برگی از تاریخ ایران✌️
💢 #حتما_بخونید
وقتی جنگ جهانی دوم پایان یافت ، از تمام دنیا هیئت هایی به آمریکا رفتند تا برنامه ای بریزند که پس از جنگ چه باید کرد که جنگ جهانی سومی روی ندهد . یک هیئت نیز از ایران رفت که شامل دکتر غنی ، انتظام ، قاسم زاده ، تیمسار جهانبانی و البته دکتر سیاسی هم بود ...
در سانفرانسیسکو هیئت ایرانی گل کرد ، زیرا در جلسات ، سایرین هر کدام پیشنهاد می کردند ؛ که مثلاً تمام دنیا را باید خلع سلاح کرد تا جنگ نشود ! یکی گفت که همه مردم را باید سیر کرد تا جنگ نشود ! یکی گفت که تمام ثروت ها را باید تقسیم کرد تا دنیا متعادل شود ! جمعی می گفتند؛ که باید مرز ها را برداشت تا جنگ های توسعه طلبانه پیش نیاید ...
ناگفته پیدا است که هیچ کدام پیشنهاد ها عملی نبود و از جلسات خصوصی تجاوز نمی کرد و به جلسه عمومی نمی رسید، تا اینکه یک روز دکتر سیاسی که به زبان انگلیسی و فرانسه مسلط بود ، رفت پشت تریبون و نگاهی عالمانه و مصداق " عاقل اندر سفیه " به حضار انداخت و گفت :
خیر آقایان ! جنگ نه مربوط به شکم است و نه ثروت و نه مرز ! جنگ و دعوا تنها نتیجه " جهل " است ! مردم با فرهنگ های یکدیگر آشنایی ندارند و چون فرهنگ همدیگر را نمی شناسند، به همدیگر احترام نمی گذارند و این توهین ها نتیجه ای جز جنگ ندارد. پس باید کاری کرد که سطح دانش مردم و شناخت آنها از فرهنگ همسایگان و بیگانگان بالا برود . در این صورت احتمال دارد که از میزان جنگ ها کاسته شود ...
هنوز سخنش اتمام نیافته بود که ناگهان حضار بپا خواستند و صدای کف زدن های ممتد آنها نشان از تایید گفته های دکتر سیاسی بود . که تنها راز بقای سرزمین کهن ایران و هم زیستی مسالمت آمیز مردمش را به زبان آورده بود.
بنابراین کمسیونی تشکیل شد که اساس آن بر شناختِ فرهنگ ها و بالا بردن تعلیم و تربیت عمومی باشد و این همان چیزی است که عنوان یونسکو به خود گرفت و بعد ها یکی از سازمان های بزرگ وابسته به سازمان ملل متحد به شمار رفت و مرکز آن پاریس شد. دکتر سیاسی نیز به همین دلیل تا پایان عمر همیشه از اعضای برجسته این سازمان بود و در تمامی جلسات اصلی آن شرکت داشته و در ایران نیز سال ها ریاست آن را داشت، یا با مرحوم علی اصغر حکمت مشترکاً آنرا اداره می کرد ...
و چه افتخاری از این بالاتر که ما ایرانیان با هر زبان و هر نژاد، به پشتوانه تاریخ و فرهنگ والا و کهن و مشترکمان، هیچگاه و هیچگونه جنگ قومی در ایران زمین نداشته ایم و قطعاً نخواهیم داشت ...♥️
🔺بنده از مطالعه این پست احساس غروری عمیق کردم، اگر شما هم چنین احساسی دارید که حتما دارید این پیام را تا جایی که می توانید ارسال کنید تا دیگر هموطنان نیز چنین احساس خوبی بکنند🌹
@manamkorosh
💢 #حتما_بخونید
وقتی جنگ جهانی دوم پایان یافت ، از تمام دنیا هیئت هایی به آمریکا رفتند تا برنامه ای بریزند که پس از جنگ چه باید کرد که جنگ جهانی سومی روی ندهد . یک هیئت نیز از ایران رفت که شامل دکتر غنی ، انتظام ، قاسم زاده ، تیمسار جهانبانی و البته دکتر سیاسی هم بود ...
در سانفرانسیسکو هیئت ایرانی گل کرد ، زیرا در جلسات ، سایرین هر کدام پیشنهاد می کردند ؛ که مثلاً تمام دنیا را باید خلع سلاح کرد تا جنگ نشود ! یکی گفت که همه مردم را باید سیر کرد تا جنگ نشود ! یکی گفت که تمام ثروت ها را باید تقسیم کرد تا دنیا متعادل شود ! جمعی می گفتند؛ که باید مرز ها را برداشت تا جنگ های توسعه طلبانه پیش نیاید ...
