🔴 #بازنشر
ای درخت بزرگ خرمالو!
من پیر شدن را دوست دارم
هر موی سفیدم را
که نشان قدمت زندگی زیسته ی من است
هر چین و چروک پیشانی ام را
که مخزن قدرت زندگانی من است
من پیر شدن را دوست دارم
کند شدن آهنگ راه رفتن های ام را
نفس نفس زدن هایام را
عمیق و طولانی شدن نگاه کردن هایام را
من پیر شدن را دوست دارم
#حمید_جعفری_نصرآبادی
۲۵ اسفند۹۹
باغ عمارت امیر جعفری
#ژینا_امینی
#مهسا_امینی
#قادین_یاشام_آزادلیق
#جنین_زند_آجویی
#امرأة_حياة_حرية
#زن_زیویش_أزأیي
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#Aýal_durmuş_erkinlik
#Women_Life_Freedom
🔹🔹🔹
لطفا عضو کانال شورا شوید و کانال را به دانشآموزان، اولیا و همکاران معرفی نمایید 👇👇👇
🆔 @kashowra
دریافت اخبار از طریق آیدی زیر 👇👇👇
@kashowranews
ای درخت بزرگ خرمالو!
من پیر شدن را دوست دارم
هر موی سفیدم را
که نشان قدمت زندگی زیسته ی من است
هر چین و چروک پیشانی ام را
که مخزن قدرت زندگانی من است
من پیر شدن را دوست دارم
کند شدن آهنگ راه رفتن های ام را
نفس نفس زدن هایام را
عمیق و طولانی شدن نگاه کردن هایام را
من پیر شدن را دوست دارم
#حمید_جعفری_نصرآبادی
۲۵ اسفند۹۹
باغ عمارت امیر جعفری
#ژینا_امینی
#مهسا_امینی
#قادین_یاشام_آزادلیق
#جنین_زند_آجویی
#امرأة_حياة_حرية
#زن_زیویش_أزأیي
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#Aýal_durmuş_erkinlik
#Women_Life_Freedom
🔹🔹🔹
لطفا عضو کانال شورا شوید و کانال را به دانشآموزان، اولیا و همکاران معرفی نمایید 👇👇👇
🆔 @kashowra
دریافت اخبار از طریق آیدی زیر 👇👇👇
@kashowranews
#بازنشر
🔴 فرزاد کمانگر؛ معلمی که درس عشق میداد
✍️ محمد حبیبی؛ این یادداشت در شماره ۴۸ ماهنامه خط صلح در تاریخ ۴ اردیبهشت سال ۹۴ منتشر شده است
نوشتن از انسانی چند وجهی همچون فرزاد کمانگر، دشواریهای خاص خود را دارد. کمانگر خودش را چنین معرفی میکند: “اینجانب فرزاد کمانگر، معروف به سیامند، معلم آموزش و پرورش شهرستان کامیاران با ۱۲ سال سابقهی تدریس، که یکسال قبل از دستگیری در هنرستان کار و دانش مشغول به تدریس بودم…”
عضویت در هیات مدیرهی انجمن صنفی معلمان شهرستان کامیاران شاخهی کردستان، عضو شورای نویسندگان ماهنامهی فرهنگی-آموزشی رویان (نشریهی آموزش و پرورش کامیاران)، عضو هیات مدیرهی انجمن زیست محیطی کامیاران (ئاسک) و فعالیت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران با نام مستعار سیامند، مجموعه فعالیتهایی است که وی تا قبل از دستگیری در کنار معلمی به آن میپرداخته است و خود فرزاد آن را معرف مجموعهی هویتی خود میداند. با این همه، هیچ چیز به اندازهی مرور دستنوشتهها و نامههایش نمیتواند روشنگر چهرهی واقعیش باشد. هویتی که با حرفهاش –معلمی- گره خورده است. آنگاه که خطاب به دیگر معلمان زندانی مینویسد: “منم، بندی بند اوین، منم دانشآموز آرامِ پشت میز و نیمکتهای شکستهی روستاهای دورافتادهی کردستان که عاشق دیدن دریاست، منم به مانند خودتان راوی قصههای صمد اما در دل کوه شاهو.”
