برشی از زندگی...
#شهید_محمد_علی_رجایی
ما همسایه شهید رجایی بودیم و او نخست وزیر شده بود. اتفاقا همان روزها ما کمی کار تعمیرات ساختمانی داشتیم . صبح روزی که مواد زائد بنایی را با شوهرم به کوچه می بردیم، او از نانوایی محل نان خریده بود و به منزل می رفت . ما را دید و طبق معمول سلام کرد و گفت : کمک نمی خواهید، شوهرم تشکر کرد و اظهار داشت : کار مهمی نیست، اما او خیلی سریع نان را به منزل رساند و پیش ما برگشت و جدی آستین را بالا زد و با خلوص خاصش به کمک ما شتافت . هر چه اصرار کردیم و خواستیم او را از این کار پر زحمت باز داریم نپذیرفت و به کمکش ادامه داد و در همان حال تلاش گفت :
همسایه بودن یعنی همین .
او با این بزرگواری ما را در نهایت بهت و حیرت شرمنده ساخت .
📝 #واحد_آموزش
#جامعه_اسلامی_دانشجویان
#دانشگاه_تربیت_دبیر_شهید_رجایی
🆔 @Jadsrttu
#شهید_محمد_علی_رجایی
ما همسایه شهید رجایی بودیم و او نخست وزیر شده بود. اتفاقا همان روزها ما کمی کار تعمیرات ساختمانی داشتیم . صبح روزی که مواد زائد بنایی را با شوهرم به کوچه می بردیم، او از نانوایی محل نان خریده بود و به منزل می رفت . ما را دید و طبق معمول سلام کرد و گفت : کمک نمی خواهید، شوهرم تشکر کرد و اظهار داشت : کار مهمی نیست، اما او خیلی سریع نان را به منزل رساند و پیش ما برگشت و جدی آستین را بالا زد و با خلوص خاصش به کمک ما شتافت . هر چه اصرار کردیم و خواستیم او را از این کار پر زحمت باز داریم نپذیرفت و به کمکش ادامه داد و در همان حال تلاش گفت :
همسایه بودن یعنی همین .
او با این بزرگواری ما را در نهایت بهت و حیرت شرمنده ساخت .
📝 #واحد_آموزش
#جامعه_اسلامی_دانشجویان
#دانشگاه_تربیت_دبیر_شهید_رجایی
🆔 @Jadsrttu
برشی از زندگی...
#شهید_محمد_علی_رجایی
ناظم یکی از دبیرستانهایی که آقای رجایی در آنجا دبیر بود، می گفت:
ایشان همیشه در فرصتهای مختلف و به مناسبتهایی که پیش می آمد، توصیه می کرد که اگر کسی با من کاری داشت حتما بگذارید وقتی زنگ تفریح خورد مراجعه کند، حتی اگر کسی تلفن زد بگذارید برای زنگ تفریح. یک روز خانم ایشان تلفن کرد و من گفتم که ایشان به ما چنین گفته اند، ولی چون اصرار ایشان را مبنی بر اینکه به ایشان اطلاع دهیم دیدیم، اطلاع دادیم و این تنها باری بود که من دیدم ایشان کلاس را ترک می کند. از مضمون آنچه که از صحبتهای تلفنی آنها برداشت می شد چنین بنظر می آمد که در منزلشان در غیاب افراد خانواده دزد آمده و همسر ایشان اصرار داشت که شهید رجایی کلاس را رها کرده و فکری بکند.
شهید رجایی گفت: «خانم، ما با آمدن دزد یک ضرری کرده ایم و اگر من کلاس را رها کنم و بیایم یک ضرر دیگری نیز کرده ام پس همان ضرر اول کافی است.»
📝 #واحد_آموزش
#جامعه_اسلامی_دانشجویان
#دانشگاه_تربیت_دبیر_شهید_رجایی
🆔 @Jadsrttu
#شهید_محمد_علی_رجایی
ناظم یکی از دبیرستانهایی که آقای رجایی در آنجا دبیر بود، می گفت:
ایشان همیشه در فرصتهای مختلف و به مناسبتهایی که پیش می آمد، توصیه می کرد که اگر کسی با من کاری داشت حتما بگذارید وقتی زنگ تفریح خورد مراجعه کند، حتی اگر کسی تلفن زد بگذارید برای زنگ تفریح. یک روز خانم ایشان تلفن کرد و من گفتم که ایشان به ما چنین گفته اند، ولی چون اصرار ایشان را مبنی بر اینکه به ایشان اطلاع دهیم دیدیم، اطلاع دادیم و این تنها باری بود که من دیدم ایشان کلاس را ترک می کند. از مضمون آنچه که از صحبتهای تلفنی آنها برداشت می شد چنین بنظر می آمد که در منزلشان در غیاب افراد خانواده دزد آمده و همسر ایشان اصرار داشت که شهید رجایی کلاس را رها کرده و فکری بکند.
شهید رجایی گفت: «خانم، ما با آمدن دزد یک ضرری کرده ایم و اگر من کلاس را رها کنم و بیایم یک ضرر دیگری نیز کرده ام پس همان ضرر اول کافی است.»
📝 #واحد_آموزش
#جامعه_اسلامی_دانشجویان
#دانشگاه_تربیت_دبیر_شهید_رجایی
🆔 @Jadsrttu