Forwarded from تبادل
Forwarded from تاریخ ایران با نادر شاه ⚔
دردِ دل معلمی، بازنشسته:
رفتم امروز به داروخانه
نسخه در دست پی داروهام
بلکه درد کمر و پا و سرم
لحظهاي چند بگیرد آرام،
دکتری را که در آن جا دیدم
یادم افتاد که شاگردم بود
سال هشتاد و سه، هشتاد و چهار
در همین مدرسه ِبالا رود،
شاد و پرهلهله از دیدارش
گفتم ای جان چه گلی پروردم!
سرد و بی روح تماشایم کرد
آن چنان سرد که بد یخ کردم!
من برايش دو سه تُن گچ خوردم
او برایم تره هم خرد نکرد
نسخه را دید و سپس گفت از این
ده قلم، نه قلمش نیست، نگرد..!
داشتم غمزده بر میگشتم
که پسر خالهام از راه رسید
تا خبردار شد از احوالم
نسخه را داد به دکتر پیچید،
کار او پرورش گوساله ست
آدمی توپ و درآمد بالاست
دو سه تا برج تجاری دارد
اعتبارش همه جا پابرجاست،
من هم انگار اگر میرفتم
در خطِ پرورش گوساله
بعد سی سال نمیگفتم که،
چه شد؟؟؟
آن زحمت چندین ساله!
#تاریخ_ایران_با_نـــادر_شـــاه
@Naderr_Shah
رفتم امروز به داروخانه
نسخه در دست پی داروهام
بلکه درد کمر و پا و سرم
لحظهاي چند بگیرد آرام،
دکتری را که در آن جا دیدم
یادم افتاد که شاگردم بود
سال هشتاد و سه، هشتاد و چهار
در همین مدرسه ِبالا رود،
شاد و پرهلهله از دیدارش
گفتم ای جان چه گلی پروردم!
سرد و بی روح تماشایم کرد
آن چنان سرد که بد یخ کردم!
من برايش دو سه تُن گچ خوردم
او برایم تره هم خرد نکرد
نسخه را دید و سپس گفت از این
ده قلم، نه قلمش نیست، نگرد..!
داشتم غمزده بر میگشتم
که پسر خالهام از راه رسید
تا خبردار شد از احوالم
نسخه را داد به دکتر پیچید،
کار او پرورش گوساله ست
آدمی توپ و درآمد بالاست
دو سه تا برج تجاری دارد
اعتبارش همه جا پابرجاست،
من هم انگار اگر میرفتم
در خطِ پرورش گوساله
بعد سی سال نمیگفتم که،
چه شد؟؟؟
آن زحمت چندین ساله!
#تاریخ_ایران_با_نـــادر_شـــاه
@Naderr_Shah