@M_Plus
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🤩8❤3🔥2
مسیر مبارزه همچنان ادامه دارد، رنج امروز خود را فراتر از آنچه بر مردم ایران تحمیل شد نمی دانیم. روز دوشنبه دوم تیر درحالیکه بیش از سه هزار نفر در زندان_اوین در بندهای مختلف پشت درهای بسته محبوس بودند، راکتهای اسرائیل در محوطه زندان و بر ساختمانهای اوین فرود آمدند. علاوه بر کشته شدگان از تعدادی از بازداشت شدگان که در سلولهای انفرادی محبوس بودند نیز تاکنون خبری در دست نیست. ما زنان اوین صبح سه شنبه با اعمال محدودیتهای شدید امنیتی به زندان قرچک ورامین منتقل و حدود سه هزار نفر مردان اوین نیز به زندان تهران بزرگ منتقل شدند. اگرچه نسبت به پیش از انتقال در شرایط نامساعدتری قرار گرفته ایم، اما همسو با رفقا و برادران مان در زندان تهران بزرگ که همزمان با ما مورد حمله و اعمال فشار قرار گرفته اند، اعلام می کنیم شرایط فعلی خللی در مبارزات مان ایجاد نخواهد کرد. چرا که می دانیم «این مسیری نیست که در آن بی مکافات به مقصد رسید.»
از زمان انقلاب مشروطه تاکنون، با بروز جنگهای متعدد، کودتای ضدمردمی، کشتار مردم بی دفاع و مخالفان سیاسی که به دست حکومتهای استبدادی در یک قرن گذشته انجام شده و بسیاری فراز و فرودها که تاریخ بر آن گواه است، مسیر مبارزه همچنان ادامه دارد. ما امروز در زندان قرچک هستیم و در شرایطی قرار گرفته ایم که بیش از هزار زن با جرائم مختلف سالها با آن مواجه و آن را زندگی کرده و می کنند. زنانی از اعماق با رنجهایی که در نهانخانهِ چشمان شان نقش بسته است و گویای پرسههای بیدادی است که برای درهمشکستن شان پا به مسیر امروز گذاشتهایم. پرت شدگانی در انتهای دنیا که در هیچ یک از معادلات زندگی و مناسبات خبری و موجهای رسانه ای جایی ندارند و در گزارشهای حقوق بشری، نامی و نشانی و ردی از رنجهای شان دیده و شنیده نمی شود. آنچه در این چند روز ما را مبهوت کرده است حقیقت زندگی این زنان است. زنانی خمیده در تختهای کوتاه به ابعاد قبر، با حسرت برخوردار بودن از حداقل امکانات زیستی و بهداشتی. در میان دیوارهای چرکین و کَبَره بسته از کثافت سالها زندگی مشقت بار، بسیاری شان بدون ریالی واریزی، برای پول سیگار روزانه خود را در اختیار همبندیان قرار می دهند. برای بهره کشی. برای بهرهکشی جنسی. و تن به هر حقارتی می دهند. برای سیر کردن شکم شان. و برای برخورداری از حداقلِ آنچه بر دلهاشان حسرت شده است. در بخش کارگری زندان مشغول به کار می شوند و در ازای ساعتها کار سخت روزانه (از هل دادن گاری حمل غذا و زباله تا نظافت اتاق استراحت و کار زندان بانان) بدون دریافت مزد فقط از دقایقی زمان بیشتر برای تماس تلفنی برخوردار می شوند. در کارگاه زندان به بیگاری مشغول و به دوخت و دوز میپردازند تا از پاکتی سیگار در انتهای روز برخوردار شوند. زنانی که عموما مانع از همزیستی ما زندانیان سیاسی با آنان می شوند؛ مگر به قصد تنبیه و تبعیدمان به حکم قضایی. و حالا اگرچه در زندان قرچک و جدا از آنان اسکان داده شده ایم، اما مصائب مان جدا از آنان نیست.
ما در کنار مبارزات خستگی ناپذیر مردم علیه دیکتاتوری، با اهدافی روشن و خط مشی محکم، مسیر مبارزه را تا سرنگونی و برچیدن هر شکلی از خودکامگی ادامه خواهیم داد. و در کنار این فراموش شدگان که از چرخه زندگی بیرون گذاشته شدند، با عزمی راسخ تر از پیش مقاومت را دوره میکنیم. و به آنانی که صدای شان برای ما و شرایط نامساعدمان بلند است، با صدایی رساتر می گوییم آنچه امروز بر ما تحمیل شد، فراتر از رنج سالیان این زنان نیست. پس برای بهبود شرایط «ما» بدون در نظر گرفتن جرائم مان و برای بهبود شرایط «ما» که به زندان قرچک و تهران بزرگ منتقل شده ایم، بدون در نظر گرفتن جنسیت مان تلاش کنید و بدانید آنان که در زیر آوارِ ناشی از حمله مفقود و آنانی که در چرخه بیرحم زندگی مطرود شدهاند، بر ما اَرجَحند.
باشد که حلقه ای باشیم در زنجیر مبارزات برابری طلبانه و آزادیخواهانه مردم ایران که بیش از یک قرن استبداد و استثمار را تاب آوردهاند و به پیش می روند.
گلرخ ایرایی، ریحانه انصاری، وریشه مرادی
زندان قرچک ورامین تیر ماه ۴۰۴
@M_Plus
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤12❤🔥2🏆1🫡1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روز سهشنبه ۲۱ مردادماه ۱۴۰۴، ترانس برق واقع در خیابان مولوی ۱۲ شهرستان ایرانشهر دچار آتشسوزی و انفجار شد و هماکنون شعلههای آتش در حال زبانه کشیدن است.
دلیل دقیق حادثه تا لحظه تنظیم این خبر مشخص نیست، اما منابع محلی نوسانات و ضعف ولتاژ، فرسودگی سیمکشی و تجهیزات برقی را از دلایل احتمالی وقوع این آتشسوزی عنوان کردهاند.
@M_Plus
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مربیان پیشدبستانی مدارس دولتی امروز با تجمع در دفتر حاجیبابایی، خواستار ارسال هرچه سریعتر «شیوهنامه تبدیل وضعیت» خود شدند.
آنها با سردادن شعارهایی چون:
«نیروی بازنشسته به جای ما نشسته»
«مربی میمیرد، ذلت نمیپذیرد»
«استخدام حق مسلم ماست»
@M_Plus
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️ روایت شاهدان ـ روایتی از پایداری مجاهدین سرفراز در سیاهچالهای رژیم آخوندی
🔻سید ابراهیم میرسیدی زندانی سیاسی از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳
@M_Plus
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤11
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز سهشنبه ۲۱ مرداد ماه ۱۴۰۴، سالگرد تولد "احمد سارانی" از جانباختگان جمعه خونین زاهدان میباشد که در روز جمعه ۸ مهر ماه ۱۴۰۱ در تیراندازی مستقیم نیروهای امنیتی و نظامی به همراه بیش از صد نفر دیگر کشته شد.
احمد متولد ۲۱ مرداد ماه ۱۳۷۵، فرزند امانالله و اهل زاهدان بود که با خودروی شخصیاش، به شغل مسافرکشی مشغول بود. وی دارای چهار فرزند به نامهای "سمرا (فاطمه)، محمدعمر، ضحی و عثمان" بود و حدود ده روز از تولد آخرین فرزندش گذشته بود که در جمعه خونین زاهدان کشته شد و فقط توانست به مدت چند روز فرزندش را ببیند.
در یک ویدئو که پیشتر منتشر شده، فاطمه دختر بزرگ احمد خطاب به مقامات حکومتی میگوید: «گناه پدر ما چه بود که چنین جنایتی در حق مان کردید؟ چرا ما در این کودکی از زندگی ناامید باشیم؟ چه کسی قرار است به سوالات ما جواب دهد؟ میخواهم صدای ما به جهانیان برسد.»
@M_Plus
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤5❤🔥1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این اعتراض در حالی است که اعدامها و سرکوبها در ایران شدت یافته؛ اخیراً پنج زندانی سیاسی محکوم به اعدام به زندان قزلحصار منتقل شدهاند و عفو بینالملل این اقدام را محکوم کرده است. همچنین بیش از ۱۱۰ نفر از ابتدای مرداد به دار آویخته شدهاند و فشارها بر زندانیان سیاسی افزایش یافته است.
مردم و کسبه شهر سمیرم با تعطیلی بازار به اعدام دو برادر بهرامیان اعتراض کردند. کارزار از خانوادههای زندانیان میخواهد احکام اعدام را پنهان نکنند و اعتراضات خود را علنی کنند. همچنین از مردم ایران و جهان دعوت میشود علیه اعدامها قیام کنند.
اعتصاب غذای این هفته در زندانهای مهمی از جمله اوین، قزلحصار، تهران بزرگ، کرج، زاهدان، مشهد، تبریز، و بسیاری دیگر برگزار خواهد شد.
سهشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، روز اعتراض و مقاومت علیه چرخه اعدام در ایران است.
@M_Plus
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤8
حسن علیزاده، دادستان عمومی و انقلاب گناباد، به همراه سه نفر از خانوادهاش در حادثه مردند .
اما پرسش این است: چند خانواده زیر سایه حکمرانی او زندگیشان نابود شد ؟
یه قاضی هست، اسمش زمانه
نه رشوه میگیره، نه پرونده رو بایگانی میکنه
ساکته... ولی میبینه
صبر میکنه... ولی یادش نمیره
حواست باشه اگه هنوز نوبتت نشده، نه اینکه بخشیده شدی
فقط هنوز زمانه فرصت نکرده بهت برسه...
عدالت دیر میرسه، ولی حتماً میرسه
@M_Plus
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👏6❤3🔥1
دیدگاه احمقانه سخنگوی دولت پزشکیان:
🔴 کریدور زنگزور مهم نیست، در رسانه ها بزرگنمایی می کنند‼️
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔥5
مرگ تلخ یک کارگر جوان بر اثر گرمای کشنده در پالایشگاه یازدهم پارس جنوبی
صبح دیروز دوشنبه ۲۰ مرداد یک کارگر جوان جنوبی به دلیل گرمای نفسگیر و شرایط طاقتفرسای کار در منطقه پارس جنوبی جان باخت.
بنابر گزارشها، همچنین عصر دیروز کارگر دیگری از اهالی ایذه، از نیروهای شرکت پتروپایدار ایرانیان نیز بر اثر گرمازدگی بیهوش شد و توسط اورژانس به بیمارستان کنگان منتقل گردید.
این جنایات در حالی رخ میدهد که دمای هوا در منطقه پارس جنوبی طی روزهای اخیر به مرز هشدار رسیده و کارشناسان بارها نسبت به خطر کار در فضای باز در چنین شرایطی هشدار دادهاند. با این حال مسئولین مربوطه هیچ توجهی به هشدارهای کارشناسان ندارند و جان کارگران برایشان اهمیتی ندارد.
در هفته های اخیر این چندمین بار است که کارگران در نتیجه نادیده گرفتن شرایط ایمن کار از سوی مسئولین شرکت نفت، جان خود را از دست میدهند.
هنوز تصویری از کارگر جان باخته در منطقه پارس جنوبی منتشر نشده است.
@M_Plus
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😢4
@M_Plus
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🤩6
برای آزادی - ام پلاس M_plus
روایت و شهادت زندانیان سیاسی بازمانده از «#شنبه_خونین_قزلحصار»
به وجدانهای بیدار
ما، زندانیان سیاسی بازمانده، شهادت میدهیم به آنچه در شنبه چهارم مرداد ۱۴۰۴ در #زندان_قزلحصار گذشت. روزی که نه فقط خونین، که در قساوت، تحقیر و نقض آشکار حقوق بشر در تاریخ معاصر این کشور بیسابقه بود.
آن روز، تمامی حقوق بنیادین ما ـ از حق حیات تا حق کرامت، سلامت و دادرسی منصفانه ـ به شکلی بیپرده و خشونتبار لگدمال شد.
پیشزمینه
پیش از این روز، ما بیست زندانی سیاسی در بند ۲۰/۳ واحد چهار بودیم. پس از این روز، دو تن از همبندیهایمان ـ بهروز احسانی و مهدی حسنی ـ مظلومانه با طناب دار به قتل رسیدند. آنها پیش از اعدام، نه به وکیل دسترسی داشتند و نه به روند دادرسی عادلانه؛ بنا به اظهارات صریح رئیس پیشین دادسرای ناحیه ۳۳، این محرومیت رسمی و عمدی بود. شهادت این دو، تا ساعتی پیش از اعدام، بخشی از همین روایت است.
به خانوادهٔ این دو عزیز و به همه خانوادههای دادخواه این سرزمین، سوگ فقدانشان را تسلیت میگوییم.
شروع یورش
ساعت ۷:۴۵ صبح شنبه چهار مرداد، چند مأمور لباسشخصی، به بهانهٔ «اطلاع از وضعیت قطعی آب» وارد سالن شدند. این ورود ظاهراً عادی، مقدمهٔ هجوم بود. چند لحظه بعد، بیش از پنجاه مأمور نقابپوش و چند مأمور بینقاب وارد سالن شدند:
• اسماعیل فرجنژاد (معاون بهاصطلاح سلامت زندان قزلحصار)
• کمرهای (رئیس حفاظت اطلاعات زندان)
• اشرفآبادی (از مسئولان حفاظت اطلاعات)
• قاسم صحرایی (افسر جانشین واحد ۳ زندان)
• محمدی (معاون مالی زندان)
فرماندهی صحنه با اسماعیل فرجنژاد بود و فرماندهی نیروهای سرکوب با قاسم صحرایی؛ همان که از ابتدای ورود، با فحاشیهای رکیک جنسی، مأموران را به زدن و حتی کشتن زندانیان سیاسی تحریک میکرد. قاسم صحرایی، که همواره ارادتش به رهبر جمهوری اسلامی را به رخ میکشید، در سالن فریاد زد: «ک…یها همهتون رو میکشیم!»
ضربوشتم و شکنجه
مأموران نقابپوش با مشت، لگد، باتوم و فحاشی، به جان زندانیان افتادند. آنهایی که جلو سالن بودند یا از سلولها بیرون آمدند، بلافاصله محاصره شدند. چند مأمور دستها را از پشت بستند، آنها را کشانکشان بیرون بردند و به دیوار کریدور اصلی کوبیدند. بیرون سالن، تا انتهای زیرهشت و دم درب خروجی واحد چهار، مأموران نقابپوش صف کشیده بودند.
در چند دقیقه، تعدادی از همبندان ما ـ خسرو رهنما، علی معزی، محمد شافعی، رضا سلمانزاده، مصطفی رمضانی، رضا محمدحسینی طامه، آرشام رضائی، مهدی حسنی، بهروز احسانی، ابوالحسن منتظر، اکبر باقری، اسدالله هادی، زرتشت احمدی راغب ـ با خشونت و هتاکی، دستبندخورده از سالن خارج شدند.
قاسم صحرایی به رضا محمدحسینی، آرشام رضائی و دیگران که دستشان از پشت بسته بود، پیاپی سیلی زد و با لگد از پشت به آنها کوبید.
• آرشام رضائی: ضربه لگد به پشتش باعث شد تا چند روز ادرارش آمیخته با خون باشد و لباس زیرش خونآلود.
• اسدالله هادی (۶۸ ساله، بیمار قلبی): ضربه سنگین به پیشانیاش باعث تورم چندروزه شد.
• اکبر باقری: با دستان بسته به زمین کوبیده شد؛ پزشک آسیب به مینیسک زانویش را تأیید کرد.
• رضا سلمانزاده: به دیوار کوبیده شد، با وجود انجام چند عمل جراحی داخلی.
صحنههای داخل سالن
سعید ماسوری، زندانی سیاسی با ۲۵ سال حبس، با گرفتن پسگردن و یقهٔ لباسش توسط اسماعیل فرجنژاد به خروجی برده شد.
شعار «مرگ بر دیکتاتور» که از انتهای سالن شنیده شد، موجب شد احمدرضا حائری فریاد بزند:
«این چه وحشیگریه؟ اگه میخواید سالن رو بازرسی کنید، با زبان آدم بگید، همه بیرون میرفتیم!»
پاسخ فرمانده سرکوب، هجوم با مشت و سیلی به سر و گردن او بود. احمدرضا دید لقمان امینپور زیر ضرب چند مأمور است؛ حمزه سورای برای کمک رفت، اما هر دو زیر بار لگد و مشت افتادند، لباسهایشان پاره شد و با دستبند از پشت، کشانکشان بیرون برده شدند. ناخن پای چپ حمزه شکست و سیاه شد؛ ۱۷ مرداد، ناخن عفونی در بهداری کشیده شد. احمدرضا حائری چهار بار به بهداری اعزام شد.
لقمان امینپور، میثم دهبانزاده و سپهر امامجمعه نیز هرکدام زیر ضربات بیرحمانه مأموران، با تنی زخمی و لباس پاره از سالن خارج شدند. عینک سپهر شکسته شد؛ جای ضربات پوتین بر گردن میثم مانده؛ آثار جراحت بر بدن لقمان آشکار بود.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤6
برای آزادی - ام پلاس M_plus
محاصره و انتقال
همهٔ ما ۲۰ نفر را با پای برهنه و لباسهای پاره و خونین، به خروجی سالن بردند. درب تمام سالنهای واحد چهار بسته شد تا بیش از هزار زندانی دیگر و حتی پرسنل بهداری و فرهنگی شاهد صحنه نباشند.
در مسیر خروج، مأموران با توهین، سیلی و تحقیر، ما را از برابر دفتر رئیس واحد گذراندند. مأموران لباسشخصی ـ احتمالاً وزارت اطلاعات ـ حضور داشتند. صدای دو وسیلهٔ نقلیه آمد.
علی معزی، سالخورده و عصادار، با دستان زنجیرشده، اولین نفر سوار مینیبوس شد. بعد نوبت دیگران رسید، از جمله مهدی حسنی و بهروز احسانی. بهروز، با موهای سفید بر پیشانی، گفت:
«شما که رفتنی هستید، حالا هر کاری میخواهید بکنید.»
قاسم صحرایی، سه پله بالاتر، با تمام زور بر سر و گردن بهروز کوبید؛ چندبار تکرار کرد. سپس فریاد زد:
«آره ما رفتنی هستیم، اما قبلش کلک همه شما رو میکنیم!»
جداسازی و اعدام
بهروز را به سمت ون بردند. مهدی حسنی، با دیدن صحنه، از انتهای اتوبوس جلو آمد و بارها فریاد زد: «من مهدی حسنی هستم.» مأمور نقابپوش آمد و او را نیز پیاده کرد. کمی قبلتر، سعید ماسوری هم پیاده شده بود.
تصورمان این بود که هدف، انتقام از «کارزار سهشنبههای نه به اعدام» و مقاومت در برابر تبعید سعید ماسوری است. اما بهسرعت فهمیدیم که این، مقدمهٔ اعدام بود.
در بند ویژهٔ واحد یک، مهدی حسنی و بهروز احسانی بهسرعت اعدام شدند. خبرش، پنج روز بعد به ما رسید.
حتی داعش هم با قربانیانش چنین نکرد.
پس از بازگشت
وقتی به سالن برگشتیم، قرآنهای برخی از ما پاره و کف سلول پرت شده بود. اما حتی این بیحرمتی، در برابر سلب حق حیات و تحقیر لحظههای آخر بهروز و مهدی، کمرنگ بود.
مسئولیت و هشدار
ما این جنایتها را مستقیماً متوجه مقامات ارشد اطلاعاتی و قضایی میدانیم. سکوت در برابر «شنبه خونین قزلحصار»، مقدمهٔ اعدامهای گستردهتر است؛ زندانیان سیاسی و عقیدتی، و حتی شهروندانی که تنها به جرم عکاسی یا کنش مدنی، اکنون با اتهامات سنگین و حکم اعدام مواجهاند.
نه به اعدام، نه به شکنجه، نه به قتل حکومتی.
ما، بازماندگان «شنبه خونین قزلحصار»، فردا، سهشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، در هشتاد و یکمین هفتهٔ کارزار «سهشنبههای نه به اعدام»، به یاد مهدی حسنی و بهروز احسانی، دست به اعتصاب غذا خواهیم زد.
این شهادتنامه با دقت و صداقت نوشته شده و به همهٔ وجدانهای بیدار هشدار میدهد: سکوت، شریک جرم است.
زندانیان سیاسی بازمانده «شنبه خونین قزلحصار»
واحد چهار زندان قزلحصار
دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۴
@M_Plus
همهٔ ما ۲۰ نفر را با پای برهنه و لباسهای پاره و خونین، به خروجی سالن بردند. درب تمام سالنهای واحد چهار بسته شد تا بیش از هزار زندانی دیگر و حتی پرسنل بهداری و فرهنگی شاهد صحنه نباشند.
در مسیر خروج، مأموران با توهین، سیلی و تحقیر، ما را از برابر دفتر رئیس واحد گذراندند. مأموران لباسشخصی ـ احتمالاً وزارت اطلاعات ـ حضور داشتند. صدای دو وسیلهٔ نقلیه آمد.
علی معزی، سالخورده و عصادار، با دستان زنجیرشده، اولین نفر سوار مینیبوس شد. بعد نوبت دیگران رسید، از جمله مهدی حسنی و بهروز احسانی. بهروز، با موهای سفید بر پیشانی، گفت:
«شما که رفتنی هستید، حالا هر کاری میخواهید بکنید.»
قاسم صحرایی، سه پله بالاتر، با تمام زور بر سر و گردن بهروز کوبید؛ چندبار تکرار کرد. سپس فریاد زد:
«آره ما رفتنی هستیم، اما قبلش کلک همه شما رو میکنیم!»
جداسازی و اعدام
بهروز را به سمت ون بردند. مهدی حسنی، با دیدن صحنه، از انتهای اتوبوس جلو آمد و بارها فریاد زد: «من مهدی حسنی هستم.» مأمور نقابپوش آمد و او را نیز پیاده کرد. کمی قبلتر، سعید ماسوری هم پیاده شده بود.
تصورمان این بود که هدف، انتقام از «کارزار سهشنبههای نه به اعدام» و مقاومت در برابر تبعید سعید ماسوری است. اما بهسرعت فهمیدیم که این، مقدمهٔ اعدام بود.
در بند ویژهٔ واحد یک، مهدی حسنی و بهروز احسانی بهسرعت اعدام شدند. خبرش، پنج روز بعد به ما رسید.
حتی داعش هم با قربانیانش چنین نکرد.
پس از بازگشت
وقتی به سالن برگشتیم، قرآنهای برخی از ما پاره و کف سلول پرت شده بود. اما حتی این بیحرمتی، در برابر سلب حق حیات و تحقیر لحظههای آخر بهروز و مهدی، کمرنگ بود.
مسئولیت و هشدار
ما این جنایتها را مستقیماً متوجه مقامات ارشد اطلاعاتی و قضایی میدانیم. سکوت در برابر «شنبه خونین قزلحصار»، مقدمهٔ اعدامهای گستردهتر است؛ زندانیان سیاسی و عقیدتی، و حتی شهروندانی که تنها به جرم عکاسی یا کنش مدنی، اکنون با اتهامات سنگین و حکم اعدام مواجهاند.
نه به اعدام، نه به شکنجه، نه به قتل حکومتی.
ما، بازماندگان «شنبه خونین قزلحصار»، فردا، سهشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، در هشتاد و یکمین هفتهٔ کارزار «سهشنبههای نه به اعدام»، به یاد مهدی حسنی و بهروز احسانی، دست به اعتصاب غذا خواهیم زد.
این شهادتنامه با دقت و صداقت نوشته شده و به همهٔ وجدانهای بیدار هشدار میدهد: سکوت، شریک جرم است.
زندانیان سیاسی بازمانده «شنبه خونین قزلحصار»
واحد چهار زندان قزلحصار
دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۴
@M_Plus
❤4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
از خانم مریم رجوی بشنویم:
#مریم_رجوی
@M_Plus
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👌8