کتابخانه من 📚
2.32K subscribers
355 photos
6 videos
105 files
140 links
یک فنجان کتاب و انرژی

مهمان ما باشید💐🌹
Download Telegram
💎 هفت پند #مولانا

🌙شب باش : در پوشیدن خطای دیگران

🌎زمین باش : در فروتنی

🌞خورشیدباش : در مهر و دوستی

🗻کوه باش : در هنگام خشم و غضب

🌧باران باش : در سخاوت و یاری به دیگران

🌊دریاباش : در کنار آمدن با دیگران

😊خودت باش : همانگونه که می نمایی..

📚 @mybookshelf1


‼️ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻧﮑﻨﯿﺪ:

🔘اﻭل ﺁﻧﭽﻪ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ
🔘دﻭﻡ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﺴﺘﯿﺪ…..

همیشه یادمان باشد که نگفته ها را میتوان گفت ولی گفته ها را نمیتوان پس گرفت!

چه سنگ را به کوزه بزنی چه کوزه را به سنگ بزنی ،
همیشه شکست با کوزه است ...🏺


📚 @mybookshelf1
💕💕

لیست عادت های خوبی که اگر به زندگی اضافه کنیم حالمون رو بهتر میکنه:


۱- هر هفته یک کتاب بخونیم
۲- هر روز نیم ساعت ورزش کنیم
۳- هر شب لیست کارهای فردامون رو بنویسیم
۴- هر شب چند دقیقه روزانه نویسی کنیم
۵- هر روز بیست دقیقه برای یاد گیری یک زبان غیر زبان اصلی مون زمان بذاریم
۶- هر روز ده دقیقه نیایش یا مدیتیشن کنیم
۷- هر روز غذای خونگی و سالم بخوریم
۸- هر روز صبح زودتر بیدار شیم
۹- هر روز حداقل به یک نفر کمک کنیم یا حالش رو خوبتر کنیم
۱۰- تیکه کلام های نامناسبمون رو از صحبت هامون حذف کنیم...

📚 @mybookshelf1
🔝
📖👓
به نقل از ژاپنی ها:
ماسکی از آرامش و سکوت آسمانی همیشه بر چهره ات داشته باش آنچه در پشت ماسک صورت میگیرد به خودمان بستگی دارد و نباید آشکار شود .
#زوربای_یونانی 📖

📚 @Mybookshelf1
کتابخانه من 📚
📖👓 به نقل از ژاپنی ها: ماسکی از آرامش و سکوت آسمانی همیشه بر چهره ات داشته باش آنچه در پشت ماسک صورت میگیرد به خودمان بستگی دارد و نباید آشکار شود . #زوربای_یونانی 📖 📚 @Mybookshelf1
درباره کتاب 📕

#زوربای_یونانی

زوربای یونانی کتابی است نوشتهٔ نیکوس کازانتزاکیس نویسندهٔ یونانی، که اولین بار در سال ۱۹۴۶ منتشر شد. این کتاب در ایران توسط محمد قاضی به فارسی برگردانده شده‌است.


راوی، یک روشنفکر جوان یونانی است که می‌خواهد برای مدتی کتابهایش را کنار بگذارد. او برای راه‌اندازی مجدد یک معدن زغال سنگ به جزیره کرت سفر می‌کند. درست قبل از مسافرت با مرد ۶۵ ساله راز آمیزی آشنا می‌شود به نام آلکسیس زوربا. این مرد او را قانع می‌کند که او را به عنوان سرکارگر معدن استخدام کند. آنها وقتی که به جزیره کرت می‌رسند در مسافرخانه یک فاحشه فرانسوی به نام مادام هورتنس سکونت می‌کنند. بعد از آن شروع به کار روی معدن می‌کنند. با این حال راوی نمی‌تواند بر وسوسه‌اش برای کار بر روی دستنوشته‌های ناتمامش دربارهٔ زندگی و اندیشه بودا خودداری کند. در طول ماه‌های بعد زوربا تأثیر بسیار عمیقی بر مرد می‌گذارد و راوی در پایان به درک تازه ای از زندگی و لذت‌های آن می‌رسد.

