This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست
نمیکنــــم اگـــر ای دوست، سهل و زود ، رهایت...
#حسين_منزوي
دكلمه: فرخ نعمتی
نمیکنــــم اگـــر ای دوست، سهل و زود ، رهایت...
#حسين_منزوي
دكلمه: فرخ نعمتی
🌸ســـایه روشن🌸
Photo
من تورا میخواهم برایِ سال هایِ بعد
بعد از خوابیدنِ تب و تاب هایِ این دوره
این روزها، جوانی ها، هوس ها، علاقه ها...
برای آن روزها و آن بوسه که میانِ جمعِ خانواده ات از پیشانی ام میگیری
بعد از آن روزهایی که تنمان هنوز تبِ علاقه دارد و دلمان با هر حرفِ محبت آمیزی، طورِ ویژه ای می تپد
سال ها بعد از آن روزی که دستانم را زیر میز نهار خوری، وقتی که دیگران گرمند به گفتگو، می گیری، آرام نوازش میکنی یعنی که"حواسم به تو هست، مبادا حسِ غریبی دلِ نازکت را بخراشد"...
تورامیخواهم برایِ سال هایِ بعد
میانِ آرامش
وسطِ دهه یِ سومِ زندگی ام
وقتی که نامم را با پسوندِ "خانم" می برند
وقتی که چروک های ریزی چشمانِ روشنم را گیراتر میکند
یا عمقِ خطِ خنده ام دیگران رامی فریبد که دخترِ شادی بوده ام و گونه های آفتاب سوخته ام زیبایی یک زنِ سی و چند ساله را تکمیل می کند....
تو را میخواهم برای سال هایِ گذر از هیجان
گذر از داغیِ عشق، تبِ تند علاقه، شورِ دوست داشتن را درآوردن
تو را میخواهم برایِ یک گرمیِ ملایمِ ابدی وسطِ سینه ام....
میخواهمت برایِ تابستان ها، پاییزها، فصل ها، ماه ها، سالیانی که دیگر جوان نیستیم
برای روزهایی که کفش های تیره یِ طبی ام جایِ پاشنه دار های قرمز و یشمی را می گیرند
روزهایی که تکرارِ هر سریالِ تکراری را میبینم و هربار با بغضِ بازیگرِ خانمش چشم هایم پر می شود و ته دلم می گویم"فقط یک زن حالی اش می شود..."
تو را می خواهم برای سال های بعد
سال هایی که آرامش را می یابیم، می سازیم
حالا نه
اینجا، این هیجان ها، این تب و تاب ها"دوست داشتن"ـِمان را می دزدند، له میکنند
اینجا علاقه سر به هواست
می پرد و شاید دیگر برنگردد، بلایی سرش بیاید، راهِ قلب هامان را گم کند....
میخواهمت برایِ سال های ماندن، سال هایِ"دیگر هیچ وقت نرفتن"...
میخواهمت اما
نه برای اینجا، امروز، این سال ها...
#فاطمه_صابری_نیا
بعد از خوابیدنِ تب و تاب هایِ این دوره
این روزها، جوانی ها، هوس ها، علاقه ها...
برای آن روزها و آن بوسه که میانِ جمعِ خانواده ات از پیشانی ام میگیری
بعد از آن روزهایی که تنمان هنوز تبِ علاقه دارد و دلمان با هر حرفِ محبت آمیزی، طورِ ویژه ای می تپد
سال ها بعد از آن روزی که دستانم را زیر میز نهار خوری، وقتی که دیگران گرمند به گفتگو، می گیری، آرام نوازش میکنی یعنی که"حواسم به تو هست، مبادا حسِ غریبی دلِ نازکت را بخراشد"...
تورامیخواهم برایِ سال هایِ بعد
میانِ آرامش
وسطِ دهه یِ سومِ زندگی ام
وقتی که نامم را با پسوندِ "خانم" می برند
وقتی که چروک های ریزی چشمانِ روشنم را گیراتر میکند
یا عمقِ خطِ خنده ام دیگران رامی فریبد که دخترِ شادی بوده ام و گونه های آفتاب سوخته ام زیبایی یک زنِ سی و چند ساله را تکمیل می کند....
تو را میخواهم برای سال هایِ گذر از هیجان
گذر از داغیِ عشق، تبِ تند علاقه، شورِ دوست داشتن را درآوردن
تو را میخواهم برایِ یک گرمیِ ملایمِ ابدی وسطِ سینه ام....
میخواهمت برایِ تابستان ها، پاییزها، فصل ها، ماه ها، سالیانی که دیگر جوان نیستیم
برای روزهایی که کفش های تیره یِ طبی ام جایِ پاشنه دار های قرمز و یشمی را می گیرند
روزهایی که تکرارِ هر سریالِ تکراری را میبینم و هربار با بغضِ بازیگرِ خانمش چشم هایم پر می شود و ته دلم می گویم"فقط یک زن حالی اش می شود..."
