ازدواج خوب و طلاق خوب
بر خلاف نظريات کليشه اي رايج در فضاي رسانهاي کشور نه ازدواج هميشه خوب است و نه طلاق هميشه بد.
به هرحال در سنت و فرهنگ ما اين طوري گفته ميشود که ازدواج نصف دين را کامل ميکند، طلاق هم پايههاي عرش خدا را ميلرزاند.
خيلي از ازدواجها هستند که روي سلامت جسماني، رواني و اجتماعي افراد اثر مفيد دارند.
ولي بعضي از ازدواجها هم روي سلامت جسماني، رواني و اجتماعي اثر مخرب دارند.
همين گزاره در مورد طلاق نيز صحيح است.
بنابراين هم ازدواج خوب داريم، هم ازدواج بد.
هم طلاق خوب داريم، هم طلاق بد.
برخلاف آن چيزي که در فرهنگ ما رايج هست، همه افراد را از نظر روانشناسي براي ازدواج مناسب نميبينم.
همان طور که هرکس براي هر شغلي مناسب نيست.
مثلاً آدم گوشه گير و خجالتي به درد خبرنگار شدن نميخورد. يک فردي که زود خسته ميشود، به درد پزشک شدن نميخورد.
همان طور بعضي افراد به درد ازدواج کردن نميخورند. بنابراين توصيه ازدواج به صورت يک استاندارد زندگي و به عنوان يک مرحله ضروري رشد، براي همه افراد پيام غلطي است.
هميشه ادامه يک ازدواج و زندگي مشترک نشان دهنده رضايت زناشويي نيست.
اينکه مثلاً در 40 سال پيش آمار طلاق ها از امروز کمتر بوده لزوماً به اين معنا نيست که ازدواجهاي آن موقع از ازدواج هاي الان موفقتر بوده است.
پژوهشگران حوزه علوم خانواده به اين نتيجه رسيده اند بسياري از افرادي که به طلاق فکر نميکنند نه به اين علت است که از زندگي زناشويي خود راضي هستند، بلکه به اين علت است که تصور زندگي بهتري را براي بعد از طلاق ندارند.
مثلاً در يک محيط روستايي زني که طلاق ميگيرد چطور ميخواهد بعد از آن زندگي کند؟
چون فرصتي براي ازدواجش مهيا نيست، با همين اوضاع ميسوزد و ميسازد. بنابراين لزوماً وقتي آمار طلاق بالا ميرود نميتوانيم بگوييم که وضع خيلي خراب است و يا آن موقع که آمار طلاق پايين تر بود وضع خيلي بهتر بود.
طلاق هاي مثبت
بر اساس پژوهشهاي ذکر شده، هر چه افراد ظرفيت رشد بيشتر و توقع زندگي بهتري داشته باشند، ثبات زناشويي کاهش و آمار طلاق افزايش مييابد. يکي از علل افزايش طلاق، افزايش استقلال مالي و اجتماعي زنان است. چنين افزايشي در آمار طلاق شايد يک سير مثبت باشد. زيرا نشان ميدهد تعداد زناني که به اجبار و به دليل نياز به حمايت در زندگي زناشويي ميمانند کاهش يافته است. به نظر من هر وقت که افزايش آمار طلاق به دليل افزايش استقلال مالي زنان باشد، مثبت است. يعني يک زن ديگر صرفاً به عنوان يک سايه بالاسر با يک مرد زندگي نميکند. زني است که ميتواند روي پاي خودش بايستد. ميتواند خودش را اداره کند. پس اگر با مردي زندگي ميکند به خاطر روابط فکري و احساسي است که با آن فرد دارد. بنابراين ميتوانيم «طلاقهاي مثبت» هم داشته باشيم. همه طلاقها منفي نيستند.
زندگي به روش انيشتن
يکي ديگر از علل مثبت بالا رفتن آمار طلاق افزايش پويايي رواني افراد يا خلاقيت افراد است. وقتي که افراد پويايي روانيشان افزايش پيدا ميکند از وضعيت ايستايي و استاتيک خارج ميشوند.
با گذشت زمان هم سليقهها و هم عقيدههايشان تغيير ميکند. بنابراين دو نفرکه زندگي رواني پويايي داشته باشند، در طول ده سال تغييرات گستردهاي را از نظر ارزشها، اميال و سبک زندگي تجربه ميکنند. اينکه زن و شوهري ده سال همسران مناسبي براي هم بودند به اين معني نيست که حالا هم همسران مناسبي براي هم هستند.
همين طور که در زندگي بسياري از نوابغ مثل آلبرت انيشتن ميبينيم که ثبات زناشويي آنها بسيار پايين بوده است. آدمي مثل او آن قدر نگرشها، سليقهها، عقيدهها و ذائقههايش متغيير است که براي همسرش ديگر نميتواند همان آدم چند سال پيش باشد.
