✍️ «یادداشتی بر یک کتاب»
📕 «شطرنج»
✍️ «اشتفان تسوایگ»
📕 اولین کتابی که از تسوایگ خواندم «دنیای دیروز» بود، که بسیار دوست داشتم. تصمیم گرفتم سراغ آثار دیگرش بروم. قرعه به نام «شطرنج» افتاد. این رمان کمحجم یکی از کتابهای جذاب و قابل تعمق از اشتفان تسوایگ، نویسندۀ اتریشی است، که مخاطب را با همان جذابیت و کشش اول با خود تا به انتها میبرد.
📖 در یک سفر دریایی از نیویورک به بوئنوسآیرس، شاهد نبردی تنگاتنگ در بازی شطرنج هستیم. دوئلی میان دو فرد، که یکی تنها در تخیل خود بازی میکرده (که علتش در کتاب معلوم است)، در حالی که آن دیگری (قهرمان شطرنج)، استعداد یک چنین کاری را اصلا" ندارد. اما این تمام ماجرا نیست. داستان دو شخصیت مهم دارد، که ناگهان در نیمهراه کتاب، اهمیت جایگاهشان (به زیبایی) در روایت داستان تغییر خواهد کرد.
👤 تسوایگ، در سال ۱۹۳۸ با به قدرترسیدن روزافزون نازیها، اتریش را به مقصد لندن ترک میکند، و «شطرنج» که برای اولین بار در سال ۱۹۴۱ منتشر شد، نیز بیتأثیر از وقایع تلخ دوران نازیها نیست. در سال ۱۹۶۰ فیلم «شستوشوی مغزی» با الهام از این کتاب اکران شد و در سال ۲۰۱۳ نیز این داستان به صورت اپرا در آلمان به روی صحنه رفت. فیلیپ استولز، کارگردان آلمانی که آثار بسیاری از جمله «گوته جوان» را در کارنامه هنری خود دارد در سال ۲۰۲۱ فیلمی اقتباسی از «شطرنج» ساخته است. (که البته هیچ کدام از این آثار اقتباسی را ندیدهام)
✍️: «پرستو مهاجر»
#یادداشتی_بر_یک_کتاب
📚 @ketaabkade 📚
📕 «شطرنج»
✍️ «اشتفان تسوایگ»
📕 اولین کتابی که از تسوایگ خواندم «دنیای دیروز» بود، که بسیار دوست داشتم. تصمیم گرفتم سراغ آثار دیگرش بروم. قرعه به نام «شطرنج» افتاد. این رمان کمحجم یکی از کتابهای جذاب و قابل تعمق از اشتفان تسوایگ، نویسندۀ اتریشی است، که مخاطب را با همان جذابیت و کشش اول با خود تا به انتها میبرد.
📖 در یک سفر دریایی از نیویورک به بوئنوسآیرس، شاهد نبردی تنگاتنگ در بازی شطرنج هستیم. دوئلی میان دو فرد، که یکی تنها در تخیل خود بازی میکرده (که علتش در کتاب معلوم است)، در حالی که آن دیگری (قهرمان شطرنج)، استعداد یک چنین کاری را اصلا" ندارد. اما این تمام ماجرا نیست. داستان دو شخصیت مهم دارد، که ناگهان در نیمهراه کتاب، اهمیت جایگاهشان (به زیبایی) در روایت داستان تغییر خواهد کرد.
👤 تسوایگ، در سال ۱۹۳۸ با به قدرترسیدن روزافزون نازیها، اتریش را به مقصد لندن ترک میکند، و «شطرنج» که برای اولین بار در سال ۱۹۴۱ منتشر شد، نیز بیتأثیر از وقایع تلخ دوران نازیها نیست. در سال ۱۹۶۰ فیلم «شستوشوی مغزی» با الهام از این کتاب اکران شد و در سال ۲۰۱۳ نیز این داستان به صورت اپرا در آلمان به روی صحنه رفت. فیلیپ استولز، کارگردان آلمانی که آثار بسیاری از جمله «گوته جوان» را در کارنامه هنری خود دارد در سال ۲۰۲۱ فیلمی اقتباسی از «شطرنج» ساخته است. (که البته هیچ کدام از این آثار اقتباسی را ندیدهام)
✍️: «پرستو مهاجر»
#یادداشتی_بر_یک_کتاب
📚 @ketaabkade 📚
📕 «Chess»
👤 «Stefen Zweig»
📖 «...Only the person who has experienced light and darkness, war and peace, rise and fall, only that person has truly experienced life....»
