کانال شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران
19.6K subscribers
11.1K photos
2.39K videos
184 files
3.53K links
منبع مستند اطلاعیه ها، بیانیه ها، فراخوانها و نامه های سرگشاده شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، این کانال می باشد. (مقالات ونوشته های افراد، گروهها و احزاب که از این کانال پخش شود، لزومادیدگاه شورا نیست.)
Download Telegram
امتداد و ادامه  ترکتازی های هیأت تخلفات اداری آموزش و پرورش گیلان

#عزیز_قاسم_زاده

#هیأت_تخلفات_اداری آموزش و پرورش استان #گیلان که در سال (۱۴۰۲_۱۴۰۱) بسیاری از معلمان شاغل رسمی و باسابقه بیشتر از ۲۵ سال و بسیاری از  نومعلمان این استان را با احکامی چون انفصال، اخراج و بازنشستگی پیش از موعد محکوم کرد، در دولت پزشکیان نیز به تحرکات سرکوبگرانه خود ادامه می‌دهد.

همان تیم دولت رئیسی در هیئت تخلفات اداری این استان، در هفته‌های اخیر بسیاری از معلمانی را که حتی کنشگر صنفی نیستند، احضار نموده و برای آن‌ها پرونده سازی کرده است. در جدیدترین مورد این نهاد با فهرست کردن اتهامات بی اساس و خارج از حوزه تخلفات اداری برای خانم #شهرزاد_علمباز ثابت کرد که گماشتگان بر این منصب حتی با الفبای علم حقوق آشنا نیستند و هنوز فرق «جرم» و «تخلف» را نمی‌دانند و آگاه نیستند که طبق آیین نامه تخلفات اداری، تخلف به فعلی گفته می‌شود که مرتبط به محیط آموزشی و افعال متبادر بر آن است و هر گونه فعلی که خارج از این چارچوب باشد، اساساً تخلف اداری محسوب نمی‌شود و احیاناً  اگر در خارج از این چارچوب، اتهامی متوجه کارکنان این نهاد باشد، در حوزه مدعی العموم قابل بررسی و تحقیق و تعقیب است تا در نهایت مشخص شود آیا فعل مجرمانه محسوب می‌شود یا خیر؟ پرسش اینجاست وقتی افراد تصمیم ساز این نهاد هنوز تفاوت میان «تخلف» و «جرم» و مرجع رسیدگی ذی صلاح برای هر یک را نمی‌دانند، چگونه حضورشان و جلوس‌شان در این جایگاه مشروعیت پیدا می‌کند؟ آیا می‌توان برای رأی‌های صادر شده آن‌ها علیه معلمان کمترین وجاهتی قائل شد؟ به راستی گماشتن افرادی تا این حد بی اطلاع از الفبای موضوعی که علی‌رغم  تکیه بر صندلی، از آن بی خبر هستند، چه اندازه اعتبار دارد؟ از میان رأی‌هایی که این هیئت تاکنون علیه همکاران گیلانی داده، چه اخراج، چه انفصال و چه بازنشستگی پیش از موعد، غیر از رأی اخراج  اینجانب که در دیوان تأیید شد، بقیه رأی‌های دست کم منتشر شده حاکی از شکسته شدن آن در دیوان عدالت اداری است و تمامی این معلمان بازگشت به کار کرده‌اند. آیا چنین افرادی با این حجم از آرایی با ابطال در دیوان، باز هم باید بر سر کار باشند؟ 

پزشکیان که در ایام انتخابات از این‌که با باتوم به استقبال معلم می‌رویم، انتقاد می‌کرد، اکنون در دولتش همین جماعت با غلاظ و شداد به پرونده سازی علیه معلمان اقدام می‌کنند. آیا خانه تکانی اساسی در هیأت‌های تخلفات سراسر کشور نباید در دستور کار مدعیانی باشد که روش و منش خود را از دولت‌های پیشین مجزا می‌دانند؟ وقتی تیم سرکوب معلمان با فشاری مضاعف همچنان در پی حذف معلمان مطالبه‌گر است، چرا برخی گمان می‌کنند که معلمان باید باور کنند رویکرد این دولت با دولت قبل متفاوت است؟