ناگفته پیدا است که هیچ کدام پیشنهاد ها عملی نبود و از جلسات خصوصی تجاوز نمی کرد و به جلسه عمومی نمی رسید، تا اینکه یک روز دکتر سیاسی که به زبان انگلیسی و فرانسه مسلط بود ، رفت پشت تریبون و نگاهی عالمانه و مصداق " عاقل اندر سفیه " به حضار انداخت و گفت :
خیر آقایان ! جنگ نه مربوط به شکم است و نه ثروت و نه مرز ! جنگ و دعوا تنها نتیجه " جهل " است ! مردم با فرهنگ های یکدیگر آشنایی ندارند و چون فرهنگ همدیگر را نمی شناسند، به همدیگر احترام نمی گذارند و این توهین ها نتیجه ای جز جنگ ندارد. پس باید کاری کرد که سطح دانش مردم و شناخت آنها از فرهنگ همسایگان و بیگانگان بالا برود . در این صورت احتمال دارد که از میزان جنگ ها کاسته شود ...
هنوز سخنش اتمام نیافته بود که ناگهان حضار بپا خواستند و صدای کف زدن های ممتد آنها نشان از تایید گفته های دکتر سیاسی بود . که تنها راز بقای سرزمین کهن ایران و هم زیستی مسالمت آمیز مردمش را به زبان آورده بود.
بنابراین کمسیونی تشکیل شد که اساس آن بر شناختِ فرهنگ ها و بالا بردن تعلیم و تربیت عمومی باشد و این همان چیزی است که عنوان یونسکو به خود گرفت و بعد ها یکی از سازمان های بزرگ وابسته به سازمان ملل متحد به شمار رفت و مرکز آن پاریس شد. دکتر سیاسی نیز به همین دلیل تا پایان عمر همیشه از اعضای برجسته این سازمان بود و در تمامی جلسات اصلی آن شرکت داشته و در ایران نیز سال ها ریاست آن را داشت، یا با مرحوم علی اصغر حکمت مشترکاً آنرا اداره می کرد ...
و چه افتخاری از این بالاتر که ما ایرانیان با هر زبان و هر نژاد، به پشتوانه تاریخ و فرهنگ والا و کهن و مشترکمان، هیچگاه و هیچگونه جنگ قومی در ایران زمین نداشته ایم و قطعاً نخواهیم داشت ...♥️
🔺بنده از مطالعه این پست احساس غروری عمیق کردم، اگر شما هم چنین احساسی دارید که حتما دارید این پیام را تا جایی که می توانید ارسال کنید تا دیگر هموطنان نیز چنین احساس خوبی بکنند🌹
@manamkorosh
🌱🕊
#قابل_تامل
#حتما_بخوانید
در رادیوی سوئد گفتگویی پخش شد که شنونده ی بسیاری هم داشت. توضیح مختصری در مورد این رپرتاژ :
یکی از قدرتمندترین و موفقترین و محبوبترین سیاستمداران تاریخ سوئد خانمی است به نام
مونا سالین
متولد ۱۹۵۷ که در ۲۵ سالگی بعنوان جوانترین نماینده مجلس سوئد انتخاب شد و مرتبا مراحل رشد و ترقی را طی کرد و تا ریاست حزب سوسیال دمکرات هم پیش رفت.
در چند دولت هم صاحب کرسی پست و مقام بود.
چند سال قبل بیشترین شانس را برای تصدی بالاترین پست دولتی سوئد یعنی نخست وزیری را داشت.
اما ........
اما ناگهان ورق برگشت.
در سال ۲۰۱۶ اعلام شد که او یک گواهی دروغ برای محافظ شخصی اش (یک پلیس) صادر کرده...!
زندگی سیاسی پرافتخار مونا سالین به پایان رسید.
بله، به همین راحتی،
باور کنید زندگی سیاسی اش واقعا به پایان رسید و برای همیشه تمام شد.!!! برای ما عجیب است...نه؟!
اما موضوع چه بود؟!
محافظ شخصی او برای خرید یک آپارتمان ۷۰ متری از بانک نیاز به گرفتن وام دارد، بانک برای احراز توانایی او واین که متقاضی وام درآمد سالانه اش چگونه است، یک گواهی می خواهد،
مونا سالین به دروغ در نامه ای حقوق ماهانه آن پلیس را بیش از حقوق واقعی اش گواهی میکند.
بانک وام را پرداخت میکند
طرف آپارتمان را میخرد و تا کنون هم هیچ کدام از اقساطش با تاخیر پراخت نشده
ولی مشکل همچنان باقی است
کدام مشکل؟!
یکی از بلندپایه ترین مسئولان کشور دروغ گفته...
کار به دادگاه میکشد تا صحت وسقم ادعای دروغگویی مونا سالین بررسی شود.
البته مونا سالین قبل از دادگاه اشتباه خود را پذیرفته و اعتراف میکند ، به همین جهت در دادگاه حضور پیدا نمیکند چون دفاعی ندارد.
در دادگاه معادل ۴۵ هزار کرون جریمه تعیین شد ( حدود ۴هزار دلار و حقوق یک کارگر ساده ماهانه ۲۵ هزار کرون است)
کاش امکان داشت متن کامل صحبتهایش را مینوشتم.