و این حکایت از لطافتی عمیق و عشق سرشار یک معلم به پیشهاش و هنر آموختن دارد. برای فرزاد معلمی چیزی فراتر از حتی خود زندگی است. تعهدی است تا پای جان که میتوان زندگی را برایش قربانی کرد:
“مگر میتوان بار سنگین مسئولیت معلم بودن و بذر آگاهی پاشیدن را بر دوش داشت و دم برنیاورد؟ مگر میتوان بغض فروخوردهی دانشآموزان و چهرهی نحیف آنان را دید و دم نزد؟ مگر میتوان در قحط سال عدل و داد معلم بود، اما “الف” و “بای” امید و برابری را تدریس نکرد، حتی اگر راه، ختم به اوین و مرگ شود؟”
فرزاد کمانگر یک تجربهی منحصر به فرد بود. درستتر اینکه فرزاد کمانگر، فرزاد کمانگر بود. برای وی هیچ چیز لذت بخشتر از آن لحظاتی نیست که وی در چهاردیواری کلاس و در میان کودکان سپری کرده. بارها وبارها در نامههایش از فراغ دانش آموزانش سخن میگوید. از اشتیاق دیدار دوبارهشان و احساساش که چیزی فراتر از معلم و شاگردی است:
“همیشه این راه باریک را برای برگشتن به روستا به جادهی بیروحی که دل مزارع را بیرحمانه و ناشیانه شکافته بود ترجیح میدادم. سه روز تعطیلی و دوری از مدرسه و اشتیاق دیدار دوبارهی بچهها بر سرعت گامهایم میافزود. رابطهی من و دانش آموزانم تنها رابطهی معلم و شاگردی نبود. برای من آنها اعضای خانوادهام بودند. انگار سالها با هم زندگی کرده بودیم.”
و اما فرزاد در میان آن دسته زندانیانی که این سالها، هرکدام پا به زندان گذاشتند و هرگز بیرون نیامدهاند، منحصر به فرد بود؛ چرا؟
وقتی پا به زندان گذاشت معلمی گمنام بود که اتهام محاربه داشت. اتهامی که هرگز نپذیرفت. با این همه داشتن چنین اتهامی به خصوص اگر یک کرد باشی، نتیجهاش انزوا هست و تنهایی، حتی در زندان و نهایتاً اعدام در گمنامی. کمتر نامی از آنها در رسانهها برده میشود و اعدامشان کمتر موجی در شبکههای مجازی ایجاد میکند. با این همه فرزاد از این قاعده مستثنی بود. رفتار و منش انسانیاش در زندان و دست نوشتههای لطیف و تکاندهندهاش، نه تها او را برای چند سال در دایرهی توجه رسانههای خبری قرار داد که جبههای از زندانیان سیاسی و روشنفکران و فعالین مدنی را پشت سر خود بسیج کرد. از چپ و راست گرفته تا اصلاح طلب و حتی نمایندهی مجلس حکومت به دفاع از فرزاد پرداختند و از این بابت است که منحصر به فرد بود و شاید همین، سرنوشت تلخش را رقم زد.
در بخشهایی از نامهای که از زندان به رئیس قوهی قضاییهی جمهوری اسلامی مینویسد، ضمن رد تمامی اتهامهایش و بازگویی حقایق تلخ نوزده ماه شکنجه و زندان به بخشی از این حقیقت تلخ اشاره میکند و خطاب به آملی لاریجانی میپرسد:
📍ادامه یادداشت را اینجا بخوانید.
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
📍اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسایل صنفی و آموزشی را از طریق آیدی زیر برای درج در کانال ارسال کنید 👇
🆔 @kashowranews
🔴 فرزاد کمانگر؛ معلمی که درس عشق میداد
✍️ محمد حبیبی؛ این یادداشت در شماره ۴۸ ماهنامه خط صلح در تاریخ ۴ اردیبهشت سال ۹۴ منتشر شده است
نوشتن از انسانی چند وجهی همچون فرزاد کمانگر، دشواریهای خاص خود را دارد. کمانگر خودش را چنین معرفی میکند: “اینجانب فرزاد کمانگر، معروف به سیامند، معلم آموزش و پرورش شهرستان کامیاران با ۱۲ سال سابقهی تدریس، که یکسال قبل از دستگیری در هنرستان کار و دانش مشغول به تدریس بودم…”
عضویت در هیات مدیرهی انجمن صنفی معلمان شهرستان کامیاران شاخهی کردستان، عضو شورای نویسندگان ماهنامهی فرهنگی-آموزشی رویان (نشریهی آموزش و پرورش کامیاران)، عضو هیات مدیرهی انجمن زیست محیطی کامیاران (ئاسک) و فعالیت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران با نام مستعار سیامند، مجموعه فعالیتهایی است که وی تا قبل از دستگیری در کنار معلمی به آن میپرداخته است و خود فرزاد آن را معرف مجموعهی هویتی خود میداند. با این همه، هیچ چیز به اندازهی مرور دستنوشتهها و نامههایش نمیتواند روشنگر چهرهی واقعیش باشد. هویتی که با حرفهاش –معلمی- گره خورده است. آنگاه که خطاب به دیگر معلمان زندانی مینویسد: “منم، بندی بند اوین، منم دانشآموز آرامِ پشت میز و نیمکتهای شکستهی روستاهای دورافتادهی کردستان که عاشق دیدن دریاست، منم به مانند خودتان راوی قصههای صمد اما در دل کوه شاهو.”
