رایحه خوش زندگی
با لبخند صبح آغاز میشود
و لبخند زیبای زمان با
رایحه دلنشین صبح همراه ست
آغوش تنفس را بگشاییم
چشمهای جان را بکار گیریم
و آهنگ آرامش را بنوازیم
شروع کنیم، خوشبختی
جایش همینجاست کنارمان
سلام صبح جمعه تون پر برکت☕️
پنجشنبه و ياد درگذشتگان
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌹
🙏التماس دعا 🙏
🥀 پنجشنبه است
همان روزے ڪه
اموات میایند به آسمان🕯
میایند به سمت نزدیڪانشان
🥀 دستشان از دنیا ڪوتاه است
و محتاج یاد ڪردن ما هستند
🥀با فاتحه وصلوات
روحشان راشادڪنیم🥀🙏
☀️ایتا👇
https://eitaa.com/gazeraniha
☀️تلگرام 👇
@gazeraniha
با لبخند صبح آغاز میشود
و لبخند زیبای زمان با
رایحه دلنشین صبح همراه ست
آغوش تنفس را بگشاییم
چشمهای جان را بکار گیریم
و آهنگ آرامش را بنوازیم
شروع کنیم، خوشبختی
جایش همینجاست کنارمان
سلام صبح جمعه تون پر برکت☕️
پنجشنبه و ياد درگذشتگان
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌹
🙏التماس دعا 🙏
🥀 پنجشنبه است
همان روزے ڪه
اموات میایند به آسمان🕯
میایند به سمت نزدیڪانشان
🥀 دستشان از دنیا ڪوتاه است
و محتاج یاد ڪردن ما هستند
🥀با فاتحه وصلوات
روحشان راشادڪنیم🥀🙏
☀️ایتا👇
https://eitaa.com/gazeraniha
☀️تلگرام 👇
@gazeraniha
🌹داستانی از گذشته واقعا
قشنگ بخونی🌹🌹🌹
شبهای بلند زمستان هر وقت مادر
سفره شام را زودتر پهن میکرد
و کت آقاجون را از کمد بیرون میکشید
میفهمیدیم قرار است جایی برویم
همان سر شب با کلی ذوق و شوق
آماده میشدیم برای رفتن به یک شب نشینی
آقاجون میگفت:
صله ارحام دل آدم را شاد نگه میدارد
هیچکس هم نمیگفت نمیآیم
ازین ادا اصولها که من نمیآیم
شما خودتان بروید
و امتحان و آزمون و کنکور دارم
و جوان است دوست دارد توی خودش باشد
هم نداشتیم همه با هم میرفتیم
تلفن هم نبود که قبلش هماهنگ کنیم
و میزبان و بچههایش را هم کلی ذوق زده
میکردیم
به سر کوچهشان که میرسیدیم
جلوتر از مادر و آقاجون
بدو بدو خودمان را به درشان میرساندیم
تا از بودنشان اطمینان پیدا کنیم
با یک چشم از لای در حیاط که اغلب
خوب بسته نمیشد یا از سوراخ کلید
به درون خانهشان سرک میکشیدیم
روشن بودن یک چراغ به منزله این بود
که خانه نیستند و خودشان جایی رفتهاند
حسابی توی ذوقمان میخورد
و قلب و دلمان حسابی میگرفت
اما اگر همه چراغها روشن بود
بگو بخند تا آخر شبمان جور بود
اما این روزها چه ... !؟
آخر شب که بغض میکنی
دردها که تلنبار میشود
میروی سراغ لیست مخاطبانت
یکی حالت روح
یکی لست ریسنتلی
یکی لانگ تایم اِگو!
یکی دلیت اکانت!