📖 «... تنها کسی که نور و تاریکی، جنگ و صلح، طلوع و سقوط را تجربه کرده است، فقط آن شخص واقعا" زندگی را تجربه کرده است...»
📚 @ketaabkade 📚
👤 «Stefen Zweig»
📖 «...Only the person who has experienced light and darkness, war and peace, rise and fall, only that person has truly experienced life....»
📖 «... تنها کسی که نور و تاریکی، جنگ و صلح، طلوع و سقوط را تجربه کرده است، فقط آن شخص واقعا" زندگی را تجربه کرده است...»
📚 @ketaabkade 📚
📕 «Chess»
👤 «Stefen Zweig»
📖 «...No guilt is forgotten so long as the conscience still knows of it...»
📖 «...هیچ گناهی، تا زمانی که وجدان از آن آگاه است، فراموش نمیشود...»
📚 @ketaabkade 📚
👤 «Stefen Zweig»
📖 «...No guilt is forgotten so long as the conscience still knows of it...»
📖 «...هیچ گناهی، تا زمانی که وجدان از آن آگاه است، فراموش نمیشود...»
📚 @ketaabkade 📚
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
موسیقی عجیبی ست مرگ
بلند می شوی
و چنان آرام و نرم می رقصی
که دیگر هیچکس تو را نمی بیند
«گروس عبدالملکیان»
📚 @ketaabkade 📚
بلند می شوی
و چنان آرام و نرم می رقصی
که دیگر هیچکس تو را نمی بیند
«گروس عبدالملکیان»
📚 @ketaabkade 📚
«... این خانم به یه چیز زنونه احتیاج داره.»
صورت مگسوار خانم تواچ از پشت ماسک وزوز کرد. بعد فهمید هنوز ماسک را در نیاورده است. بند آن را از سرش باز کرد و ماسک را دردستش گرفت. «آه. یه چیز زنونه. خب فکر کنم سم از همهشون بهتر باشه. زنونهترین چیزیه که داریم. اتفاقا" الآن تو انبار داشتم سم درست میکردم.»
دکمههای روپوش سفیدش را باز کرد و وسایلش را روی پیشخان کنار صندوق گذاشت. «سم...، خب، چی خدمتتون بدم؟ سمّ تماسی داریم که اگه دست بهش بزنید، میمیرید. سمهای بوکردنی و خوردنی هم داریم. کدومشون رو میپسندید؟»
زن که انتظار چنین سؤالی را نداشت گفت: «... اوم... کدومشون بهتره؟»
لوکریس جواب داد «سمهای تماسی: اسید مارماهی، سمّ قورباغهی طلایی، ستارهی شب، ژل مرگبار، وحشت خاکستری، روغن مات، سمّ گربهماهی... تازه همهاش اینها نیستند. محصولات دیگه توی قفسههای تروبارند.» و به بطریهای فراوان آن قسمت اشاره کرد.
📘 «مغازهی خودکشی»
👤 «ژان تولی»
👥 «احسان کرمویسی»
📚 @ketaabkade 📚
صورت مگسوار خانم تواچ از پشت ماسک وزوز کرد. بعد فهمید هنوز ماسک را در نیاورده است. بند آن را از سرش باز کرد و ماسک را دردستش گرفت. «آه. یه چیز زنونه. خب فکر کنم سم از همهشون بهتر باشه. زنونهترین چیزیه که داریم. اتفاقا" الآن تو انبار داشتم سم درست میکردم.»