و این حکایت از لطافتی عمیق و عشق سرشار یک معلم به پیشهاش و هنر آموختن دارد. برای فرزاد معلمی چیزی فراتر از حتی خود زندگی است. تعهدی است تا پای جان که میتوان زندگی را برایش قربانی کرد:
“مگر میتوان بار سنگین مسئولیت معلم بودن و بذر آگاهی پاشیدن را بر دوش داشت و دم برنیاورد؟ مگر میتوان بغض فروخوردهی دانشآموزان و چهرهی نحیف آنان را دید و دم نزد؟ مگر میتوان در قحط سال عدل و داد معلم بود، اما “الف” و “بای” امید و برابری را تدریس نکرد، حتی اگر راه، ختم به اوین و مرگ شود؟”
فرزاد کمانگر یک تجربهی منحصر به فرد بود. درستتر اینکه فرزاد کمانگر، فرزاد کمانگر بود. برای وی هیچ چیز لذت بخشتر از آن لحظاتی نیست که وی در چهاردیواری کلاس و در میان کودکان سپری کرده. بارها وبارها در نامههایش از فراغ دانش آموزانش سخن میگوید. از اشتیاق دیدار دوبارهشان و احساساش که چیزی فراتر از معلم و شاگردی است:
“همیشه این راه باریک را برای برگشتن به روستا به جادهی بیروحی که دل مزارع را بیرحمانه و ناشیانه شکافته بود ترجیح میدادم. سه روز تعطیلی و دوری از مدرسه و اشتیاق دیدار دوبارهی بچهها بر سرعت گامهایم میافزود. رابطهی من و دانش آموزانم تنها رابطهی معلم و شاگردی نبود. برای من آنها اعضای خانوادهام بودند. انگار سالها با هم زندگی کرده بودیم.”
و اما فرزاد در میان آن دسته زندانیانی که این سالها، هرکدام پا به زندان گذاشتند و هرگز بیرون نیامدهاند، منحصر به فرد بود؛ چرا؟
وقتی پا به زندان گذاشت معلمی گمنام بود که اتهام محاربه داشت. اتهامی که هرگز نپذیرفت. با این همه داشتن چنین اتهامی به خصوص اگر یک کرد باشی، نتیجهاش انزوا هست و تنهایی، حتی در زندان و نهایتاً اعدام در گمنامی. کمتر نامی از آنها در رسانهها برده میشود و اعدامشان کمتر موجی در شبکههای مجازی ایجاد میکند. با این همه فرزاد از این قاعده مستثنی بود. رفتار و منش انسانیاش در زندان و دست نوشتههای لطیف و تکاندهندهاش، نه تها او را برای چند سال در دایرهی توجه رسانههای خبری قرار داد که جبههای از زندانیان سیاسی و روشنفکران و فعالین مدنی را پشت سر خود بسیج کرد. از چپ و راست گرفته تا اصلاح طلب و حتی نمایندهی مجلس حکومت به دفاع از فرزاد پرداختند و از این بابت است که منحصر به فرد بود و شاید همین، سرنوشت تلخش را رقم زد.
در بخشهایی از نامهای که از زندان به رئیس قوهی قضاییهی جمهوری اسلامی مینویسد، ضمن رد تمامی اتهامهایش و بازگویی حقایق تلخ نوزده ماه شکنجه و زندان به بخشی از این حقیقت تلخ اشاره میکند و خطاب به آملی لاریجانی میپرسد:
📍ادامه یادداشت را اینجا بخوانید.
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
📍اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسایل صنفی و آموزشی را از طریق آیدی زیر برای درج در کانال ارسال کنید 👇
🆔 @kashowranews
#بازنشر
🔴 "آیا بازخوانی آثار صمد بهرنگی کافی است؟"
چرا باید راه و اندیشه صمد را زیست...
✍️ جعفرابراهیمی، معلم ۹ شهریور، سالروز مرگ صمد بهرنگی
(بازنشر)
در این یادداشت میکوشم فراتر از ضرورت بازخوانی آثار صمد بهرنگی به زمینههایی اشاره نمایم که زیستن بر مدار اندیشه و روش صمد بهرنگی را یک ضرورت تلقی میکند.
این رویکرد بر اساس پرسشهایی است که در ارتباط با نحوهی مواجهه با صمد شکل میگیرد. آیا بازخوانی و واکاوی صمد و اندیشه و روشاش کافی است؟ آیا زندگی و آثار صمد موضوع مناسبی برای نمایشگاه عکس و نقاشی و تحقیقات دانشگاهی است یا یک روش مواجهه با جهان پیرامون است؟
اگر چه واکاوی آثار صمد یک ضرورت است اما صرف بازخوانی کافی نیست و باید اندیشه و روش او را زیست. این موضوع را از دو منظر میتوان مورد ارزیابی قرار داد؛ یکی از این وجوه شرایط عینی جامعه است و دیگری واکنشهای مخالفان به اندیشه و روش صمد است. بررسی وضعیت اجتماعی نشان از اقبال جامعه به اندیشههای برابریخواهانه به صورت عام و اندیشههای بهرنگی به صورت خاص دارد. بررسی مطالبات جنبشهای اجتماعی از کارگران و زنان تا دانشجویان و معلمان به ما نشان میدهد که عدالتخواهی در محور مطالبات این جریانات اجتماعی قرار دارد. عینیت این رویکرد در میان معلمان با مطالبات برابریخواهانهای بارز میگردد که در طی سه سال اخیر و به کمک شبکههای اجتماعی مطرح شدهاند؛ این مطالبات برابریخواهانه اجتماعی در کنار مطالبات معیشتی و رفاهی با تأکید بر آموزش کیفی، برابر و رایگان و نفی ساختار تبعیضآمیز نظام آموزشی یک رویکرد هژمونیک در نرخ مطالبات بوده است که ناظر به تغییر در مناسبات اجتماعی به سمت یک ساختار برابر است. به همان اندازه که دولت و مجلس در راستای بنگاهی کردن آموزش و حمایت از بخش خصوصی به آموزش عمومی تعرض نمودهاند به اشکال مختلف اقشار مختلف جامعه به خصوص معلمان به این سیاستهای ضد آموزشی واکنش نشان داده و در برابر آن مقاومت کردهاند. از این منظر ضرورت بازخوانی و زیست اندیشهی صمد در دل تضادهای امروز بیرون میآید و به نظر میرسد جایگاه در خور خود را در جامعه بیشتر از قبل بارز خواهد نمود. اما وجهی دیگر از ضرورت و اهمیت بازخوانی و زیست اندیشههای صمد در بررسی واکنش مخالفان وی بارز میگردد. برای درک این اهمیت کافی است به این مسأله دقت نماییم که چرا و چگونه اندیشهی برابریخواهانه به صورت عام و راه صمد به صورت خاص طی همین چند سال اخیر مورد هجمه قرار گرفته است. هر چند طی این ۴۸ سال که از مرگ صمد میگذرد؛ صمد در عین محبوبیت و مقبولیت عمومی، همواره مورد هجمهی برخی خواص و جریانات بوده است.
رسانههای سرمایه و بازار در قالب فحشنامه و به کمک شومنهای رسانهی ملی و حامیان و هواداران هنر و ادبیات حامی وضع موجود چهرهای که از صمد و همراهاناش در طی دههی ۴۰ و ۵۹ ارائه میکنند چهرهای است که با تروریسم و خشونت تداعی میگردد. این وارونهسازی حقیقت در سایهی حمایت گستردهی کارتلهای بزرگ رسانههای جهانی مانند بیبیسی صورت میگیرد که در حال تئوریزه کردن و عادیسازی ارزشهای منبعث از نئولیبرالیسم هستند؛ نئولیبرالیسمی که تمام شئون زیست انسانی را در سود و رقابت خلاصه میکند تا بیشتر بتواند ۹۹ درصد جامعه را به استثمار بکشد.
برای خواندن متن کامل، به لینک زیر بروید
bit.ly/3TqQEgG
#صمد_بهرنگی
#ژن_ژیان_ئازادی
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
🔹نشانی ارتباط با کانال:
🆔 @kashowranews
🔴 "آیا بازخوانی آثار صمد بهرنگی کافی است؟"
چرا باید راه و اندیشه صمد را زیست...
✍️ جعفرابراهیمی، معلم ۹ شهریور، سالروز مرگ صمد بهرنگی
(بازنشر)
در این یادداشت میکوشم فراتر از ضرورت بازخوانی آثار صمد بهرنگی به زمینههایی اشاره نمایم که زیستن بر مدار اندیشه و روش صمد بهرنگی را یک ضرورت تلقی میکند.
این رویکرد بر اساس پرسشهایی است که در ارتباط با نحوهی مواجهه با صمد شکل میگیرد. آیا بازخوانی و واکاوی صمد و اندیشه و روشاش کافی است؟ آیا زندگی و آثار صمد موضوع مناسبی برای نمایشگاه عکس و نقاشی و تحقیقات دانشگاهی است یا یک روش مواجهه با جهان پیرامون است؟
اگر چه واکاوی آثار صمد یک ضرورت است اما صرف بازخوانی کافی نیست و باید اندیشه و روش او را زیست. این موضوع را از دو منظر میتوان مورد ارزیابی قرار داد؛ یکی از این وجوه شرایط عینی جامعه است و دیگری واکنشهای مخالفان به اندیشه و روش صمد است. بررسی وضعیت اجتماعی نشان از اقبال جامعه به اندیشههای برابریخواهانه به صورت عام و اندیشههای بهرنگی به صورت خاص دارد. بررسی مطالبات جنبشهای اجتماعی از کارگران و زنان تا دانشجویان و معلمان به ما نشان میدهد که عدالتخواهی در محور مطالبات این جریانات اجتماعی قرار دارد. عینیت این رویکرد در میان معلمان با مطالبات برابریخواهانهای بارز میگردد که در طی سه سال اخیر و به کمک شبکههای اجتماعی مطرح شدهاند؛ این مطالبات برابریخواهانه اجتماعی در کنار مطالبات معیشتی و رفاهی با تأکید بر آموزش کیفی، برابر و رایگان و نفی ساختار تبعیضآمیز نظام آموزشی یک رویکرد هژمونیک در نرخ مطالبات بوده است که ناظر به تغییر در مناسبات اجتماعی به سمت یک ساختار برابر است. به همان اندازه که دولت و مجلس در راستای بنگاهی کردن آموزش و حمایت از بخش خصوصی به آموزش عمومی تعرض نمودهاند به اشکال مختلف اقشار مختلف جامعه به خصوص معلمان به این سیاستهای ضد آموزشی واکنش نشان داده و در برابر آن مقاومت کردهاند. از این منظر ضرورت بازخوانی و زیست اندیشهی صمد در دل تضادهای امروز بیرون میآید و به نظر میرسد جایگاه در خور خود را در جامعه بیشتر از قبل بارز خواهد نمود. اما وجهی دیگر از ضرورت و اهمیت بازخوانی و زیست اندیشههای صمد در بررسی واکنش مخالفان وی بارز میگردد. برای درک این اهمیت کافی است به این مسأله دقت نماییم که چرا و چگونه اندیشهی برابریخواهانه به صورت عام و راه صمد به صورت خاص طی همین چند سال اخیر مورد هجمه قرار گرفته است. هر چند طی این ۴۸ سال که از مرگ صمد میگذرد؛ صمد در عین محبوبیت و مقبولیت عمومی، همواره مورد هجمهی برخی خواص و جریانات بوده است.
رسانههای سرمایه و بازار در قالب فحشنامه و به کمک شومنهای رسانهی ملی و حامیان و هواداران هنر و ادبیات حامی وضع موجود چهرهای که از صمد و همراهاناش در طی دههی ۴۰ و ۵۹ ارائه میکنند چهرهای است که با تروریسم و خشونت تداعی میگردد. این وارونهسازی حقیقت در سایهی حمایت گستردهی کارتلهای بزرگ رسانههای جهانی مانند بیبیسی صورت میگیرد که در حال تئوریزه کردن و عادیسازی ارزشهای منبعث از نئولیبرالیسم هستند؛ نئولیبرالیسمی که تمام شئون زیست انسانی را در سود و رقابت خلاصه میکند تا بیشتر بتواند ۹۹ درصد جامعه را به استثمار بکشد.
برای خواندن متن کامل، به لینک زیر بروید
bit.ly/3TqQEgG
#صمد_بهرنگی
#ژن_ژیان_ئازادی
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
🔹نشانی ارتباط با کانال:
🆔 @kashowranews
Telegraph
"آیا بازخوانی آثار صمد بهرنگی کافی است؟"چرا باید راه و اندیشه صمد را زیست...
در این یادداشت میکوشم فراتر از ضرورت بازخوانی آثار صمد بهرنگی به زمینه هایی اشاره نمایم که زیستن بر مدار اندیشه و روش صمد بهرنگی را یک ضرورت تلقی میکند. این رویکرد بر اساس پرسشهایی است که در ارتباط با نحوهی مواجهه با صمد شکل میگیرد. آیا بازخوانی و واکاوی…