آدم نمیداند کِی هستند کِی نیستند!؟
اصلاً آدم نمیفهمد چراغ کدام خانه
خاموش است و کدام روشن!؟
تا بی مقدمه برایش تایپ کند:
تشنه یک صحبت طولانیام
و سریع ریپلای شود:
بگو من کِی کجا باشم؟
داریم از تنهائی و بی همزبانی دق میکنیم
بعد اسمش را گذاشتهاند عصر ارتباطات
┅─═ঊঈ🌹❤️🌹ঊঈ═─
قشنگ بخونی🌹🌹🌹
شبهای بلند زمستان هر وقت مادر
سفره شام را زودتر پهن میکرد
و کت آقاجون را از کمد بیرون میکشید
میفهمیدیم قرار است جایی برویم
همان سر شب با کلی ذوق و شوق
آماده میشدیم برای رفتن به یک شب نشینی
آقاجون میگفت:
صله ارحام دل آدم را شاد نگه میدارد
هیچکس هم نمیگفت نمیآیم
ازین ادا اصولها که من نمیآیم
شما خودتان بروید
و امتحان و آزمون و کنکور دارم
و جوان است دوست دارد توی خودش باشد
هم نداشتیم همه با هم میرفتیم
تلفن هم نبود که قبلش هماهنگ کنیم
و میزبان و بچههایش را هم کلی ذوق زده
میکردیم
به سر کوچهشان که میرسیدیم
جلوتر از مادر و آقاجون
بدو بدو خودمان را به درشان میرساندیم
تا از بودنشان اطمینان پیدا کنیم
با یک چشم از لای در حیاط که اغلب
خوب بسته نمیشد یا از سوراخ کلید
به درون خانهشان سرک میکشیدیم
روشن بودن یک چراغ به منزله این بود
که خانه نیستند و خودشان جایی رفتهاند
حسابی توی ذوقمان میخورد
و قلب و دلمان حسابی میگرفت
اما اگر همه چراغها روشن بود
بگو بخند تا آخر شبمان جور بود
اما این روزها چه ... !؟
آخر شب که بغض میکنی
دردها که تلنبار میشود
میروی سراغ لیست مخاطبانت
یکی حالت روح
یکی لست ریسنتلی
یکی لانگ تایم اِگو!
یکی دلیت اکانت!
آدم نمیداند کِی هستند کِی نیستند!؟
اصلاً آدم نمیفهمد چراغ کدام خانه
خاموش است و کدام روشن!؟
تا بی مقدمه برایش تایپ کند:
تشنه یک صحبت طولانیام
و سریع ریپلای شود:
بگو من کِی کجا باشم؟
داریم از تنهائی و بی همزبانی دق میکنیم
بعد اسمش را گذاشتهاند عصر ارتباطات
┅─═ঊঈ🌹❤️🌹ঊঈ═─
تقدیم شما عزیزان امید که مورد پسند تون باشد ❤️🌸✨
#داستان_زیبا
"از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو"
در زمان قدیم ، مردی ازدواج کرد ...
در روز اول ازدواج، جهت خوردن ناهار با خانواده شوهر دور هم جمع شدند.
مرد سهم بیشتری از غذا را با احترام خاص به همسرش و به مادر خودش سهم ناچیزی از غذا داد، بدون هیچ احترامی!!
در این لحظه عروس که "شخصیت اصیل و با حکمتی داشت،" وقتی این صحنه را دید درخواست طلاق کرد و گفت:
شخصیت اصیل در ذات هست و نمی خواهم از تو فرزندی داشته باشم که بعدها فرزندانم رفتاری چون تو با مادرت، با من داشته باشند و مورد اهانت قرار بگیرم!
""متاسفانه بعضی از زنان وقتی شوهرانشان آنها را ترجیح می دهند، فکر می کنند بر مادر شوهر پیروز شدند.!!"
عروس با تدبیر همان روز طلاق گرفت و مدتی بعد با همسری که به مادر خودش احترام میگذاشت ازدواج کرد و بعد از سالها صاحب فرزندانی شد ...
یک روز با فرزندانش عزم مسافرت کرد، با فرزندانی که بزرگ شده بودند و به مادرشان بسیار احترام می گذاشتند.
در مسیر به کاروانی برخوردند، پیرمردی پابرهنه پشت سر کاروان راه می رفت و هیچ کس به او اعتنایی نمی کرد.!
مادر به فرزندانش گفت: آن پیرمرد را بیاورید.
وقتی او را آوردند مادر، همسر سابقش را شناخت به او گفت:
چرا هیچ کس به تو اعتنا و کمکی نمی کند؟!
آنها کی هستند؟!
گفت: فرزندانم هستند ...