تو را می خواهم برای سال های بعد
سال هایی که آرامش را می یابیم، می سازیم
حالا نه
اینجا، این هیجان ها، این تب و تاب ها"دوست داشتن"ـِمان را می دزدند، له میکنند
اینجا علاقه سر به هواست
می پرد و شاید دیگر برنگردد، بلایی سرش بیاید، راهِ قلب هامان را گم کند....
میخواهمت برایِ سال های ماندن، سال هایِ"دیگر هیچ وقت نرفتن"...
میخواهمت اما
نه برای اینجا، امروز، این سال ها...
#فاطمه_صابری_نیا
🌸ســـایه روشن🌸
Photo
من شاخهای ز جنگل سَروم،
از ضربهی تبر
بر پیکر سلالهی من
یادگارهاست
با من مگو سخن ز شکستن
هرگز شکستگی به بر ما
شگفت نیست
بر ما عجب شکفتگی اندر بهارهاست
صد بار اگر به خاک کِشندم
صد بار اگر که استخوان شکنندم
گاهِ نیاز باز
آن هیمهام که شعله برانگیزد
آن ریشهام که جنگل از آن خیزد
#سیاوش_کسرایی
از ضربهی تبر
بر پیکر سلالهی من
یادگارهاست
با من مگو سخن ز شکستن
هرگز شکستگی به بر ما
شگفت نیست
بر ما عجب شکفتگی اندر بهارهاست
صد بار اگر به خاک کِشندم
صد بار اگر که استخوان شکنندم
گاهِ نیاز باز
آن هیمهام که شعله برانگیزد
آن ریشهام که جنگل از آن خیزد
#سیاوش_کسرایی
I Lost You
Havana, Yaar
Dance/Electronic
خوب است که آدم را دوست داشته باشند،
حتی اگر دوام نداشته باشد.
خوب است که آدم بداند روزی روزگاری
من بودم و او!
امیلی لاکهارت
ســــایه روشــ🌸ــــن
خوب است که آدم را دوست داشته باشند،
حتی اگر دوام نداشته باشد.
خوب است که آدم بداند روزی روزگاری
من بودم و او!
امیلی لاکهارت
ســــایه روشــ🌸ــــن
ما مردمیم
می دانیم چگونه امید را
با دارو در هم بیامیزیم ،
چگونه به پا خیزیم ،
زندگی کنیم و باز بیابیم
طعم نمک خاک و آفتاب را ..
#ناظم_حکمت
می دانیم چگونه امید را
با دارو در هم بیامیزیم ،
چگونه به پا خیزیم ،
زندگی کنیم و باز بیابیم
طعم نمک خاک و آفتاب را ..
#ناظم_حکمت
قشنگتر از توصیف سهراب سپهری راجع به آدمیزاد نداریم: "آدمیزاد، این حجمِ غمناک!"
💭
#قرنطینه ات کرده ام
در صندوقچه ی دلتنگی هایم
بحران ندیدنت که تمام شود
اجازه ی در آغوش گرفتنت را می دهی؟؟
#زهره_خمری
#قرنطینه ات کرده ام
در صندوقچه ی دلتنگی هایم
بحران ندیدنت که تمام شود
اجازه ی در آغوش گرفتنت را می دهی؟؟
#زهره_خمری
گاهی عشق آن چیزی که بر زبان میآوری نیست، بلکه چیزیست که با رفتارت به او ثابت میکنی ...
#رابرت_بنوت
#رابرت_بنوت
#Prof
از صورتت نقاشی کشیده ام
همانطور که دلم میخواست باشی
حالا چشمهایت فقط مرا می بیند
و لبخند همیشگیات
لحظه های نبودنت را
می پوشاند
فقط مانده ام
هوس بوسیدنت را چه کنم؟
[گیلدا_ایازی ]
از صورتت نقاشی کشیده ام
همانطور که دلم میخواست باشی
حالا چشمهایت فقط مرا می بیند
و لبخند همیشگیات
لحظه های نبودنت را
می پوشاند
فقط مانده ام
هوس بوسیدنت را چه کنم؟
[گیلدا_ایازی ]
📝
من مسلمانم ...
قبلهام یک گل سرخ
جانمازم چشمه ، مُهرم نور ...
دشت سجاده من !
من وضو با تپش پنجرهها میگیرم !
در نمازم جریان دارد ماه
جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتی میخوانم ،
که اذانش را
باد گفته باشد سر گلدسته سرو !
من نمازم را
پِیِ تکبیره الاحرام علف میخوانم !
پِیِ قد قامت موج ...
[سهراب_سپهری]
من مسلمانم ...
قبلهام یک گل سرخ
جانمازم چشمه ، مُهرم نور ...
دشت سجاده من !
من وضو با تپش پنجرهها میگیرم !
در نمازم جریان دارد ماه
جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتی میخوانم ،
که اذانش را
باد گفته باشد سر گلدسته سرو !
من نمازم را
پِیِ تکبیره الاحرام علف میخوانم !
پِیِ قد قامت موج ...
[سهراب_سپهری]