📚 @mybookshelf1
🌸🍃🌸
🌸

و این هم خداحافظی يا وصيت نامه یکی از غول های ادبیات قرن بیستم و برنده نوبل ادبیات ،
خالق کتاب : "صد سال تنهائی"

گابریل گارسیا مارکز به سرطان لنفاوی مبتلا بود و می‌دانست عمر زیادی برایش باقی نیست ، بخوانید چگونه در این نامه‌ی کوتاه از جهان و خوانندگان خود خداحافظی می‌کند : 🏻

اگر پروردگار لحظه‌ای از یاد می‌برد که من آدمکی مردنی بیش نیستم و فرصتی ولو کوتاه برای زنده ماندن به من می‌داد از این فرصت به بهترین وجه ممکن استفاده می‌کردم .
به احتمال زیاد هر فکرم را به زبان نمی‌راندم ، اما یقیناً هرچه را می‌گفتم فکر می‌کردم.
هر چیزی را نه به دلیل قیمت که به دلیل نمادی که بود بها می‌دادم .
کمتر می‌خوابیدم و بیشتر رویا می‌بافتم ، زیرا در ازای هر دقیقه که چشم می‌بندیم شصت ثانیه نور از دست می‌دهیم .
راه را از‌‌ همان جایی ادامه می‌دادم که سایرین متوقف شده بودند و زمانی از بستر بر می‌خواستم که سایرین هنوز در خوابند .
اگر پروردگار فرصت کوتاه دیگری به من می‌بخشید ‌ساده‌تر لباس می‌پوشیدم ، در آفتاب غوطه می‌خوردم و نه تنها جسم که روحم را نیز در آفتاب عریان می‌کردم .
به همه ثابت می‌کردم که به دلیل پیر شدن نیست که دیگر عاشق نمی‌شوند بلکه زمانی پیر می‌شوند که دیگر عاشق نمی‌شوند .
به بچه‌ها بال می‌دادم اما آن‌ها را تنها می‌گذاشتم تا خود پرواز را فرا گیرند .
به سالمندان می‌آموختم با سالمند شدن نیست که مرگ فرا می‌رسد ، با غفلت از زمان حال است .
چه چیز‌ها که از شما‌ها ( خوانندگانم ) یاد نگرفته‌ام . . .
یاد گرفته‌ام همه می‌خواهند بر فراز قله‌ی کوه زندگی کنند و فراموش کرده‌اند مهم صعود از کوه است ! !
یاد گرفته‌ام وقتی نوزادی انگشت شصت پدر را در مشت می‌فشارد او را تا ابد اسیر عشق خود می‌کند .
یاد گرفته‌ام انسان فقط زمانی حق دارد از بالا به پایین بنگرد که بخواهد یاری کند تا افتاده‌ای را از جا بلند کند .
چه چیز‌ها که از شما یاد نگرفته‌ام . . .

احساساتتان را همواره بیان کنید و افکارتان را اجرا
اگر می‌دانستم امروز آخرین روزی است که تو را می‌بینم چنان محکم در آغوش می‌فشردمت تا حافظ روح تو گردم .
اگر می‌دانستم این آخرین دقایقی است که تو را می‌بینم به تو می‌گفتم « دوستت دارم » و نمی‌پنداشتم تو خود این را می‌دانی . . .

همیشه فردایی نیست تا زندگی فرصت دیگری برای جبران این غفلت‌ها به ما دهد .
کسانی را که دوست داری همیشه کنار خود داشته باش و بگو چقدر به آن‌ها علاقه و نیاز داری ، مراقبشان باش ،
به خودت این فرصت را بده تا بگویی : « مرا ببخش » ، « متاسفم » ، « خواهش می‌کنم » ، « ممنونم » و از تمام عبارات زیبا و مهربانی که بلدی استفاده کن .

هیچ کس تو را به خاطر نخواهد آورد اگر افکارت را چون رازی در سینه محفوظ داری ، خودت را مجبور به بیان آن‌ها کن .
به دوستان و همه‌ی آنهایی که دوستشان داری بگو چقدر برایت ارزش دارند ، اگر نگویی فردایت مثل امروز خواهد بود و روز بی ارزشی خواهی داشت . . .

همراه با عشق❤️

" گابریل گارسیا مارکز "

📚 @mybookshelf1
کتابخانه من 📚
📖👓 به نقل از ژاپنی ها: ماسکی از آرامش و سکوت آسمانی همیشه بر چهره ات داشته باش آنچه در پشت ماسک صورت میگیرد به خودمان بستگی دارد و نباید آشکار شود . #زوربای_یونانی 📖 📚 @Mybookshelf1
ما تا وقتی که در خوشبختی بسرمیبریم بزحمت آن را احساس می‌کنیم؛ و فقط وقتی خوشبختی گذشت و ما به‌عقب می‌نگریم ناگهان و گاه با تعجب، حس می‌کنیم که چقدر خوشبخت بوده‌ایم. اما من بر آن ساحل کرتی در خوشبختی بسرمی‌بردم و خودم هم می‌دانستم که خوشبختم...

از کتاب 📕
#زوربای_یونانی

📚 @mybookshelf1
اگر هنر نبود،
حقیقتِ زندگی ما را میکشت!

#فردریش_نیچه

📚 @mybookshelf1
كساني كه به جاي زندگي فضيلت مندانه، آرزوي زندگي شاد عالي و طولاني را در سر دارند مانند بازيگران احمقي هستند كه مي خواهند همواره نقش هاي بزرگ داشته باشند، نقش هايي كه وجه مميزشان شكوه و ظفرمندي است، اين ها نمي توانند بفهمند كه مهم " چه " و " چقدر " بازي كردن نيست بلكه " چطور" بازي كردن است...


#در_باب_طبيعت_انسان 📖
#آرتور_شوپنهاور 🖋
/ترجمه : رضا ولي ياري/ نشر مركز

📚 @mybookshelf1
💡‼️♨️

💫 ۳۴ موضوعی که در پیری حتما به آن غبطه خواهید خورد


یک ضرب المثل قدیمی هست که می‌‌گوید جوانی را جوان‌ها به هدر می‌‌دهند. شاید اگر بدانید پیرها به چه چیزهایی غبطه می‌‌خورند بتوانید بهتر جوانی کنید:

۱-چرا وقتی می‌توانستم سفر کنم، نکردم!
۲- چرا زبان دومی نیاموختم!
۳-چرا وقتم را به خاطر رابطه‌ای تمام شده تلف کردم!
۴- چرا از خود در برابر نور آفتاب محافظت نکردم تا پوست سالم‌تر و بدون چروکی داشته باشم!
۵- چرا برای دیدن خوانندگان مورد علاقه‌ام به کنسرت نرفتم!
۶- چرا از انجام خیلی از کارها ترسیدم!
۷- چرا ورزش اولویت کارم نبود!
۸- چرا خود را گرفتار سنت‌ها کردم!
۹- چرا از کاری که دوست نداشتم استعفا ندادم!
۱۰- چرا بیشتر درس نخواندم!
۱۱-چرا باور نکردم زیبا هستم!
۱۲- چرا از گفتن دوستت دارم ترسیدم!
۱۳- چرا به راهنمایی‌های والدینم گوش ندادم!
۱۴-چرا خودخواه بودم!
۱۵- چرا تا این حد نظر دیگران برایم مهم بود!
۱۶- چرا به جای آنکه به رویاهای خودم فکر کنم به فکر براوردن رویای دیگران بودم
۱۷- چرا وقتم را صرف یادآوری خاطرات بد کردم و زمانم را از دست دادم. کاش افسوس گذشته را نمی‌خوردم!
۱۸- چرا کسانی را که دوست داشتم از خود رنجاندم!
۱۹- چرا از خود دفاع نکردم!
۲۰- چرا برای برخی کارها داوطلب نشدم!
۲۱- چرا بیشتر مراقب دندان‌هایم نبودم!
۲۲-چرا برای یک بار هم که شده پشت میکروفن نرفتم تا در مقابل جمع صحبت کنم!
۲۳- چرا زیاد کار کردم!
۲۴- چرا آشپزی یاد نگرفتم!
۲۵- چرا از زمان حال لذت نبردم!
۲۶- چرا تلاش نکردم آنچه را شروع کردم به پایان برسانم!
۲۷- چرا گرفتار کلیشه‌های فرهنگی شدم و از هدفم بازماندم!
۲۸- چرا دوستی‌هایم را ادامه ندادم!
۲۹- چرا با کودکانم بیشتر بازی نکردم!
۳۰- چرا انسان ریسک‌پذیری نبودم!
۳۱- چرا برای افزایش دانش و ارتباطاتم تلاش نکردم!
۳۲- چرا تا این حد فرد نگرانی بودم!
۳۳- چرا سر هر چیزی زود عصبانی شدم!
۳۴- چرا به اندازه کافی با افرادی که دوست‌شان داشتم وقت نگذراندم!

📚 @mybookshelf1
🔔تعبیر جالب یونگ از انسان خوشحال :

⭕️"کارل گوستاو یونگ" روانشناس سوئیسی
تعبیرِ جالبی از انسانِ خوشحال دارد که بسیار از تعریفِ عادی و معمولِ خوشحالی فاصله دارد.
⭕️بر اساسِ این تعریف، خوشحال بودن یعنی توانمنديِ بالاي ما در شكيبايي و استقامت در برابر سختی ها.