دکمههای روپوش سفیدش را باز کرد و وسایلش را روی پیشخان کنار صندوق گذاشت. «سم...، خب، چی خدمتتون بدم؟ سمّ تماسی داریم که اگه دست بهش بزنید، میمیرید. سمهای بوکردنی و خوردنی هم داریم. کدومشون رو میپسندید؟»
زن که انتظار چنین سؤالی را نداشت گفت: «... اوم... کدومشون بهتره؟»
لوکریس جواب داد «سمهای تماسی: اسید مارماهی، سمّ قورباغهی طلایی، ستارهی شب، ژل مرگبار، وحشت خاکستری، روغن مات، سمّ گربهماهی... تازه همهاش اینها نیستند. محصولات دیگه توی قفسههای تروبارند.» و به بطریهای فراوان آن قسمت اشاره کرد.
📘 «مغازهی خودکشی»
👤 «ژان تولی»
👥 «احسان کرمویسی»
📚 @ketaabkade 📚
«... آنها در برابر آزارها و تازیانههای مأموران هیتلر بطور کامل از نظر حسی کرخ میشدند. هر انگیزهای و هر کار کوچکی از جانب زندانیان باعث تازیانه زدن میشد. یکبار مردی پشت سر من کمی کج ایستاده بود. نگهبان اساس چنان شلاقی به او زد که بیچاره نقش زمین شد. دو ضربه هم به سر من خورد و دردم آمد. در این قبیل موارد درد بدنی نیست، روحیست. از بیعدالتیست. عذابیست که به علت ظلم و بیدادگری در انسان پدید میآید. عجیب اینجاست که آن ضربههایی که نشانی نمیگذارند گاهی تأثیری سوزانتر از ضربههایی دارد که نشانی به جا میگذارند...»
📘 «انسان در جستجوی معنا»
✍️ «ویکتور فرانکل»
📚 @ketaabkade 📚
📘 «انسان در جستجوی معنا»
✍️ «ویکتور فرانکل»
📚 @ketaabkade 📚
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آدمهای هوشیار واقفند که از بین رفتن ناگهانی امید و جرأت ممکن است تأثیر کشندهای بر روی انسان داشته باشد. ناامیدی مقاومت بدن را از بین میبرد و انسان را در برابر بیماریهای پنهان ضعیف میکند. اگر امید نباشد بدن انواع بیماریها را میپذیرد و نابود میشود. نیچه چه خوب گفته است، که، هر کس چرایی برای زندهماندن دارد با هر چگونهای خواهد ساخت.
📘 «انسان در جستجوی معنا»
✍️ «ویکتور فرانکل»
📚 @ketaabkade 📚
📘 «انسان در جستجوی معنا»
✍️ «ویکتور فرانکل»
📚 @ketaabkade 📚
جستوجوگر اویم
لابهلای شب
دنبال مفهومی تازه
موهای او را ورق میزنم
کوتاه با قیچی از راه نرسیده
جستجوگر اویم
چون شاعری تازهکار
دنبال معنای واژهای در لغتتامه
سکوتش را
به زبان مادری مینویسم
جستجوگر اویم
چون باستانشناسی خبره
در کشف عمارتی پنجهزار ساله
ردیف دندانهایش را
در صورتی هخامنشی قاب میگیرم
حتماً او باید لای کتابی قدیمی
گلی خشکیده داشته باشد
حتماً او باید در میان خوابهای شبانهاش
شیههای اسبی جوان پیچیده باشد
جستجوگر اویم
چون رازی معلق میان قدیم و جدید
رازی که در دهان پنهان و
در قلبها
عریان است
جستجوگر اویم
«بکتاش آبتین»
🌈🌈🌈
برای خواهرم، خواهرت، خواهرامون
📚 @ketaabkade 📚
لابهلای شب
دنبال مفهومی تازه
موهای او را ورق میزنم
کوتاه با قیچی از راه نرسیده
جستجوگر اویم
چون شاعری تازهکار
دنبال معنای واژهای در لغتتامه
سکوتش را
به زبان مادری مینویسم
جستجوگر اویم
چون باستانشناسی خبره
در کشف عمارتی پنجهزار ساله
ردیف دندانهایش را
در صورتی هخامنشی قاب میگیرم
