بمناسبت هفتم آبان ماه بزرگداشت کوروش بزرگ ....
#بخش_اول..
استوانهٔ کوروش یا منشورِ کوروش لوحی از گِلِ پختهاست که در سال ۵۳۸ پیش از میلاد به فرمانِ کوروش بزرگ هخامنشی نگاشته شدهاست.
بهتازگی بخشهایی از نسخهٔ دیگری از متنِ استوانه بر روی دو قطعه لوحِ گِلی در مجموعهٔ بابِلیِ موزهٔ بریتانیا شناخته شدهاست که بازماندهٔ نسخهٔ بایگانی شدهٔ همین استوانه است.
نیمهٔ نخست این لوح از زبان رویدادنگارانِ بابلی و نیمهٔ پایانیِ آن، سخنان و دستورهای کورش بهزبان و خط میخی اکدی (بابلی نو) نوشته شدهاست...
این استوانه در سال ۱۲۵۸ خورشیدی/ ۱۸۷۹ میلادی در نیایشگاه اِسَگیله (معبد مردوک، خدای بزرگ بابلی) در شهرِ بابِلِ باستانی پیدا شده و در موزه بریتانیا در شهر لندن نگهداری میشود.
نامِ دبیر و نگارندهای که از متنِ استوانهٔ کوروش نسخه برداری کرده قیشتی مردوک بوده ولی نامِ دبیری که متنِ اصلی را نوشته، مشخص نیست...
دبیران بابِلی در نوشتن استوانهٔ کوروش، از سنت هزار سالهٔ کتیبههای ساختمانی سلطنتی آشوری و بابلی الهام گرفتند.
در چنین متنهایی، پادشاهان نه تنها ساخت و بازسازی پرستشگاهها، کاخها، برجوباروها، آبراههها و دیگر فعالیتهای عمومی را یادآور شدهاند، بلکه از این فرصت برای زنده نگاه داشتن نام، تبارنامه، القاب و صفات خود، پشتیبانی خدایان از فرمانروایی خویش و گاهی نیز برای اشاره به کردههایشان استفاده میکردند.
اشیائی که این متنها بر روی آنها نوشته میشدند در شالوده یا پایههای ساختمانهای یادبودی قرار میگرفتند،
به این امید که فرمانروایان بعدی و دبیرانشان، آنها را بیابند و شناسایی کنند و به آنها احترام بگذارند....
از اینرو، این اسناد با مجسمکردن و گهگاه با بیان گذشتهای دور و با اشاره و امید به آیندهای نامعلوم، نگاه باستانی به آن چیزی را نشان میدهند که امروزه به آن «تاریخ» میگویند....
آگاهیهایی که فرمانروایان برای انتقال به نسلهای بعد گزینش میکردند، دانش آیندگان دربارهٔ تاریخ میانرودان و برداشت تاریخی آنها را شکل میداد و محدود نیز میکرد....
استوانهٔ گلی بُشکهمانند کوروش، شبیه به اشیائی بود که از دوران فرمانروایی پادشاهان آشور نو و بابل نو، از سدهٔ هشتم پیش از میلاد بسیاری از کتیبههای سلطنتی بابلی بر روی آنها نوشته میشد...
این شکلِ خاص، در دوران بابل نو رایج بود و تنها برای گلنوشتههایی همچون متنهای شاهی بهکار میرفت که در پیِ بنا دفن میشدند. پیش از این نیز گلنوشتههایی با همین شکل در میانرودان ساخته شدهاند و استوانهٔ کوروش نیز در ادامهٔ همین سنت ساخته شدهاست...
در حقیقت متن توسط کاهنان مردوک با تقلیدی از متون کهن نئو-آشوری، به ویژه کتیبههای نوشتهشدهٔ آشوربانیپال در بابل، نوشتهشدهاست؛ بنابراین، استوانه ساختی به شیوهٔ معمول کتیبههای میانرودان دارد و بهعنوان پیبنا در دیوار بابل برای یادبود بازسازیهای کوروش در آنجا گذاشتهشدهاست....