🔓خوشحالی یعنی اطمینانی درونی به این که درد و رنج و سختی و بیماری و مرگ، جزء لاینفک زندگی ست اما هیچ کدام از آنها نمی تواند مرا از پا بیاندازد.

📎خوشحالی یعنی میل به زندگی علی رغم علمِ به فانی بودنِ همه چیز؛

⭕️خوشحالي یعنی در سختی ها لبخند زدن؛
خوشحالی یعنی آگاهی از توانمندی بزرگ ما براي به دوش کشیدنِ مشکلات؛

🔗خوشحالی یعنی بعد از هر زمین خوردن همچنان بتوانیم بلند شویم، بعد از هر گریه همچنان بتوانیم بخندیم و لبخند بر لبِ دیگر همنوعان بیاوریم؛

📌خوشحالی یعنی حضورِ کاملِ ما در هستی،
خوشحالی یعنی همچون رود، جاری بودن و در حرکت بودن، عبور کردن و به عظمتی بی پایان چشم دوختن؛

🎊خوشحالی یعنی توانایی ما به گفتنِ یک آريِ بزرگ به زندگي؛

خوشحالي يعني ادامه دادن.......

📚 @mybookshelf1
#حکایت_کوتاه_آموزنده 📜


مریدی از مرادش خواست که مرا پندی ده.
گفت: مرنج و مرنجان.
گفت: میتوانم نرنجانم ولی چه کنم که نرنجم؟
پاسخ شنید:
خود را کسی مدان …

📚 @mybookshelf1
📙📘📗📕📒📓


📖 #کتاب_بخوانیم

- اگر 1 جلد کتاب بخوانید ممکن است به کتاب خواندن علاقه مند شوید.

- اگر 2 جلد کتاب بخوانید حتما به کتاب خواندن علاقه مند می شوید.

- اگر 3 جلد کتاب بخوانید به فکر فرو می روید.

- اگر 4 جلد کتاب بخوانید در خلوت با خودتان حرف می زنید.

- اگر 5 جلد کتاب بخوانید سیاهی ها را سفید و سفیدی ها را سیاه می بینید.

- اگر 6 جلد کتاب بخوانید نسبت به خیلی عقاید و نظرات بی باور میشوید و به توده های مردم و باورهایشان خشم می گیرید.

- اگر 7 جلد کتاب بخوانید کم کم عقاید و نظرات جدید پیدا می کنید.

- اگر 8 جلد کتاب بخوانید در مورد عقاید جدیدتان با دیگران بحث می کنید.

- اگر 9 جلد کتاب بخوانید در بحث ها یتان کار به مجادله می کشد.

- اگر 10 جلد کتاب بخوانید کم کم یاد می گیرید که با کسانی که کمتر از ده جلد کتاب خوانده اند بحث نکنید.

- اگر 100 جلد کتاب بخوانید دیگر با کسی بحث نمی کنید و سکوت پیشه می گیرید.

- اگر 1000 جلد کتاب بخوانید آن وقت است که یاد گرفته اید دیگر تحت تاثیر مکتوبات قرار نگیرید و با مهربانی در کنار دیگر مردمان زندگی می کنید و اگر کمکی از دستتان بر بیاید در حق دیگران و جامعه انجام میدهید و در فرصت مناسب سراغ کتاب هزار و یکم می‌روید ...

📚 @mybookshelf1
برشی از کتاب 📚


‌ اگر روزی دنیا را دوست نداشتی، جایت را عوض کن تا از زاویه ای دیگر به آن بنگری. دنیا از بعضی زوایا دوست داشتنی ست و در بعضی زوایا نه. در بعضی از زوایا بهتر و زیباست، در بعضی زوایا تاریک و خسته کننده. یادت باشد تو باید جایت را عوض کنی، چرا که دنیا هرگز از جایش تکان نخواهد خورد.

#رسول_یونان 🖋
#راه_طولانی_بود_از_عشق_حرف_زدیم 📖

📚 @mybookshelf1
📕👓


خنده چگونه باعث شفای بدن می شود؟

وقتی پزشكان به نورمن كازينز گفتند كه به بيماری " آنكيلو اسپونديليتيس " مبتلاست اضافه كردند كه هيچ كمكی نمی توانند به او بكنند و بايد آماده باشد كه بعد از دوره ای درد جانكاه از دنيا برود.
كازينز اتاقی در يک هتل گرفت و هر فيلم خنده داری را كه می توانست پيدا كند كرايه كرد.
او بارها و بارها نشست و اين فيلم ها را تماشا كرد و از ته دل خنديد. پس از شش ماه خنده درمانی ای كه خودش برای خودش تجويز كرد پزشكان در نهايت تعجب دريافتند كه بیماری او كاملا درمان شده و هيچ اثری از آن نيست...!