نگارنده در تیر ۱۴۰۲ وقتی در زندان لاکان رشت نامه هیأت تخلفات اداری آموزش و پرورش گیلان را با ۲۵ عنوان اتهامی دریافت کردم، نیک دانستم که پریشانی این سلسله را پایانی نیست. جماعتی خشک مغز و تهی از دانش و سرشار از کینه و عداوت علیه معلمان، بدون ذره‌ای آگاهی از جایگاه اداری خود، تنها برای ارعاب و سرکوب معلمان در قامت سرهنگی بر فضای فرهنگی جامه‌ای قصیر دوخته‌اند. با توجه به اینکه دست کم در استان گیلان غیر از اینجانب، تمامی رأی های صادر شده این هیأت حاکی از نقض آن در دیوان است، ضرورت یک خانه تکانی اساسی در هیأت‌های تخلفات استان‌های مختلف و به ویژه استان گیلان که رتبه‌ی نخست برخورد با معلمان را دارد، ضروری می‌نماید.

در پایان بخش‌هایی از یادداشت ۷ تیر ۱۴۰۲  را دیگر بار یادآور می‌شوم: «اینجانب ناصحانه و مشفقانه انذار می‌دهم که آمیختن عَلَم ضَلالت و قلَم جهالت و رقم سفاهت، ثمری جز ویرانیِ افزون‌تر این خانه‌ی ویران ندارد. افرادی با کمترین دانش حقوقی و تجربه کاری و گماردنشان بر هیأت‌های تخلفات اداری، حاصلی جز نارضایتمندی در جامعه معلمان و کارنامه‌ای سیاه بر جای نخواهند گذاشت. با این حجم از بی‌خبری و بهره‌ی حتی ناچیز از ابتدایی‌ترین دانش حقوقی و جلوس بر مصطبه‌ی چنین هیأتی، در واقع "غصب فرهنگی" با "منش چنگیزی" است. از همین رو توصیه معلمانه‌ی اینجانب به زُعمای امور این است که برای جلوگیریِ بیشتر از این همه "پریشانی بر سر پریشانی" با معزول کردن امضا‌کننده‌ی این ابلاغیه و بر سر جای نشاندن او، جامعه معلمان را مسرور و مشعوف نمایند  و در این سیاهی نومیدی و یاس، روزنِ باریکِ امید را گشوده نمایند.
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران

🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔
@kashowra


📍اخبار، نظرات و انتقادات:  👇
🆔
@kashowranews
🔴 آرزوهای گم شده و بر باد رفته...
(در سوگ #آرزو_خاوری دانش آموز کلاس نهم شهر ری و #آیناز_کریمی دانش کلاس دوازدهم دریس کازرون)

✍️ #عزیز_قاسم_زاده

🔸 این سرزمین ادبیات مغمومی دارد، هنر غمناکی دارد و هر چه که بوی اصالت دهد، از سر چشمه‌ی اندوه بیرون می‌آید. چرا که تاریخ ما به غم آغشته است. درست است سنت مبارزه همیشه در این دیر کهن پا برجا بوده است و مردان و زنان از گوشه و کنار این جغرافیای متکثر با آداب و رسوم و زبان و فرهنگ‌های مختلف دلیری‌ها کرده‌اند اما تاریخ شکست‌های‌شان طولانی و پیروزی‌های‌شان کوتاه بوده است. ولی به رغم آن، هنوز به آستانه‌ی یأس نکوچیده‌اند. مگر می‌توان انسان بود و تنها به تماشا نشست و دم فرو برد که ما همیشه شکست خورده‌ایم پس لاجرم سرشت ما را به شکست، سرشته کرده‌اند؟ اگر حق آن است که «انسان را رعایت کنیم» و این اصل را گوهر عشق ورزی بدانیم، فارغ از تمام نتیجه‌ها و دستاوردها، سکوت و سکون در برابر درد و رنج آدمیزاد گناه زیر پا نهادن تعهد انسانی است.

🔸دو خبر تلخ و جانسوز در فاصله‌ی کمی به رغم دردناکی و هولناکی‌اش به‌سان خبری عادی از میان صدها خبر آمد و گذشت. اما ما را چه شده است که این شبیخون بلا را چنین آسان از پی بی تفاوتی گذر می‌کنیم؟! ما عادت کرده‌ایم که در یک روح جمعی که از موجی بر می‌خیزد و می‌آید، احساسات جمعی خود را بروز دهیم. بی شک رسانه یکی از ابزارهای مهم در ابراز این احساسات جمعی است و آوخ که آرزو و آیناز به آسمان کوچیده، سهمی از این احساسات جمعی را برای مرگ دلخراش خود که نوعی قتل خاموش است، به همراه نداشتند و هم زمان با این دو مرگ جانسوز، افکار عمومی در سمت و سوی دیگری بود چرا که رسانه‌ها به تهییج تمام در جهت دیگری برخاسته بودند. سرزمین ما عجایب بسیار دارد. هم قهرمانان واقعی و تاریخی دارد و هم قهرمانان موسمی و مقطعی که دوره‌ی کوتاهی می‌آیند و تا ظهور قهرمان دیگری موقتاً نشو و نمایی می‌کنند و سپس در خاموشی می‌لولند. اما قصه بسیاری از گمنامان تاریخ ساز را چه کسی قرار است بنویسد چه در کنج زندان و چه در بیرون از زندان؟ چرا ما همیشه دوست داریم صدای با صدایان باشیم تا صدای بی صدایان؟

🔸آرزو خاوری دانش آموز ۱۶ ساله آن‌چنان که در گزارش پریسا ربیعی خبرنگار آمده است در پی تهدید و فشار شدید وارده از سوی مدیری به نام «مهناز قنبری» تهدید به اخراج می‌شود. جرم او هم پوشیدن شلوار لی و رقصیدن در اتوبوس بود.

🔸به همین راحتی و مثل آب خوردن جان آرزو گرفته شد و همه آرزوهای قشنگ و رویاهایش به خروارها خاک سپرده شد. کافی است گفتگوی تلفنی پریسا ربیعی خبرنگار را با این به اصطلاح مدیر بشنوید و فرض را بر این بگذارید که او کمترین نقشی در این مرگ ندارد اما شما در صحبت‌های این فرد، اندکی اندوه و حسرت و ناراحتی و مسئولیت شناسی و عذاب وجدان از مرگ دانش آموزش نمی‌بینید. او تنها به دنبال اثبات چگونگی مرگ آرزو از طریق پزشکی قانونی است. آرزویی که از بالای ساختمان با همه‌ی آرزوهایش خداحافظی کرد و این بی درد چه می‌داند که درد چیست؟ در فاصله بسیار کمی از تراژدی اندوهبار آرزو، خبر رسید آیناز کریمی دانش آموز مدرسه قبازرد دهستان دریس، سر صف از سوی یک به اصطلاح مدیر دیگری به نام «رحیمی» مورد بازخواست قرار می‌گیرد که "چرا موهای تو رنگ شده؛ دو هفته از مدرسه اخراجی تا ابروهات در بیاد" و حتی گفته شده که به صورت آیناز سیلی زده شد طوری که او سر صف از حال رفت و بعد از خوب شدن حالش، مدیر مدرسه برگه‌ی امتحان را از زیر دستش می‌کشد و به برادرش زنگ می‌زند که برای بردن آیناز به مدرسه مراجعه کند. آیناز به خانه می‌رود و بعد از نهار و عمیق شدن خواب مادرش، در انباری خود را حلق آویز می‌کند.

🔸اگر در هر نقطه‌ای از عالم چنین سوگ سترگی از ناکار آمدی قوانین آموزشی و مدیریت ایدئولوژیک و بسته روی می‌داد، بلافاصله وزیر آموزش و پرورش استعفا می‌داد و گناه این مرگ‌ها را از سمت مدیرانش به گردن می‌گرفت اما وزیر آموزش و پرورش در اینجا هیچ دغدغه‌ای از جان دانش آموزان ندارد. برای بی اهمیت‌ترین موضوعات جلسه و سمینار می‌گذارند اما به خاطر سیاست‌های نادرست کلان آموزشی و مدیران نالایقشان، فرزندان این سرزمین با خودکشی اینچنینی که به نوعی قتل خاموش است، به زندگی خود پایان می‌دهند و آب هم از آب تکان نمی‌خورد. تازه شاید مدیرانی از این دست به خاطر چنین رفتارهای خشونت باری که با جان فرزندان این کشور بازی می‌کنند، ارتقا و افزایش رتبه هم بگیرند...

📎 متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/48HQkC8

🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران

🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔
@kashowra


📍اخبار، نظرات و انتقادات صنفی و آموزشی : 👇
🆔
@kashowranews