حتماً او باید لای کتابی قدیمی
گلی خشکیده داشته باشد
حتماً او باید در میان خوابهای شبانهاش
شیههای اسبی جوان پیچیده باشد
جستجوگر اویم
چون رازی معلق میان قدیم و جدید
رازی که در دهان پنهان و
در قلبها
عریان است
جستجوگر اویم
«بکتاش آبتین»
🌈🌈🌈
برای خواهرم، خواهرت، خواهرامون
📚 @ketaabkade 📚
📕📗📘📙
📕 «شهدوشوکران»
✍️ «محمدرضا توکلی صابری»
🖨 «انتشارات میرماه»
شکنجه ویژه جوامع انسانی است. جانوران همدیگر را شکنجه نمیکنند. آنها اسیر نمیگیرند. آنها با همدیگر آن قدر میجنگند تا به پیروزی یکی و شکست دیگری بیانجامد. نتیجه نبرد نیز مرگ و یا فرار یک طرف است و خصومت در همین مرحله به پایان میرسد. اسیر، زندانی، و مجرم سیاسی فقط در جوامع انسانی دیده میشود و این افراد در معرض آسیبهای جسمی و روانی بسیار متنوعی بهنام شکنجه و یا مجازات قرار میگیرند.
شکنجه چیست؟
شکنجه عبارت است از ایراد فشار یا آسیب روانی یا جسمانی بر فرد اسیر به منظور کسب اطلاعات یا اخذ اعتراف توسط شکنجهگر. از آنجایی که فیزیولوژی سیستم اعصاب انسانی برای همه افراد بدون توجه به نژاد، سن، جنس، و فرهنگ یکسان است. بنابراین دستگاه عصبی همه انسانها نسبت به شکنجه واکنش مشابهی دارد؛ به همین علت میتوان پذیرفت که شکنجه عملی زشت، نادرست و غیرانسانی است.
در همین جا باید بین مجازاتهای بدنی را که بعضی ادیان و یا جوامع پس از اثبات جرم توصیه میکنند (گواینکه از نظر اخلاقی قابل دفاع نیستند، و بعدا" به آن میپردازیم) با آسیب و آزارهایی که پیش از اثبات جرم زندانی متحمل میشود، تفاوت قائل شد. منظور ما مجازاتهایی از نوع دوم است.
شکنجه نه تنها از آغاز تاریخ نبشته انسانی وجود داشته است، بلکه در دوران پیش از آن، یعنی دوران پیش از تاریخ، هم به آن برمیخوریم. در اساطیر یونانی آمده است که، زئوس، خدای خدایان، پرومته، خالق انسان و یار و یاور او را، که با دادن آتش در زمین سرد و تاریک وی را گرم و روشن ساخته بود و او را از سرما رها ساخته بود، در کوهستان قفقاز به زنجیر پولادین کشید و عقاب جگرخواری را مأمور کرد تا جگر پرومته را که به طور دائم رشد میکرد و به حال اولیه باز میگشت پاره کند و ببلعد. زئوس سوگند یاد کرده بود که هرگز پرومته را آزاد نکند. عامل شکنجه هفائیسوس بود که پرومته را به زنجیر کشید و میخکوب کرد تا عقاب جگرخوار را بر شانه پرومته بنشاند. جالب این است که هفائیسوس به درستی راه و کار پرومته آگاه بود و به آن اعتراف داشت.
در اسطورههای ایرانی آمده است که سودابه، زن کیکاوس – شاه ایران - و نامادری سیاوش، فرزند کیکاوس، به سیاوش تهمت میزند که به او سوءنظر دارد. قرار میشود سیاوش برای اثبات بیگناهیش با اسب از میان آتش بگذرد. سیاوش با گدشتن از میان آتش بیگناهی خود را ثابت میکند، امّا بعدها با نیرنگهای گرسیوز، یکی از سرداران افراسیاب، کشته میشود. سیاوش قربانی دو توطئه شد که از یکی جان به درآورد و در دیگری جان خود را از دست داد. سوگ سیاوش نمادی از بیگناهی سیاوش است که در طول تاریخ ادامه مییابد.