گفت : من رامی شناسی؟
پیرمرد گفت: نه
زن با حکمت گفت: من همان همسر سابقت هستم و قبلا گفتم که اصالت در ذات هست ...
"همانگونه که می کاری درو خواهی کرد..."
به فرزندان من نگاه کن!
چقدر به من احترام می گذارند ...
حالا به خودت و فرزندانت نگاه کن،
چون تو به مادرت اهانت کردی، این جزای کارهای خودت هست ...
زن با تدبیر به فرزندانش گفت: "کمکش کنید برای خدا..."
* بدانیم؛ فرزندانمان همانگونه با ما رفتار خواهند کرد که ما با پدر و مادر خود رفتار میکنیم.!*
╭✹••••••••••••••••••🌸
📖
#داستان_زیبا
"از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو"
در زمان قدیم ، مردی ازدواج کرد ...
در روز اول ازدواج، جهت خوردن ناهار با خانواده شوهر دور هم جمع شدند.
مرد سهم بیشتری از غذا را با احترام خاص به همسرش و به مادر خودش سهم ناچیزی از غذا داد، بدون هیچ احترامی!!
در این لحظه عروس که "شخصیت اصیل و با حکمتی داشت،" وقتی این صحنه را دید درخواست طلاق کرد و گفت:
شخصیت اصیل در ذات هست و نمی خواهم از تو فرزندی داشته باشم که بعدها فرزندانم رفتاری چون تو با مادرت، با من داشته باشند و مورد اهانت قرار بگیرم!
""متاسفانه بعضی از زنان وقتی شوهرانشان آنها را ترجیح می دهند، فکر می کنند بر مادر شوهر پیروز شدند.!!"
عروس با تدبیر همان روز طلاق گرفت و مدتی بعد با همسری که به مادر خودش احترام میگذاشت ازدواج کرد و بعد از سالها صاحب فرزندانی شد ...
یک روز با فرزندانش عزم مسافرت کرد، با فرزندانی که بزرگ شده بودند و به مادرشان بسیار احترام می گذاشتند.
در مسیر به کاروانی برخوردند، پیرمردی پابرهنه پشت سر کاروان راه می رفت و هیچ کس به او اعتنایی نمی کرد.!
مادر به فرزندانش گفت: آن پیرمرد را بیاورید.
وقتی او را آوردند مادر، همسر سابقش را شناخت به او گفت:
چرا هیچ کس به تو اعتنا و کمکی نمی کند؟!
آنها کی هستند؟!
گفت: فرزندانم هستند ...
گفت : من رامی شناسی؟
پیرمرد گفت: نه
زن با حکمت گفت: من همان همسر سابقت هستم و قبلا گفتم که اصالت در ذات هست ...
"همانگونه که می کاری درو خواهی کرد..."
به فرزندان من نگاه کن!
چقدر به من احترام می گذارند ...
حالا به خودت و فرزندانت نگاه کن،
چون تو به مادرت اهانت کردی، این جزای کارهای خودت هست ...
زن با تدبیر به فرزندانش گفت: "کمکش کنید برای خدا..."
* بدانیم؛ فرزندانمان همانگونه با ما رفتار خواهند کرد که ما با پدر و مادر خود رفتار میکنیم.!*
╭✹••••••••••••••••••🌸
📖
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
*💡مصرف بهینه گاز = برق پایدار 🏡*
هر مترمکعب گاز که صرفهجویی میکنیم، یعنی انرژی بیشتری برای نیروگاهها، تولید برق پایدارتر و خانههایی که در تاریکی نمیمانند.
*با مدیریت مصرف، آیندهای روشن برای همه میسازیم!*
#صرفهجویی_در_مصرف_گاز
#برق_پایدار #آینده_روشن
#مدیریت_مصرف
📌پلهای ارتباطی توزیع نیروی برق استان مرکزی
📍سایت
www.mpedc.ir
📍ایتا
https://eitaa.com/joinchat/1587675353Cdab9d7fd88
📍بله
https://ble.ir/mpedc_pr
هر مترمکعب گاز که صرفهجویی میکنیم، یعنی انرژی بیشتری برای نیروگاهها، تولید برق پایدارتر و خانههایی که در تاریکی نمیمانند.