نوشتههای باستانی روال بخصوصی دارند و روند نوشتن نوشتههای باستانی میانرودان چنین بود که معمولاً با ترکیب کلمهٔ «آنگاه که…» آغاز میشوند،
سپس گزارشی از اتفاقی میدهند و بعد در انتها میگویند به عنوان مثال بعد از این اتفاق من چنین کاری کردم...
استوانهٔ کوروش یکی از آخرین نمونههای شناختهشدهٔ این موارد است....
از این نظر استوانهٔ کوروش با استوانههای نوشتهشدهٔ پادشاهان بابل نو، که درست پیش از کوروش فرمانروایی میکردند و در آنها متنها معمولاً در دو ستون موازی حول محیط یک دایره نقش میبستند، تفاوت دارد اما به استوانههای کهنتر که به یادبود پادشاهان آشور نو ساخته شدهبودند، همانند است و این همانندی ممکن است آگاهانه بودهباشد....
بهعقیدهٔ ماریو لیوِرانی تفسیر صحیح این متون نیازمند توجه به سیاق، اهداف و ادبیات نگارش چنین متونی است و مخاطب این استوانهها نیز خدایان و شاهان آینده هستند، بدین معنا که به خدایان اطمینان داده میشود که شاه رسالتی را که خدایان به او دادهاند، به نحو احسن انجام دادهاست، و شاهان آینده نیز راه و رسم حکومت و احترام به آثار شاهان پیشین را میآموزند...
#ادامه_دارد👇👇
@manamkorosh
#بخش_اول..
استوانهٔ کوروش یا منشورِ کوروش لوحی از گِلِ پختهاست که در سال ۵۳۸ پیش از میلاد به فرمانِ کوروش بزرگ هخامنشی نگاشته شدهاست.
بهتازگی بخشهایی از نسخهٔ دیگری از متنِ استوانه بر روی دو قطعه لوحِ گِلی در مجموعهٔ بابِلیِ موزهٔ بریتانیا شناخته شدهاست که بازماندهٔ نسخهٔ بایگانی شدهٔ همین استوانه است.
نیمهٔ نخست این لوح از زبان رویدادنگارانِ بابلی و نیمهٔ پایانیِ آن، سخنان و دستورهای کورش بهزبان و خط میخی اکدی (بابلی نو) نوشته شدهاست...
این استوانه در سال ۱۲۵۸ خورشیدی/ ۱۸۷۹ میلادی در نیایشگاه اِسَگیله (معبد مردوک، خدای بزرگ بابلی) در شهرِ بابِلِ باستانی پیدا شده و در موزه بریتانیا در شهر لندن نگهداری میشود.
نامِ دبیر و نگارندهای که از متنِ استوانهٔ کوروش نسخه برداری کرده قیشتی مردوک بوده ولی نامِ دبیری که متنِ اصلی را نوشته، مشخص نیست...
دبیران بابِلی در نوشتن استوانهٔ کوروش، از سنت هزار سالهٔ کتیبههای ساختمانی سلطنتی آشوری و بابلی الهام گرفتند.
در چنین متنهایی، پادشاهان نه تنها ساخت و بازسازی پرستشگاهها، کاخها، برجوباروها، آبراههها و دیگر فعالیتهای عمومی را یادآور شدهاند، بلکه از این فرصت برای زنده نگاه داشتن نام، تبارنامه، القاب و صفات خود، پشتیبانی خدایان از فرمانروایی خویش و گاهی نیز برای اشاره به کردههایشان استفاده میکردند.
اشیائی که این متنها بر روی آنها نوشته میشدند در شالوده یا پایههای ساختمانهای یادبودی قرار میگرفتند،
به این امید که فرمانروایان بعدی و دبیرانشان، آنها را بیابند و شناسایی کنند و به آنها احترام بگذارند....
از اینرو، این اسناد با مجسمکردن و گهگاه با بیان گذشتهای دور و با اشاره و امید به آیندهای نامعلوم، نگاه باستانی به آن چیزی را نشان میدهند که امروزه به آن «تاریخ» میگویند....
آگاهیهایی که فرمانروایان برای انتقال به نسلهای بعد گزینش میکردند، دانش آیندگان دربارهٔ تاریخ میانرودان و برداشت تاریخی آنها را شکل میداد و محدود نیز میکرد....
استوانهٔ گلی بُشکهمانند کوروش، شبیه به اشیائی بود که از دوران فرمانروایی پادشاهان آشور نو و بابل نو، از سدهٔ هشتم پیش از میلاد بسیاری از کتیبههای سلطنتی بابلی بر روی آنها نوشته میشد...
این شکلِ خاص، در دوران بابل نو رایج بود و تنها برای گلنوشتههایی همچون متنهای شاهی بهکار میرفت که در پیِ بنا دفن میشدند. پیش از این نیز گلنوشتههایی با همین شکل در میانرودان ساخته شدهاند و استوانهٔ کوروش نیز در ادامهٔ همین سنت ساخته شدهاست...
در حقیقت متن توسط کاهنان مردوک با تقلیدی از متون کهن نئو-آشوری، به ویژه کتیبههای نوشتهشدهٔ آشوربانیپال در بابل، نوشتهشدهاست؛ بنابراین، استوانه ساختی به شیوهٔ معمول کتیبههای میانرودان دارد و بهعنوان پیبنا در دیوار بابل برای یادبود بازسازیهای کوروش در آنجا گذاشتهشدهاست....
نوشتههای باستانی روال بخصوصی دارند و روند نوشتن نوشتههای باستانی میانرودان چنین بود که معمولاً با ترکیب کلمهٔ «آنگاه که…» آغاز میشوند،
سپس گزارشی از اتفاقی میدهند و بعد در انتها میگویند به عنوان مثال بعد از این اتفاق من چنین کاری کردم...
استوانهٔ کوروش یکی از آخرین نمونههای شناختهشدهٔ این موارد است....
از این نظر استوانهٔ کوروش با استوانههای نوشتهشدهٔ پادشاهان بابل نو، که درست پیش از کوروش فرمانروایی میکردند و در آنها متنها معمولاً در دو ستون موازی حول محیط یک دایره نقش میبستند، تفاوت دارد اما به استوانههای کهنتر که به یادبود پادشاهان آشور نو ساخته شدهبودند، همانند است و این همانندی ممکن است آگاهانه بودهباشد....
بهعقیدهٔ ماریو لیوِرانی تفسیر صحیح این متون نیازمند توجه به سیاق، اهداف و ادبیات نگارش چنین متونی است و مخاطب این استوانهها نیز خدایان و شاهان آینده هستند، بدین معنا که به خدایان اطمینان داده میشود که شاه رسالتی را که خدایان به او دادهاند، به نحو احسن انجام دادهاست، و شاهان آینده نیز راه و رسم حکومت و احترام به آثار شاهان پیشین را میآموزند...
#ادامه_دارد👇👇
@manamkorosh
Forwarded from شبكه جهانى كانال ٢
🔴من محمدرضا پهلوی پادشاه ایران و خلبان شهباز هستم
#بخش_اول
💠روزی که قرار بود قرارداد الجزایر برای حل اختلافات مرزی ایران و عراق امضا شود همه توقع داشتند طارق عزیز به نمایندگی از عراق در جلسه حاضر شود اما تلکس وزارت امور خارجه ایران بازی را عوض کرد ، این متن از این قرار بود که پادشاه ایران شخصا مذاکرات را رهبری خواهد کرد ! به این ترتیب صدام حسین ناچار شد در مقابل شخصا در جلسه حاضر شود. صدام یک شکنجه گر ، قلدر و لات قداره بند بود اما هیچ از سیاست نمی دانست ! صدام حسین در مخمصه بدی گیر کرده بود از یک طرف اگر صدام حسین نمی آمد می گفتند از شاه ایران ترسیده است و اگر می آمد هیچ نمی دانست که بگوید و آبرویش می رفت و از طرف دیگر با طارق عزیز سرنوشت مذاکرات معلوم بود، صحبت ها به نتیجه ای نمی رسید و همه دست از پا دراز تر به کشور های خود بر می گشتند.
محمد رضا شاه پهلوی دانسته سد محکم جلوی پای صدام حسین گذاشت. فردای آن روز در جواب تلکس وزارت امور خارخه ایران، دولت عراق اعلام کرد صدام حسین رهبری میسیون عراق را بعهده خواهد داشت. جواب دولت عراق به ایران فرستاده شد. محمد رضا شاه قسمت دوم بازی روانی خود را روی صدام حسین شروع کرد. وزارت امور خارجه ایران در جواب حضور صدام حسین در مذاکرات، یک تلکس به الجزایر فرستاد که چون این مذاکرات طولانی نخواهد بود، در خواست دولت ایران این است که محل مذاکره در همان فرود گاه الجزایر باشد. محمد رضا شاه دانسته از لجبازی اعراب مخصوصاً این برگ را به زمین کوبید که محل مذاکره در همان فرودگاه الجزایر باشد. این جا می توانیم این برداشت را داشته باشیم که تمام اقدامات محمد رضا شاه پهلوی خورد کردن شخصیت صدام حسین بوده است که با کشتار به ریاست جمهوری رسیده بود دولت الجزایر با اعلام زمان ملاقات، از طرفین دعوت به عمل آورد که به الجزایر بیایند.
توجه شود: در روز و ساعت موعود اولین هواپیمائی که در آسمان فرودگاه الجزایر پیدا شد هواپیمای حامل صدام حسین و هیئت نمایندگی عراقی بود. هواپیمای زیبای شهباز با آن رنگ فیروزه ای که سمبل غرور و افتخار کشور ما بود با کمی تأخیر که داشت به فرودگاه الجزایر می رسید. هواپیمای عراقی حامل صدام حسین از برج مراقبت فرودگاه الجزایر اجازه فرود خواست. در این جا اتفاقی افتاد جالبی افتاد.
برج مراقبت فرودگاه الجزایر به هواپیمای صدام حسین اجازه نشست نداد. به خلبان هواپیمای صدام حسین گفت باند فرودگاه هنوز آماده نیست بهتر است در آسمان دور بزند تا اطلاع ثانوی. این کار آن قدر ادامه پیدا کرد تا شهباز به آسمان فرودگاه الجزایر رسید. در این جا خلبان هواپیمای شهباز از برج مراقبت اجازه نشست خواست. خلبان شهباز با کمال فروتنی و سادگی گفت من محمد رضا پهلوی کاپیتان شهباز اجازه فرود می خواهم، در برج مراقبت فرودگاه شور و غوغا بپا شد. مأمور برج مراقبت با صدائی لرزان از هیجان ولی بسیار خوشحال پرسید شما پادشاه ایران هستید. شاهنشاه جواب دادند بله، مأمور برج مراقبت در جواب گفت قربان، فرودگاه الجزایر در اختیار شما است. ما بی صبرانه در انتظار شما بودیم.
شاهنشاه تشکر کرده و هواپیما را به آرامی در باند فرودگاه نشست. هواپیما به آرامی به جلوی جایگاه مخصوص رسید، در هواپیما باز شد و شاه با وقار مخصوص خود از پلکان هواپیما شروع به پائین آمدن کرد. در پائین پلکان تمام رجال الجزایر برای دیدن شاه جمع شده بودند و بی اختیار تحت تأثیر احساسات خود شروع به دست زدن و هورا کشیدن کردند. آقای بومیدین رئیس جمهور الجزایر شاهنشاه را در آغوش گرفته و با ایشان دست دادند. شاه و بومدین در جایگاه مخصوص ایستاده و گروه موزیک ارتش الجزایر سرود شاهنشاهی را شروع به نواختن کرد. پس از پایان سرود شاهنشاهی، شاه شروع به دیدن گارد احترام کردند و عبدالکریم سیفی کاردار با تجربه و ایران دوست، در پشت سر شاه خود در حرکت بود. کسی دقت نکرد که در آن لحظه یک هواپیمای دیگر دارد به زمین می نشیند، آن هواپیما حامل صدام حسین بود که تازه اجازه نشست گرفته بود. شاه به جایگاه مخصوص رفته و در اتاقی که برای مذاکره آماده شده بود به نوشیدن قهوه پرداخت. خلبان هواپیمای شهباز دستور داشت که هواپیما را پس از سوخت گیری در جلوی جایگاه، در حالت آماده برای پرواز باشد.
در آن لحظه صدام حسین دشمن دیرینه محمدرضا شاه و ملت ایران وارد سالن مذاکره شد. شاه فقید مانند کسی که دوست دیرینه خود را دیده باشد با لبخند به سوی صدام رفته دست ایشان را فشرد. شاه برنامه چیده بود که در یک مذاکره طولانی به سبک ماراتن فرمایشی صدام را خسته کرده تا به هدف نهائی برسد. خود شاه رهبری مذاکرات را به عهده گرفت و درست ۴ ساعت این مذاکرات طول کشید. هر دو ساعت. نیم ساعت تنفس برنامه ریزی شده بود.
(پایان قسمت اول)
#تاریخ_ایران_با_نادر_شاه
@Naderr_Shah ⚔
#بخش_اول
💠روزی که قرار بود قرارداد الجزایر برای حل اختلافات مرزی ایران و عراق امضا شود همه توقع داشتند طارق عزیز به نمایندگی از عراق در جلسه حاضر شود اما تلکس وزارت امور خارجه ایران بازی را عوض کرد ، این متن از این قرار بود که پادشاه ایران شخصا مذاکرات را رهبری خواهد کرد ! به این ترتیب صدام حسین ناچار شد در مقابل شخصا در جلسه حاضر شود. صدام یک شکنجه گر ، قلدر و لات قداره بند بود اما هیچ از سیاست نمی دانست ! صدام حسین در مخمصه بدی گیر کرده بود از یک طرف اگر صدام حسین نمی آمد می گفتند از شاه ایران ترسیده است و اگر می آمد هیچ نمی دانست که بگوید و آبرویش می رفت و از طرف دیگر با طارق عزیز سرنوشت مذاکرات معلوم بود، صحبت ها به نتیجه ای نمی رسید و همه دست از پا دراز تر به کشور های خود بر می گشتند.
محمد رضا شاه پهلوی دانسته سد محکم جلوی پای صدام حسین گذاشت. فردای آن روز در جواب تلکس وزارت امور خارخه ایران، دولت عراق اعلام کرد صدام حسین رهبری میسیون عراق را بعهده خواهد داشت. جواب دولت عراق به ایران فرستاده شد. محمد رضا شاه قسمت دوم بازی روانی خود را روی صدام حسین شروع کرد. وزارت امور خارجه ایران در جواب حضور صدام حسین در مذاکرات، یک تلکس به الجزایر فرستاد که چون این مذاکرات طولانی نخواهد بود، در خواست دولت ایران این است که محل مذاکره در همان فرود گاه الجزایر باشد. محمد رضا شاه دانسته از لجبازی اعراب مخصوصاً این برگ را به زمین کوبید که محل مذاکره در همان فرودگاه الجزایر باشد. این جا می توانیم این برداشت را داشته باشیم که تمام اقدامات محمد رضا شاه پهلوی خورد کردن شخصیت صدام حسین بوده است که با کشتار به ریاست جمهوری رسیده بود دولت الجزایر با اعلام زمان ملاقات، از طرفین دعوت به عمل آورد که به الجزایر بیایند.