📕📗📘📙
📚 @ketaabkade 📚
📕 «شهدوشوکران»
✍️ «محمدرضا توکلی صابری»
🖨 «انتشارات میرماه»
شکنجه ویژه جوامع انسانی است. جانوران همدیگر را شکنجه نمیکنند. آنها اسیر نمیگیرند. آنها با همدیگر آن قدر میجنگند تا به پیروزی یکی و شکست دیگری بیانجامد. نتیجه نبرد نیز مرگ و یا فرار یک طرف است و خصومت در همین مرحله به پایان میرسد. اسیر، زندانی، و مجرم سیاسی فقط در جوامع انسانی دیده میشود و این افراد در معرض آسیبهای جسمی و روانی بسیار متنوعی بهنام شکنجه و یا مجازات قرار میگیرند.
شکنجه چیست؟
شکنجه عبارت است از ایراد فشار یا آسیب روانی یا جسمانی بر فرد اسیر به منظور کسب اطلاعات یا اخذ اعتراف توسط شکنجهگر. از آنجایی که فیزیولوژی سیستم اعصاب انسانی برای همه افراد بدون توجه به نژاد، سن، جنس، و فرهنگ یکسان است. بنابراین دستگاه عصبی همه انسانها نسبت به شکنجه واکنش مشابهی دارد؛ به همین علت میتوان پذیرفت که شکنجه عملی زشت، نادرست و غیرانسانی است.
در همین جا باید بین مجازاتهای بدنی را که بعضی ادیان و یا جوامع پس از اثبات جرم توصیه میکنند (گواینکه از نظر اخلاقی قابل دفاع نیستند، و بعدا" به آن میپردازیم) با آسیب و آزارهایی که پیش از اثبات جرم زندانی متحمل میشود، تفاوت قائل شد. منظور ما مجازاتهایی از نوع دوم است.
شکنجه نه تنها از آغاز تاریخ نبشته انسانی وجود داشته است، بلکه در دوران پیش از آن، یعنی دوران پیش از تاریخ، هم به آن برمیخوریم. در اساطیر یونانی آمده است که، زئوس، خدای خدایان، پرومته، خالق انسان و یار و یاور او را، که با دادن آتش در زمین سرد و تاریک وی را گرم و روشن ساخته بود و او را از سرما رها ساخته بود، در کوهستان قفقاز به زنجیر پولادین کشید و عقاب جگرخواری را مأمور کرد تا جگر پرومته را که به طور دائم رشد میکرد و به حال اولیه باز میگشت پاره کند و ببلعد. زئوس سوگند یاد کرده بود که هرگز پرومته را آزاد نکند. عامل شکنجه هفائیسوس بود که پرومته را به زنجیر کشید و میخکوب کرد تا عقاب جگرخوار را بر شانه پرومته بنشاند. جالب این است که هفائیسوس به درستی راه و کار پرومته آگاه بود و به آن اعتراف داشت.
در اسطورههای ایرانی آمده است که سودابه، زن کیکاوس – شاه ایران - و نامادری سیاوش، فرزند کیکاوس، به سیاوش تهمت میزند که به او سوءنظر دارد. قرار میشود سیاوش برای اثبات بیگناهیش با اسب از میان آتش بگذرد. سیاوش با گدشتن از میان آتش بیگناهی خود را ثابت میکند، امّا بعدها با نیرنگهای گرسیوز، یکی از سرداران افراسیاب، کشته میشود. سیاوش قربانی دو توطئه شد که از یکی جان به درآورد و در دیگری جان خود را از دست داد. سوگ سیاوش نمادی از بیگناهی سیاوش است که در طول تاریخ ادامه مییابد.
