#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
دوباره مست می صبحگاهی شد
دو رکعت از خم جنت زد و الهی شد
چو داد بوسه به دستان حضرت خورشید
از آن دقیقه دگر دشمن سیاهی شد
برای آنکه گذارد سری به دامن نور
شبانه همره ماه و ستاره راهی شد
برای آنکه بمیرند در رکاب علی
شبیه جمله رفیقان خود سپاهی شد
برای گوش سپردن به ناله های ولی
رسید و همسفر کفتران چاهی شد
نگشته ذره ای از اعتبار مالک کم
وگر به حکم معاویه دادگاهی شد
پس از شهادت سردار کاظمی میگفت
رفیق! نوبت کم بود اشتباهی شد
کسی به گوش وی آهسته این بشارت داد
تو پیش از آنکه بمیری شهید خواهی شد
#محمدرضا_طهماسبی
@khatm1
دوباره مست می صبحگاهی شد
دو رکعت از خم جنت زد و الهی شد
چو داد بوسه به دستان حضرت خورشید
از آن دقیقه دگر دشمن سیاهی شد
برای آنکه گذارد سری به دامن نور
شبانه همره ماه و ستاره راهی شد
برای آنکه بمیرند در رکاب علی
شبیه جمله رفیقان خود سپاهی شد
برای گوش سپردن به ناله های ولی
رسید و همسفر کفتران چاهی شد
نگشته ذره ای از اعتبار مالک کم
وگر به حکم معاویه دادگاهی شد
پس از شهادت سردار کاظمی میگفت
رفیق! نوبت کم بود اشتباهی شد
کسی به گوش وی آهسته این بشارت داد
تو پیش از آنکه بمیری شهید خواهی شد
#محمدرضا_طهماسبی
@khatm1