توجه شود: در روز و ساعت موعود اولین هواپیمائی که در آسمان فرودگاه الجزایر پیدا شد هواپیمای حامل صدام حسین و هیئت نمایندگی عراقی بود. هواپیمای زیبای شهباز با آن رنگ فیروزه ای که سمبل غرور و افتخار کشور ما بود با کمی تأخیر که داشت به فرودگاه الجزایر می رسید. هواپیمای عراقی حامل صدام حسین از برج مراقبت فرودگاه الجزایر اجازه فرود خواست. در این جا اتفاقی افتاد جالبی افتاد.
برج مراقبت فرودگاه الجزایر به هواپیمای صدام حسین اجازه نشست نداد. به خلبان هواپیمای صدام حسین گفت باند فرودگاه هنوز آماده نیست بهتر است در آسمان دور بزند تا اطلاع ثانوی. این کار آن قدر ادامه پیدا کرد تا شهباز به آسمان فرودگاه الجزایر رسید. در این جا خلبان هواپیمای شهباز از برج مراقبت اجازه نشست خواست. خلبان شهباز با کمال فروتنی و سادگی گفت من محمد رضا پهلوی کاپیتان شهباز اجازه فرود می خواهم، در برج مراقبت فرودگاه شور و غوغا بپا شد. مأمور برج مراقبت با صدائی لرزان از هیجان ولی بسیار خوشحال پرسید شما پادشاه ایران هستید. شاهنشاه جواب دادند بله، مأمور برج مراقبت در جواب گفت قربان، فرودگاه الجزایر در اختیار شما است. ما بی صبرانه در انتظار شما بودیم.
شاهنشاه تشکر کرده و هواپیما را به آرامی در باند فرودگاه نشست. هواپیما به آرامی به جلوی جایگاه مخصوص رسید، در هواپیما باز شد و شاه با وقار مخصوص خود از پلکان هواپیما شروع به پائین آمدن کرد. در پائین پلکان تمام رجال الجزایر برای دیدن شاه جمع شده بودند و بی اختیار تحت تأثیر احساسات خود شروع به دست زدن و هورا کشیدن کردند. آقای بومیدین رئیس جمهور الجزایر شاهنشاه را در آغوش گرفته و با ایشان دست دادند. شاه و بومدین در جایگاه مخصوص ایستاده و گروه موزیک ارتش الجزایر سرود شاهنشاهی را شروع به نواختن کرد. پس از پایان سرود شاهنشاهی، شاه شروع به دیدن گارد احترام کردند و عبدالکریم سیفی کاردار با تجربه و ایران دوست، در پشت سر شاه خود در حرکت بود. کسی دقت نکرد که در آن لحظه یک هواپیمای دیگر دارد به زمین می نشیند، آن هواپیما حامل صدام حسین بود که تازه اجازه نشست گرفته بود. شاه به جایگاه مخصوص رفته و در اتاقی که برای مذاکره آماده شده بود به نوشیدن قهوه پرداخت. خلبان هواپیمای شهباز دستور داشت که هواپیما را پس از سوخت گیری در جلوی جایگاه، در حالت آماده برای پرواز باشد.
در آن لحظه صدام حسین دشمن دیرینه محمدرضا شاه و ملت ایران وارد سالن مذاکره شد. شاه فقید مانند کسی که دوست دیرینه خود را دیده باشد با لبخند به سوی صدام رفته دست ایشان را فشرد. شاه برنامه چیده بود که در یک مذاکره طولانی به سبک ماراتن فرمایشی صدام را خسته کرده تا به هدف نهائی برسد. خود شاه رهبری مذاکرات را به عهده گرفت و درست ۴ ساعت این مذاکرات طول کشید. هر دو ساعت. نیم ساعت تنفس برنامه ریزی شده بود.
(پایان قسمت اول)
#تاریخ_ایران_با_نادر_شاه
@Naderr_Shah ⚔
Forwarded from گــارد شـــاهــنــشــاهــی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM