Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
برشی از یک کتاب 📕
#همنوایی_شبانه_ارکستر_چوبها
این طور بارم آورده بودند که بترسم.از همه چیز.از بزرگتر که مبادا بهش بربخورد؛ از کوچکتر که مبادا دلش بشکند؛ از دوست که مبادا برنجد و تنهایم بگذارد؛ از دشمن که مبادا برآشوبد و به سراغم آید...
راحتتان کنم؛ همه اش نصیحت بود؛ همه اش نهی. هیچکس هم نگفت چکار باید کرد. یکی هم از دستش دررفت گفت: "ای که دستت میرسد کاری بکن-پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار" وبلاخره نگفت چکار. این طور بود که هیچ چیزی یاد نگرفتم؛ از جمله مقاومت کردن را
📕 #همنوایی_شبانه_ارکستر_چوبها
📝 #رضا_قاسمی
داستان از دیدگاه اول شخص بیان میشه و حکایت یک روشنفکر ایرانیه که به فرانسه پناهنده شده و دراتاق زیر شیروانی ساختمانی در پاریس زندگی میکنه که ساکنانش را چند فرانسوی و ایرانی تبعیدی تشکیل داده اند. نویسنده واقعیت و خیال را در این داستان به هم آمیخته و ساختاری مالیخولیایی ایجاد کرده است.
رمان همنوایی شبانه ی ارکستر چوبها، میوه ای از شاخه ی ادبیات بحران و فاجعه است روییده بر درخت تناور و بالنده ی ادبیات داستانی پارسی، بر شاخساری تن کشیده و پیشرفته تا سرزمینهای دور دست، در آن سوی مرزها. از همان نخستین جملات رمان، نویسنده هشدار میدهد و می آگاهاند که با بحرانی فاجعه آمیز سر و کار داریم
مثل اسبی بودم که پیشاپیش وقوع فاجعه را حس کرده باشد.
📕 @mybookshelf1
به كانال #کتابخانه_من بپيونديد
╭─┅─═ঊঈ📚ঊঈ═─┅─╮
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEHsNgj_pKjVvW5vOw
╰─┅─═ঊঈ📚ঊঈ═┅═─╯
فروشگاه کتاب ناز👇👇👇
Www.Naz.ir
#همنوایی_شبانه_ارکستر_چوبها
این طور بارم آورده بودند که بترسم.از همه چیز.از بزرگتر که مبادا بهش بربخورد؛ از کوچکتر که مبادا دلش بشکند؛ از دوست که مبادا برنجد و تنهایم بگذارد؛ از دشمن که مبادا برآشوبد و به سراغم آید...
راحتتان کنم؛ همه اش نصیحت بود؛ همه اش نهی. هیچکس هم نگفت چکار باید کرد. یکی هم از دستش دررفت گفت: "ای که دستت میرسد کاری بکن-پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار" وبلاخره نگفت چکار. این طور بود که هیچ چیزی یاد نگرفتم؛ از جمله مقاومت کردن را
📕 #همنوایی_شبانه_ارکستر_چوبها
📝 #رضا_قاسمی
داستان از دیدگاه اول شخص بیان میشه و حکایت یک روشنفکر ایرانیه که به فرانسه پناهنده شده و دراتاق زیر شیروانی ساختمانی در پاریس زندگی میکنه که ساکنانش را چند فرانسوی و ایرانی تبعیدی تشکیل داده اند. نویسنده واقعیت و خیال را در این داستان به هم آمیخته و ساختاری مالیخولیایی ایجاد کرده است.
رمان همنوایی شبانه ی ارکستر چوبها، میوه ای از شاخه ی ادبیات بحران و فاجعه است روییده بر درخت تناور و بالنده ی ادبیات داستانی پارسی، بر شاخساری تن کشیده و پیشرفته تا سرزمینهای دور دست، در آن سوی مرزها. از همان نخستین جملات رمان، نویسنده هشدار میدهد و می آگاهاند که با بحرانی فاجعه آمیز سر و کار داریم
مثل اسبی بودم که پیشاپیش وقوع فاجعه را حس کرده باشد.
📕 @mybookshelf1
به كانال #کتابخانه_من بپيونديد
╭─┅─═ঊঈ📚ঊঈ═─┅─╮
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEHsNgj_pKjVvW5vOw
╰─┅─═ঊঈ📚ঊঈ═┅═─╯
فروشگاه کتاب ناز👇👇👇
Www.Naz.ir