📕📗📘📙
📚 @ketaabkade 📚
میان خورشیدهای همیشه
زیبائی تو
لنگریست -
خورشیدی که
از سپیدهدم همه ستارگان
بینیازم میکند
«احمد شاملو»
📚 @ketaabkade 📚
زیبائی تو
لنگریست -
خورشیدی که
از سپیدهدم همه ستارگان
بینیازم میکند
«احمد شاملو»
📚 @ketaabkade 📚
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بر دوش کاشی صبح
غرق در بخار و کف
لذتبخش است سوتزدن زمستانی
با خیال گرم تو
«بکتاش آبتین»
📚 @ketaabkade 📚
غرق در بخار و کف
لذتبخش است سوتزدن زمستانی
با خیال گرم تو
«بکتاش آبتین»
📚 @ketaabkade 📚
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«گم شدن روشنایی»
کجای جغرافیای جهانی؟
با چه زبانی میخندی؟
در کدام مرز میخکوب شدهای؟
آیا در عکس پاسپورتِ کسی
هرگز دیدهای که گریه کند انسان؟
انسانِ تنها
انسان گم شدهی معاصر
بیهوده نیست که دانشمندان
برای کشف تو
به مریخ میروند!
«بکتاش آبتین»
📚 @ketaabkade 📚
کجای جغرافیای جهانی؟
با چه زبانی میخندی؟
در کدام مرز میخکوب شدهای؟
آیا در عکس پاسپورتِ کسی
هرگز دیدهای که گریه کند انسان؟
انسانِ تنها
انسان گم شدهی معاصر
بیهوده نیست که دانشمندان
برای کشف تو
به مریخ میروند!
«بکتاش آبتین»
📚 @ketaabkade 📚
🌈 «بهنام خدای رنگینکمان» - ۱۰
🌱🌈🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈🌱🌈
🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈
🌱🌈
🌈
کمک کنین هُلش بدیم، چرخ ستاره پنچره
تو آسمون شهری که، ستاره برق خنجره
گلدون خشک و خالی رو، بذار کنار پنجره
بلکه با دیدنش یه شب، وا بشه چند تا حنجره
به ما که خستهایم بگه، خونهی بهار کدوم وره؟
تو شهرمون، آخ بمیرم چشم ستاره کور شده
برگ درخت باغمون، زبالهی سپور شده
مسافر امیدمون، رفته از اینجا دور شده
کاش تو فضای چشممون ، پیدا بشه یه شاپره
به ما که خستهایم بگه، خونه ی بهار کدوم وره؟
کنار تُنگ ماهیا، گربه رو نازش میکنن
سنگ سیاه حقه رو، مهر نمازش میکنن
آخر خط که میرسیم خطو درازش میکنن
آهای فلک که گردنت از هممون بلندتره
به ما که خستهایم بگو، خونهی بهار کدوم وره؟
«عمران صلاحى»
🌱🌈🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈🌱🌈
🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈
🌱🌈
🌈
#آمد_بهار
📚 @ketaabkade 📚
🌱🌈🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈🌱🌈
🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈
🌱🌈
🌈
کمک کنین هُلش بدیم، چرخ ستاره پنچره
تو آسمون شهری که، ستاره برق خنجره
گلدون خشک و خالی رو، بذار کنار پنجره
بلکه با دیدنش یه شب، وا بشه چند تا حنجره
به ما که خستهایم بگه، خونهی بهار کدوم وره؟
تو شهرمون، آخ بمیرم چشم ستاره کور شده
برگ درخت باغمون، زبالهی سپور شده
مسافر امیدمون، رفته از اینجا دور شده
کاش تو فضای چشممون ، پیدا بشه یه شاپره
به ما که خستهایم بگه، خونه ی بهار کدوم وره؟
کنار تُنگ ماهیا، گربه رو نازش میکنن
سنگ سیاه حقه رو، مهر نمازش میکنن
آخر خط که میرسیم خطو درازش میکنن
آهای فلک که گردنت از هممون بلندتره
به ما که خستهایم بگو، خونهی بهار کدوم وره؟
«عمران صلاحى»
🌱🌈🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈🌱🌈
🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈
🌱🌈
🌈
#آمد_بهار
📚 @ketaabkade 📚
🌈 «بهنام خدای رنگینکمان»-۹
🌱🌈🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈🌱🌈
🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈
🌱🌈
🌈
لالا لالا ديگه بسه گل لاله
بهار سرخ امسال مثل هرساله
هنوزم تير و ترکش قلبو ميشناسه
هنوزم شب زير سرب و چکمه میناله
نخواب آروم گل بیخار و بیکينه
نمیبينی نشسته گوله تو سينه؟
آخه بارون که نيست، رگبار باروته!
سزای عاشقای خوب ما اينه؟
نترس از گولهی دشمن گل لادن
که پوست شیره، پوست سرزمين من!
اجاق گرم سرمای شب سنگر
دليل تا سپيده رفتن و رفتن
نخواب آروم گل بادوم ناباور
گل دلنازک خسته، گل پر پر
نگو باد ولايت پر پرت کرده
دلاور قد کشيدن رو بگير از سر
دوباره قد بکش تا اوج فواره
نگو اين ابر بیبارون نمیذاره
مث یار دلاور نشکن از دشمن
ببين سر میشکنه تا وقتی سر داره
نذاشتن همصدايی رو بلد باشيم
نذاشتن حتی با همديگه بد باشيم
کتابای سفيدو دوره میکرديم
که فکر شبکلاهی از نمد باشيم
نگو رفت تا هزار آفتاب هزار مهتاب!
نگو کو تا دوباره بپريم از خواب!
بخون با من نترس از گولهی دشمن
بيا بيرون بيا بيرون از اين مرداب
«شهیار قنبری»
🌱🌈🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈🌱🌈
🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈
🌱🌈
🌈
#آمد_بهار
📚 @ketaabkade 📚
🌱🌈🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈🌱🌈
🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈
🌱🌈
🌈
لالا لالا ديگه بسه گل لاله
بهار سرخ امسال مثل هرساله
هنوزم تير و ترکش قلبو ميشناسه
هنوزم شب زير سرب و چکمه میناله
نخواب آروم گل بیخار و بیکينه
نمیبينی نشسته گوله تو سينه؟
آخه بارون که نيست، رگبار باروته!
سزای عاشقای خوب ما اينه؟
نترس از گولهی دشمن گل لادن
که پوست شیره، پوست سرزمين من!
اجاق گرم سرمای شب سنگر
دليل تا سپيده رفتن و رفتن
نخواب آروم گل بادوم ناباور
گل دلنازک خسته، گل پر پر
نگو باد ولايت پر پرت کرده
دلاور قد کشيدن رو بگير از سر
دوباره قد بکش تا اوج فواره
نگو اين ابر بیبارون نمیذاره
مث یار دلاور نشکن از دشمن
ببين سر میشکنه تا وقتی سر داره
نذاشتن همصدايی رو بلد باشيم
نذاشتن حتی با همديگه بد باشيم
کتابای سفيدو دوره میکرديم
که فکر شبکلاهی از نمد باشيم
نگو رفت تا هزار آفتاب هزار مهتاب!
نگو کو تا دوباره بپريم از خواب!
بخون با من نترس از گولهی دشمن
بيا بيرون بيا بيرون از اين مرداب
«شهیار قنبری»
🌱🌈🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈🌱🌈
🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈
🌱🌈
🌈
#آمد_بهار
📚 @ketaabkade 📚
🌈 «بهنام خدای رنگینکمان» - ۸
🌱🌈🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈🌱🌈
🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈
🌱🌈
🌈
باید برای چشم های نمناک تو
شعری بهاری بنویسم
میخواستم در شعرم
تو را به مسافرت ببرم
قرار بود در عکس
با پیراهنهای تازه بخندیم
اما عزیزم چه بهاری؟!
در جغرافیای ما
دمای هوا همیشه میلرزد
خلاصه بگویم
امسال هم کسلم
شبیه خرسی زمستانی
که تازه از خواب پریده باشد
«بکتاش آبتین»
🌱🌈🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈🌱🌈
🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈
🌱🌈
🌈
#آمد_بهار
📚 @ketaabkade 📚
🌱🌈🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈🌱🌈
🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈
🌱🌈
🌈
باید برای چشم های نمناک تو
شعری بهاری بنویسم
میخواستم در شعرم
تو را به مسافرت ببرم
قرار بود در عکس
با پیراهنهای تازه بخندیم
اما عزیزم چه بهاری؟!
در جغرافیای ما
دمای هوا همیشه میلرزد
خلاصه بگویم
امسال هم کسلم
شبیه خرسی زمستانی
که تازه از خواب پریده باشد
«بکتاش آبتین»
🌱🌈🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈🌱🌈
🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈
🌱🌈
🌈
#آمد_بهار
📚 @ketaabkade 📚
🌈 «بهنام خدای رنگینکمان» - ۷
🌱🌈🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈🌱🌈
🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈
🌱🌈
🌈
چشم در راهِ کسی هستم
کولهبارش بر دوش،
آفتابش در دست،
خنده بر لب، گل به دامن، پیروز
کولهبارش سرشار از عشق، امید
آفتابش نوروز.
با سلامش، شادی
در کلامش، لبخند
از نفسهایش گُل می بارد
با قدمهایش گُل می کارد؛
مهربان، زیبا، دوست،
روح هستی با اوست!
قصه ساده است، معما مشمار،
چشم در راه بهارم، آری،
چشم در راه بهار...!
«فریدون مشیری»
🌱🌈🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈🌱🌈
🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈
🌱🌈
🌈
#آمد_بهار
📚 @ketaabkade 📚
🌱🌈🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈🌱🌈
🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈
🌱🌈
🌈
چشم در راهِ کسی هستم
کولهبارش بر دوش،
آفتابش در دست،
خنده بر لب، گل به دامن، پیروز
کولهبارش سرشار از عشق، امید
آفتابش نوروز.
با سلامش، شادی
در کلامش، لبخند
از نفسهایش گُل می بارد
با قدمهایش گُل می کارد؛
مهربان، زیبا، دوست،
روح هستی با اوست!
قصه ساده است، معما مشمار،
چشم در راه بهارم، آری،
چشم در راه بهار...!
«فریدون مشیری»
🌱🌈🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈🌱🌈
🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈
🌱🌈
🌈
#آمد_بهار
📚 @ketaabkade 📚
🌈 «بهنام خدای رنگینکمان» - ۶
🌱🌈🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈🌱🌈
🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈
🌱🌈
🌈
مانده تا برف زمین آب شود.
مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونهی چتر.
ناتمام است درخت.
زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد
و فروغ تر چشم حشرات
و طلوع سر غوک از افق درک حیات.
مانده تا سینی ما پر شود از صحبت سنبوسه و عید.
در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد
و نه آواز پری میرسد از روزن منظومهی برف
تشنهی زمزمهام.
مانده تا مرغ سرچینهی هذیانی اسفند صدا بردارد.
پس چه باید بکنم
من که در لختترین موسم بیچهچهه سال
تشنهی زمزمهام؟
بهتر آن است که برخیزم
رنگ را بردارم
روی تنهای خود نقشهی مرغی بکشم.
«سهراب سپهری»
🌱🌈🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈🌱🌈
🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈
🌱🌈
🌈
#آمد_بهار
📚 @ketaabkade 📚
🌱🌈🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈🌱🌈
🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈
🌱🌈
🌈
مانده تا برف زمین آب شود.
مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونهی چتر.
ناتمام است درخت.
زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد
و فروغ تر چشم حشرات
و طلوع سر غوک از افق درک حیات.
مانده تا سینی ما پر شود از صحبت سنبوسه و عید.
در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد
و نه آواز پری میرسد از روزن منظومهی برف
تشنهی زمزمهام.
مانده تا مرغ سرچینهی هذیانی اسفند صدا بردارد.
پس چه باید بکنم
من که در لختترین موسم بیچهچهه سال
تشنهی زمزمهام؟
بهتر آن است که برخیزم
رنگ را بردارم
روی تنهای خود نقشهی مرغی بکشم.
«سهراب سپهری»
🌱🌈🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈🌱🌈
🌱🌈🌱🌈
🌈🌱🌈
🌱🌈
🌈
#آمد_بهار
📚 @ketaabkade 📚