جویباری هست
اگرچه روزنهای نیست، شب پُر از سقف است
پسِ نگاه ستاره، امیدواری هست
به بوی بستن ابریشمی به شاخهی باد
به روستای ستاره، مزارداری هست
به پیشِ چشم تو با خویش میتوان گفتن
ملولِ کوچهی آیینهها غباری هست
چو شعر شیوَنیان، شمعِ تیرهروزانی
بسوز و شِکوه مکن این چه روزگاری هست
● #شیون_فومنی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak