ⁱᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ
⚘رایحه خوش زندگی
⚘با لبخند صبح آغاز میشود
⚘و لبخند زیبای زمان با رایحه
⚘دلنشین صبح همراه است
⚘آغوش تنفس را بگشاییم
⚘چشمهای جان را بکار گیریم
⚘و آهنگ آرامش را بنوازیم
#صبحتون_بخیـر💐
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
⚘رایحه خوش زندگی
⚘با لبخند صبح آغاز میشود
⚘و لبخند زیبای زمان با رایحه
⚘دلنشین صبح همراه است
⚘آغوش تنفس را بگشاییم
⚘چشمهای جان را بکار گیریم
⚘و آهنگ آرامش را بنوازیم
#صبحتون_بخیـر💐
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
اون فرق داشت واسم؛ اولینم بود.
اولین کسی بود که حس کردم واقعا دوسش دارم
اولین کسی بود که بهش گفتم دوستت دارم.
اولین کسی بود که واسش گریه کردم.
کسی که فکر نبودنش آرامشو از شبم گرفت.
تو اولین منی :)
اولینا هیچوقت از زندگیت بیرون نمیرن،
هیچوقت فراموش نمیشن...
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
اولین کسی بود که حس کردم واقعا دوسش دارم
اولین کسی بود که بهش گفتم دوستت دارم.
اولین کسی بود که واسش گریه کردم.
کسی که فکر نبودنش آرامشو از شبم گرفت.
تو اولین منی :)
اولینا هیچوقت از زندگیت بیرون نمیرن،
هیچوقت فراموش نمیشن...
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
ⁱᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ
امروز
تــو صبح من باش..
برای تمام خستگی هـایم،
برای تمام این تاریکی ها..
صبحی باش که پایان میدهد،
تمام شب های دلـواپسی را..
#صبحت_بخیر_جـانـااا ❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
امروز
تــو صبح من باش..
برای تمام خستگی هـایم،
برای تمام این تاریکی ها..
صبحی باش که پایان میدهد،
تمام شب های دلـواپسی را..
#صبحت_بخیر_جـانـااا ❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
ⁱᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ
همهی ما باید کسی را داشته باشیم
که وقتی یک روز، روزِ ما نبود؛
بنشینیم رو به رویش و غرغر کنان
از سیر تا پیازِ تمامِ بد بیاری هایمان
را برایش تعریف کنیم
و او هم لبخند به لب گوش کند
و پایانِ هر جمله مان بگوید
«حق داشتی پس اینقد عصبی بشی،
حالا ولش کن مهم نیست،
فدایِ سرت».
میدانید آدم هرچقدر هم قوی باشد،
باید کسی را داشته باشد که حالِ بدش را بفهمد. که نگذارد به حالِ خودش بماند.
کسی که حالمان را به حالش گره زده باشد...
#سحر_رستگار
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
همهی ما باید کسی را داشته باشیم
که وقتی یک روز، روزِ ما نبود؛
بنشینیم رو به رویش و غرغر کنان
از سیر تا پیازِ تمامِ بد بیاری هایمان
را برایش تعریف کنیم
و او هم لبخند به لب گوش کند
و پایانِ هر جمله مان بگوید
«حق داشتی پس اینقد عصبی بشی،
حالا ولش کن مهم نیست،
فدایِ سرت».
میدانید آدم هرچقدر هم قوی باشد،
باید کسی را داشته باشد که حالِ بدش را بفهمد. که نگذارد به حالِ خودش بماند.
کسی که حالمان را به حالش گره زده باشد...
#سحر_رستگار
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
❥ میتینگ عاشقانه ها ❥
😍 رمان زیبای [اسطــوره ] به قلم زیبای 🌹 P*E*G*A*H پگاه هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘 از قسمت اول بخونین👇 https://tttttt.me/mitingg/237794 #اسطــوره_ #قسمت_284 دست هایش را توي جیب پالتویش فرو برده و شالش را ساده روي شانه انداخته بود. - اینجا نه. همان…
😍 رمان زیبای [اسطــوره ]
به قلم زیبای 🌹 P*E*G*A*H پگاه
هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘
از قسمت اول بخونین👇
https://tttttt.me/mitingg/237794
#اسطــوره_ #قسمت_285
دلم نیامد بیشتر از این اذیتش کنم. به هرحال من ورزشکار بودم و این مسیر سال ها پذیراي من بود اما...
براي این دختر نحیف و ضعیف این راه فراتر از طاقتش بود. به ایستگاه بعدي که رسیدیم با دست مسیرش را عوض کردم و
گفتم:
- بیا اینجا یه کم استراحت کنیم.
نفسش در نمی آمد، اما کم نمی آورد.
- وا! چه زود خسته شدین. هنوز که راهی نیومدیم.
درز مقنعه اش را تا جایی که می شد کج کردم و گفتم:
- روتو برم بچه. بدو برو رو اون صندلی بشین تا بیام.
با حرص مقنعه اش را درست کرد و گفت:
- این چه علاقه ایه که شما به مقنعه من دارین؟
خندیدم و گفتم:
- همون علاقه ایه که تو به آستین لباساي من داري. یه پیرهن سالم واسم نذاشتی.
اخم کرد.
- من واسه این که توجهتون رو جلب کنم این کارو می کنم، چون هیچ وقت به حرفام گوش نمی دین.
دستم را به سمت مقنعه اش بردم. سرش را دزدید و دور ایستاد و دستش را روي بینی اش زد و گفت:
- دماغ سوخته.
و با سرخوشی به سمت صندلی دوید. با عمو حیدر دست دادم و گفتم:
- دو کاسه آش رشته داغ.
چشمش را توي محوطه چرخاند و گفت:
- بالاخره بعد از این همه سال تو هم تنهایی رو بوسیدي و کنار گذاشتی. واست خوشحالم پسرم.
بی اختیار سر چرخاندم و شاداب را جستجو کردم. دست هایش را به هم می مالید و نگاهش به جایی که نمی دیدم خیره مانده
بود.
- دختر خوبی به نظر میاد. سنگین و خانوم! امیدوارم خوشبخت شین.
در دل خندیدم. چه فکري کرده بود این پیرمرد؟ کاسه ها را گرفتم و گفتم:
- مرسی.
به محض خروج از دکه مسیر نگاه شاداب را دنبال کردم. دختر و پسر جوانی روي تخت نشسته بودند. در واقع در آغوش هم
فرو رفته بودند. کاسه را جلوي دستش گذاشتم و گفتم:
- اون جوري دوست داري؟
تکان خورد.
کانال دوممونو دیدین؟! 😍🌹 سوپرایز ویژه 👇
telegram.me/joinchat/AAAAAEGrkV-wqeuSdr18wA
به قلم زیبای 🌹 P*E*G*A*H پگاه
هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘
از قسمت اول بخونین👇
https://tttttt.me/mitingg/237794
#اسطــوره_ #قسمت_285
دلم نیامد بیشتر از این اذیتش کنم. به هرحال من ورزشکار بودم و این مسیر سال ها پذیراي من بود اما...
براي این دختر نحیف و ضعیف این راه فراتر از طاقتش بود. به ایستگاه بعدي که رسیدیم با دست مسیرش را عوض کردم و
گفتم:
- بیا اینجا یه کم استراحت کنیم.
نفسش در نمی آمد، اما کم نمی آورد.
- وا! چه زود خسته شدین. هنوز که راهی نیومدیم.
درز مقنعه اش را تا جایی که می شد کج کردم و گفتم:
- روتو برم بچه. بدو برو رو اون صندلی بشین تا بیام.
با حرص مقنعه اش را درست کرد و گفت:
- این چه علاقه ایه که شما به مقنعه من دارین؟
خندیدم و گفتم:
- همون علاقه ایه که تو به آستین لباساي من داري. یه پیرهن سالم واسم نذاشتی.
اخم کرد.
- من واسه این که توجهتون رو جلب کنم این کارو می کنم، چون هیچ وقت به حرفام گوش نمی دین.
دستم را به سمت مقنعه اش بردم. سرش را دزدید و دور ایستاد و دستش را روي بینی اش زد و گفت:
- دماغ سوخته.
و با سرخوشی به سمت صندلی دوید. با عمو حیدر دست دادم و گفتم:
- دو کاسه آش رشته داغ.
چشمش را توي محوطه چرخاند و گفت:
- بالاخره بعد از این همه سال تو هم تنهایی رو بوسیدي و کنار گذاشتی. واست خوشحالم پسرم.
بی اختیار سر چرخاندم و شاداب را جستجو کردم. دست هایش را به هم می مالید و نگاهش به جایی که نمی دیدم خیره مانده
بود.
- دختر خوبی به نظر میاد. سنگین و خانوم! امیدوارم خوشبخت شین.
در دل خندیدم. چه فکري کرده بود این پیرمرد؟ کاسه ها را گرفتم و گفتم:
- مرسی.
به محض خروج از دکه مسیر نگاه شاداب را دنبال کردم. دختر و پسر جوانی روي تخت نشسته بودند. در واقع در آغوش هم
فرو رفته بودند. کاسه را جلوي دستش گذاشتم و گفتم:
- اون جوري دوست داري؟
تکان خورد.
کانال دوممونو دیدین؟! 😍🌹 سوپرایز ویژه 👇
telegram.me/joinchat/AAAAAEGrkV-wqeuSdr18wA
زندگی سخت نیست
زندگی تلخ نیست
زنــدگـی همچـون
نـتهای موسیـقی
بـالا و پـایـیـن دارد
گاهی آرام و دلنواز
گاهی سخت و خشن
گاهی شاد و رقصآور
گــاهـــی پــــر از غــــم
زندگی را باید احساس کرد
#عصرتون_بخیر ...🍩
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
زندگی تلخ نیست
زنــدگـی همچـون
نـتهای موسیـقی
بـالا و پـایـیـن دارد
گاهی آرام و دلنواز
گاهی سخت و خشن
گاهی شاد و رقصآور
گــاهـــی پــــر از غــــم
زندگی را باید احساس کرد
#عصرتون_بخیر ...🍩
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
سریال #تو_در_قلبم_را_بزن #Sen_Çal_Kapimi با زیرنویس فارسی
🎦قسمت: 21 🔮🔥
💯زیرنویس فارسی 🕊💛
#SenCalKapimi
╸╸╸╸╸╸╸╸╸╸╸╸╸╸╸╸╸╸
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
🎦قسمت: 21 🔮🔥
💯زیرنویس فارسی 🕊💛
#SenCalKapimi
╸╸╸╸╸╸╸╸╸╸╸╸╸╸╸╸╸╸
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
بحث ، دعوا ، قهر ، ناراحتى ، هميشه هست...!
ببينيد كى واقعاً با اين چيزا بازم به پاتون ميمونه و متعهد و عاشقه
ببينيد كى حواسش به حال و احوالِ دلِتونه
اين روزا همه ياد گرفتن توى ظاهر نشون بدن بى عيب و نقصن
اما تو خودت باش،
متعهد
مهربون
موندِگار ...
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
ببينيد كى واقعاً با اين چيزا بازم به پاتون ميمونه و متعهد و عاشقه
ببينيد كى حواسش به حال و احوالِ دلِتونه
اين روزا همه ياد گرفتن توى ظاهر نشون بدن بى عيب و نقصن
اما تو خودت باش،
متعهد
مهربون
موندِگار ...
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
ⁱᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ
یه دنیا انسان وجود داره،
و فقط یڪیشون دنیای منه!😍
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
یه دنیا انسان وجود داره،
و فقط یڪیشون دنیای منه!😍
┄•●❥ @mitingg♥️♥️