اين نتيجه حيرت انگيز باعث شد تا كازينز كتاب آناتومی يك بيماری را بنويسد و منتشر كند. سپس او پژوهش گسترده ای پيرامون كاركرد آندورفين ها آغاز كرد.
آندورفين ها مواد شيميايي ای هستند كه وقتی می خنديم در مغز آزاد می شوند. آن ها همان تركيب شیمیایی مورفين و هروئین را دارند و ضمن اين كه اثر آرام بخشی روی بدن می گذارند، سيستم ایمنی بدن را تقويت می كنند.

اين امر توضيح می دهد كه چرا آدم های شاد به ندرت بيمار می شوند و خیلی جوان به نظر میرسند در حالی كه کسانی كه مدام گله و شكايت می كنند اغلب اوقات بيمار هستند...!

#زبان_بدن 📖
#آلن_پیز 🖋


📚 @mybookshelf1
#تلنگر

ﺍﺯ ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ؛

ﭼﺮﺍ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﻣﺘﻌﺼﺐ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺗﺶ ﺷﮏ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺭﺍﻫﺶ ﺭﺍ ﺍﺻﻼﺡ ﮐﻨﺪ ؟

ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻫﺪ؛
ﭼﻮﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩش ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ، ﭼﻪ ﺟﻮﺭ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﺗﺎﻭﻟﻬﺎﯼ ﮐﻒ ﭘﺎﯾﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻩﺍﻡ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ؟

ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮐﺜﺮ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ،" ترس از تغییر"

📚 @mybookshelf1
💎 ﺭﻭﯼ ﻭﯾﺘﺮﯾﻦ ﯾﮏ ﮐﺘﺎﺑﻔﺮﻭﺷﯽ؛
ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺭﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ:

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻟﺨﻮﺭﯼ ﻫﺎ ﺭﺍ...
ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ…
ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﮕﻮييد
ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ؛
ﺑﺎ ﮐﻼ‌ﻡ ﻣﻄﺮﺡ ﮐﻨﯿﺪ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭ...

ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﻼ‌ﻡ ﻫﻤﺎﻥ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ...
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﻮﯾﯿﺪ.

ﻭﻟﯽ...
ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭﺗﺎﻥ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ميشود!

📚 @mybookshelf1
📖👓📚

همیشه خستگی از انجام دادنِ کاری نیست، خستگی گاهی از انجام ندادنِ کاری‌ست؛ کاری که می‌توانسته‌ای و انجام نداده‌ای، نگذاشته‌اند که انجام دهی؛ گویی تمام دنیا غُل و زنجیرت شده که آن کار را انجام ندهی. خستگیِ انجام ندادن، بسیار کُشنده‌تر است، بسیار طولانی‌تر است، بسیار غم‌انگیزتر است. اصلاً خستگی انجام ندادنِ یک کار، چیزی فراتر از خستگی‌ست؛ و این نوع خستگی، «ته‌نشین شدن» نام دارد. ته‌نشین شدنِ آدم در خودش. ته‌نشین شدن همه‌ی توان و آرزو و امیدهای آدم در درونِ خودش. مثل ته‌نشین شدن ذراتِ شناور در گودال آبی که سنگی به درونش انداخته باشی. مثل ته‌نشین شدنِ دانه‌های خاک‌شیر در یک لیوانِ شیشه‌ای. از یک جایی به بعد، آدم‌ها هم در خودشان ته‌نشین می‌شوند؛ اما کسانی که ته‌نشین شده‌اند، دوام نمی‌آورند، زنده نمی‌مانند، همان دوران جوانی، زندگی را می‌بوسند و می‌گذارند کنار؛ آن‌ها هم که پوست کُلفت‌ترند و ته‌نشینی در دوران جوانی را تاب می‌آورند، آن را سال‌ها بعد، با چین و چروک‌های صورت و رنگ موهای سرشان پس می‌دهند؛ مثل پدر که چین‌های صورت و رنگ موهایش، خبر از ته‌نشینیِ بزرگی در او می‌داد که در گوشه‌ای از حیاط آن‌گونه چُمباتمه زده بود. اصلاً می‌دانید چیست؟ آدم‌هایی که در گوشه‌ای تک و تنها زانوهای خود را بغل می‌کنند و چمباتمه می‌زنند، همان ته‌نشین‌شدگان هستند؛ همان‌ها که خودشان در خودشان ته‌نشین شده است.


#بعد_از_ابر 📖
#بابک_زمانی 🖋

📚 @mybookshekf1