وی از جمله گفته؛
من اشتباه کردم ، من قدر خنده های مردم را ندانستم، من متوجه نبودم که اعتماد مردم چه ثروت هنگفتی است، من دچار فساد شدم ، گرچه فسادی که من مرتکب شدم هیچ ضرری به کشور وارد نکرده اما من فساد انجام دادم و این در نتیجه ی کار تفاوتی ایجاد نمیکنه، مردم نباید به کسی اعتماد کنند و مسئولیت انجام کاری را به او پسپارند در حالیکه او ممکن است دروغ بگوید و ..........
مونا سالین بعد از افشای خطایش دیگر هیچ پستی را عهده دار نشد ، اغلب مردم ناراحت هستند که چرا دیگر از نبوغ سیاسی او بهره مند نخواهند بود.
ولی حزبش همچنان قویترین حزب سوئد است چون طرفداران حزبش میدانند که هیچ تفاوتی بین رییس حزب و یک شهروند عادی وجود ندارد.
گفتگوی امشب رادیو با مونا سالین در همین ارتباط است و مردم همچنان تشنه شنیدن اتفاقات از زبان خودش هستند
او همچنان محبوب است و .....
🍃
🌺🍃
@manamkorosh
#قابل_تامل
#حتما_بخوانید
در رادیوی سوئد گفتگویی پخش شد که شنونده ی بسیاری هم داشت. توضیح مختصری در مورد این رپرتاژ :
یکی از قدرتمندترین و موفقترین و محبوبترین سیاستمداران تاریخ سوئد خانمی است به نام
مونا سالین
متولد ۱۹۵۷ که در ۲۵ سالگی بعنوان جوانترین نماینده مجلس سوئد انتخاب شد و مرتبا مراحل رشد و ترقی را طی کرد و تا ریاست حزب سوسیال دمکرات هم پیش رفت.
در چند دولت هم صاحب کرسی پست و مقام بود.
چند سال قبل بیشترین شانس را برای تصدی بالاترین پست دولتی سوئد یعنی نخست وزیری را داشت.
اما ........
اما ناگهان ورق برگشت.
در سال ۲۰۱۶ اعلام شد که او یک گواهی دروغ برای محافظ شخصی اش (یک پلیس) صادر کرده...!
زندگی سیاسی پرافتخار مونا سالین به پایان رسید.
بله، به همین راحتی،
باور کنید زندگی سیاسی اش واقعا به پایان رسید و برای همیشه تمام شد.!!! برای ما عجیب است...نه؟!
اما موضوع چه بود؟!
محافظ شخصی او برای خرید یک آپارتمان ۷۰ متری از بانک نیاز به گرفتن وام دارد، بانک برای احراز توانایی او واین که متقاضی وام درآمد سالانه اش چگونه است، یک گواهی می خواهد،
مونا سالین به دروغ در نامه ای حقوق ماهانه آن پلیس را بیش از حقوق واقعی اش گواهی میکند.
بانک وام را پرداخت میکند
طرف آپارتمان را میخرد و تا کنون هم هیچ کدام از اقساطش با تاخیر پراخت نشده
ولی مشکل همچنان باقی است
کدام مشکل؟!
یکی از بلندپایه ترین مسئولان کشور دروغ گفته...
کار به دادگاه میکشد تا صحت وسقم ادعای دروغگویی مونا سالین بررسی شود.
البته مونا سالین قبل از دادگاه اشتباه خود را پذیرفته و اعتراف میکند ، به همین جهت در دادگاه حضور پیدا نمیکند چون دفاعی ندارد.
در دادگاه معادل ۴۵ هزار کرون جریمه تعیین شد ( حدود ۴هزار دلار و حقوق یک کارگر ساده ماهانه ۲۵ هزار کرون است)
کاش امکان داشت متن کامل صحبتهایش را مینوشتم.
وی از جمله گفته؛
من اشتباه کردم ، من قدر خنده های مردم را ندانستم، من متوجه نبودم که اعتماد مردم چه ثروت هنگفتی است، من دچار فساد شدم ، گرچه فسادی که من مرتکب شدم هیچ ضرری به کشور وارد نکرده اما من فساد انجام دادم و این در نتیجه ی کار تفاوتی ایجاد نمیکنه، مردم نباید به کسی اعتماد کنند و مسئولیت انجام کاری را به او پسپارند در حالیکه او ممکن است دروغ بگوید و ..........
مونا سالین بعد از افشای خطایش دیگر هیچ پستی را عهده دار نشد ، اغلب مردم ناراحت هستند که چرا دیگر از نبوغ سیاسی او بهره مند نخواهند بود.
ولی حزبش همچنان قویترین حزب سوئد است چون طرفداران حزبش میدانند که هیچ تفاوتی بین رییس حزب و یک شهروند عادی وجود ندارد.
گفتگوی امشب رادیو با مونا سالین در همین ارتباط است و مردم همچنان تشنه شنیدن اتفاقات از زبان خودش هستند
او همچنان محبوب است و .....
🍃
🌺🍃
@manamkorosh