*با مدیریت مصرف، آیندهای روشن برای همه میسازیم!*
#صرفهجویی_در_مصرف_گاز
#برق_پایدار #آینده_روشن
#مدیریت_مصرف
📌پلهای ارتباطی توزیع نیروی برق استان مرکزی
📍سایت
www.mpedc.ir
📍ایتا
https://eitaa.com/joinchat/1587675353Cdab9d7fd88
📍بله
https://ble.ir/mpedc_pr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اون قدیما لباس مارک دار و برند نبود.
اکثرا شلوار پیله دار دوخت خیاطی
سر کوچه ها بود و کفش های پاشنه
تخم مرغی. دیجی نبود و اوج کار
ضبط دو کاسته بود و آهنگ
معین شهرام شب پره و ...
خلاصه اینکه رقص دهه شصتی
آوردم براتون توپ 😁
🌹
اکثرا شلوار پیله دار دوخت خیاطی
سر کوچه ها بود و کفش های پاشنه
تخم مرغی. دیجی نبود و اوج کار
ضبط دو کاسته بود و آهنگ
معین شهرام شب پره و ...
خلاصه اینکه رقص دهه شصتی
آوردم براتون توپ 😁
🌹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
او خدای ناممکن هاست
به او توکل کن تا معجزه را ببینی...
🦋شب بخیر...
❖
به او توکل کن تا معجزه را ببینی...
🦋شب بخیر...
❖
.
روز مهنــــــــــدس مبارک " 🌹
چه شگفت انگيز میشود جهانى كه
با دستهاى توانا و ذهنهاى خلاق
و معجزهآسا ساخته شود !
همانهايى كه سرپناه عشق را رنگين میکنند 🌸🍂
و هميشه چارهاى براى تکتک آجرهاى
زندگىمان دارند.
مهندسين دستِ ديگر خدا
براى خلق كردن زيبايىهاى
روى زمين هستند.🌸🍂
دانش شما آیندهی روشنتری
برای ما میسازد!
" روزتان مبارک مهندسینِ عزیز❤️🌸
روز مهنــــــــــدس مبارک " 🌹
چه شگفت انگيز میشود جهانى كه
با دستهاى توانا و ذهنهاى خلاق
و معجزهآسا ساخته شود !
همانهايى كه سرپناه عشق را رنگين میکنند 🌸🍂
و هميشه چارهاى براى تکتک آجرهاى
زندگىمان دارند.
مهندسين دستِ ديگر خدا
براى خلق كردن زيبايىهاى
روى زمين هستند.🌸🍂
دانش شما آیندهی روشنتری
برای ما میسازد!
" روزتان مبارک مهندسینِ عزیز❤️🌸
تقدیم شما عزیزان امید مورد پسند تون باشد 🌸❤️🫰🏻✨
#داستان_زیبا
شاگردی از استادش پرسید: عشق چیست؟
استاد در جواب گفت: به گندومزار برو و پرخوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندومزار، به یاد داشته که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی؟
شاگرد به گندمزار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.
استاد پرسید: چه آوردی؟
و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ! هر چه جلو می رفتم،
خوشه های پرپشت تر می دیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندمزار رفتم.
استاد گفت : عشق یعنی همین!
شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟
استاد به سخن آمد که: به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی!
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.
استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم.
استاد باز گفت: ازدواج یعنی همین!!
╭✹••••••••••••••••••🌸
#داستان_زیبا
شاگردی از استادش پرسید: عشق چیست؟
استاد در جواب گفت: به گندومزار برو و پرخوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندومزار، به یاد داشته که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی؟
شاگرد به گندمزار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.
استاد پرسید: چه آوردی؟
و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ! هر چه جلو می رفتم،
خوشه های پرپشت تر می دیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندمزار رفتم.
استاد گفت : عشق یعنی همین!
شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟
استاد به سخن آمد که: به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی!
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.
استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم.
استاد باز گفت: ازدواج یعنی همین!!