#دکتر_محمدرضا_سرگلزایی
@kafe_ravanshenasi
بر خلاف نظريات کليشه اي رايج در فضاي رسانهاي کشور نه ازدواج هميشه خوب است و نه طلاق هميشه بد.
به هرحال در سنت و فرهنگ ما اين طوري گفته ميشود که ازدواج نصف دين را کامل ميکند، طلاق هم پايههاي عرش خدا را ميلرزاند.
خيلي از ازدواجها هستند که روي سلامت جسماني، رواني و اجتماعي افراد اثر مفيد دارند.
ولي بعضي از ازدواجها هم روي سلامت جسماني، رواني و اجتماعي اثر مخرب دارند.
همين گزاره در مورد طلاق نيز صحيح است.
بنابراين هم ازدواج خوب داريم، هم ازدواج بد.
هم طلاق خوب داريم، هم طلاق بد.
برخلاف آن چيزي که در فرهنگ ما رايج هست، همه افراد را از نظر روانشناسي براي ازدواج مناسب نميبينم.
همان طور که هرکس براي هر شغلي مناسب نيست.
مثلاً آدم گوشه گير و خجالتي به درد خبرنگار شدن نميخورد. يک فردي که زود خسته ميشود، به درد پزشک شدن نميخورد.
همان طور بعضي افراد به درد ازدواج کردن نميخورند. بنابراين توصيه ازدواج به صورت يک استاندارد زندگي و به عنوان يک مرحله ضروري رشد، براي همه افراد پيام غلطي است.
هميشه ادامه يک ازدواج و زندگي مشترک نشان دهنده رضايت زناشويي نيست.
اينکه مثلاً در 40 سال پيش آمار طلاق ها از امروز کمتر بوده لزوماً به اين معنا نيست که ازدواجهاي آن موقع از ازدواج هاي الان موفقتر بوده است.
پژوهشگران حوزه علوم خانواده به اين نتيجه رسيده اند بسياري از افرادي که به طلاق فکر نميکنند نه به اين علت است که از زندگي زناشويي خود راضي هستند، بلکه به اين علت است که تصور زندگي بهتري را براي بعد از طلاق ندارند.
مثلاً در يک محيط روستايي زني که طلاق ميگيرد چطور ميخواهد بعد از آن زندگي کند؟
چون فرصتي براي ازدواجش مهيا نيست، با همين اوضاع ميسوزد و ميسازد. بنابراين لزوماً وقتي آمار طلاق بالا ميرود نميتوانيم بگوييم که وضع خيلي خراب است و يا آن موقع که آمار طلاق پايين تر بود وضع خيلي بهتر بود.
طلاق هاي مثبت
بر اساس پژوهشهاي ذکر شده، هر چه افراد ظرفيت رشد بيشتر و توقع زندگي بهتري داشته باشند، ثبات زناشويي کاهش و آمار طلاق افزايش مييابد. يکي از علل افزايش طلاق، افزايش استقلال مالي و اجتماعي زنان است. چنين افزايشي در آمار طلاق شايد يک سير مثبت باشد. زيرا نشان ميدهد تعداد زناني که به اجبار و به دليل نياز به حمايت در زندگي زناشويي ميمانند کاهش يافته است. به نظر من هر وقت که افزايش آمار طلاق به دليل افزايش استقلال مالي زنان باشد، مثبت است. يعني يک زن ديگر صرفاً به عنوان يک سايه بالاسر با يک مرد زندگي نميکند. زني است که ميتواند روي پاي خودش بايستد. ميتواند خودش را اداره کند. پس اگر با مردي زندگي ميکند به خاطر روابط فکري و احساسي است که با آن فرد دارد. بنابراين ميتوانيم «طلاقهاي مثبت» هم داشته باشيم. همه طلاقها منفي نيستند.
زندگي به روش انيشتن
يکي ديگر از علل مثبت بالا رفتن آمار طلاق افزايش پويايي رواني افراد يا خلاقيت افراد است. وقتي که افراد پويايي روانيشان افزايش پيدا ميکند از وضعيت ايستايي و استاتيک خارج ميشوند.
با گذشت زمان هم سليقهها و هم عقيدههايشان تغيير ميکند. بنابراين دو نفرکه زندگي رواني پويايي داشته باشند، در طول ده سال تغييرات گستردهاي را از نظر ارزشها، اميال و سبک زندگي تجربه ميکنند. اينکه زن و شوهري ده سال همسران مناسبي براي هم بودند به اين معني نيست که حالا هم همسران مناسبي براي هم هستند.
همين طور که در زندگي بسياري از نوابغ مثل آلبرت انيشتن ميبينيم که ثبات زناشويي آنها بسيار پايين بوده است. آدمي مثل او آن قدر نگرشها، سليقهها، عقيدهها و ذائقههايش متغيير است که براي همسرش ديگر نميتواند همان آدم چند سال پيش باشد.
#دکتر_محمدرضا_سرگلزایی
@kafe_ravanshenasi