╭✹••••••••••••••••••🌸
[إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ]
[بیتردید خداوند نیرومند و توانایِ شکست ناپذیر است]
[زندگیت رو تماماً به خدا بسپار و اطمینان داشته باش تا اون هست، همه ترسهایِ دنیا خنده داره]🍃
╭✹••••••••••••••••••🌸
📖╯
[إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ]
[بیتردید خداوند نیرومند و توانایِ شکست ناپذیر است]
[زندگیت رو تماماً به خدا بسپار و اطمینان داشته باش تا اون هست، همه ترسهایِ دنیا خنده داره]🍃
╭✹••••••••••••••••••🌸
📖╯
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دالکه❤️🍃
غلامرضا سبزعلی 🎙
❅•|تقدیم به اعضا کانال کله بید
غلامرضا سبزعلی 🎙
❅•|تقدیم به اعضا کانال کله بید
خداوند صبوری های تو را از یاد نمی برد و
همه ی آن هارا جمع میکند تا یک روز در
اوج ناباوری برایت معجزه کند برای جبران
تمامِ صبوری هایت...🕊💖
╭✹••••••••••••••••••🌸
📖شب خوش🌙
خداوند صبوری های تو را از یاد نمی برد و
همه ی آن هارا جمع میکند تا یک روز در
اوج ناباوری برایت معجزه کند برای جبران
تمامِ صبوری هایت...🕊💖
╭✹••••••••••••••••••🌸
📖شب خوش🌙
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سه پا لری 🕺
❅•| تقدیم به اعضا کانال کله بید
❅•| تقدیم به اعضا کانال کله بید
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر کسی فوت کنه و چک دست مردم داشته باشه تا بدهکاریشو خانوادش پرداخت نکنن
گواهی فوت صادر نمیشه
گواهی فوت صادر نمیشه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ریسمانهای توکل را از جنس مهرالهی بسازید!
محکمتر از همیشه، عاشق تر از همیشه. چون خدا با ماست! دوباره شروع کن. اینجا مکان زندگی توست. بکوش و مهربانی کن....
✨شب بخیر...
❖
محکمتر از همیشه، عاشق تر از همیشه. چون خدا با ماست! دوباره شروع کن. اینجا مکان زندگی توست. بکوش و مهربانی کن....
✨شب بخیر...
❖
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بازخوانی آهنگ زیبای بافه غم 🥀
بانو فاطمه صفری🎙
❅•|
بانو فاطمه صفری🎙
❅•|
تقدیم بهشما عزیزان امید که مورد پسند تون باشد ❤️✨🌸
#پندانه
گفت : زندگی مثه نخ کردن سوزنه
یه وقتایی بلد نیستی
چیزی رو بدوزی، ولی چشمات انقد
خوب کار میکنه که همون بار اول
سوزن رو نخ میکنی،
اما هر چی پخته تر میشی،
هر چی بیشتر یاد میگیری
چجوری بدوزی، چجوری پینه بزنی،
چجوری زندگی کنی،
تازه اون وقت چشات دیگه سو ندارن.
گفتم : خب یعنی نمیشه یه وقتی
برسه که هم بلد باشی بدوزی،
هم چشات اونقد سو داشته باشن
که سوزن رو نخ کنی؟
گفت: چرا، میشه، خوبم میشه
اما زندگی همیشه یه چیزیش کمه.
گفتم چطور مگه؟
گفت : آخه مشکل اینجاست،
وقتی که هم بلدی بدوزی،
هم چشات سو داره،
تازه اون موقع میفهمی
نه نخ داری، نه سوزن ...
#پندانه
گفت : زندگی مثه نخ کردن سوزنه
یه وقتایی بلد نیستی
چیزی رو بدوزی، ولی چشمات انقد
خوب کار میکنه که همون بار اول
سوزن رو نخ میکنی،
اما هر چی پخته تر میشی،
هر چی بیشتر یاد میگیری
چجوری بدوزی، چجوری پینه بزنی،
چجوری زندگی کنی،
تازه اون وقت چشات دیگه سو ندارن.
گفتم : خب یعنی نمیشه یه وقتی
برسه که هم بلد باشی بدوزی،
هم چشات اونقد سو داشته باشن
که سوزن رو نخ کنی؟
گفت: چرا، میشه، خوبم میشه
اما زندگی همیشه یه چیزیش کمه.
گفتم چطور مگه؟
گفت : آخه مشکل اینجاست،
وقتی که هم بلدی بدوزی،
هم چشات سو داره،
تازه اون موقع میفهمی
نه نخ داری، نه سوزن ...