💢❌💢❌ منطقی باشیم
#از_راهی‌نرویم‌که‌روندگان‌آن‌بسیارند!
داستان‌کوتاه‌و‌تکراری "تهدید"!
روزی و روزگاری مدیر کارخانه‌ای متوجه شد که باغبان شرکت خیلی غمگین و ناراحت است. نزد او رفت و علت را جویا شد. باغبان گفت: راستش بدلیل مشکلات مالی بعداز ظهرها که اینجا کارم تمام می شود ساعتی در آهنگری ده بالا کار می کنم. وقتی به منزل بر می گردم هنگام عبور از باریکه‌ای مشرف به دره، جوان قلدری سر راهم سبز و مرا تهدید می کند که یا پولم را به او بدهم و یا اینکه مرا از دره به پائین پرتاب می کند. من هم که از بلندی می ترسم بلافاصله تمام دسترنج آن روزم را دو دستی به او می دهم و دست خالی به منزل میروم. امروز هم می ترسم باز هم او سر راهم سبز شود و باز تهدیدم کند و ..... !
مدیر گفت: تو که ماء‌الله هیکل و اندامت بد نیست و به اندازه کافی زور بازو برای دفاع از خود داری! پس تنها امتیاز آن قلدر دارد تهدید تو به هل دادن به ته دره است. مدیر اندکی تامل کرد و گفت : اگر امروز سراغ تو آمد به او بچسب و رهایش نکن و به او بگو که تو را هم همراه خودم به ته دره مبرم ! مطمئن باش همه چیز حل می شود.
روز بعد مدیر شرکت به سراغ باغبان رفت و دید که خوشحال و شاد مشغول کار کردن است و نتیجه را پرسید. باغبان با خنده گفت: آنچه گفتید را انجام دادم. به محض اینکه به جوان قلدر چسبیدم و به او گفتم که میخواهم تو را هم همراه خودم به ته دره ببرم ، آنچنان به گریه و زاری افتاد که اصلا باورم نمی شد. آن لحظه بود که فهمیدم او خودش از دره افتادن می ترسد. به محض اینکه رهایش کردم مثل باد از من دور شد و حتی پشت سرش را هم نگاه نکرد. مدیر با لبخند گفت: همه آنهایی که انسان ها را تهدید می کنند از ابزارهای استفاده می کنند که خودشان بیشتر از آن ابزارها وحشت دارند.
هیجان و نتیجه قصه اینحاست که برخی عاشقان مسند و قدرت هرگز فکر نمی کردند ما نیز دستمان پر است اگر شما به واسطه جایگاه خود ابزارهای تهدید مانند... و..... دارید و میتوانید با استفاده از امکانات دم دست خودتان اقدامی علیه ما و یا دیگران بکنید ما و دیگران بیکار نبودیم و نشستیم و فکر نکنید که ما فقط شما را را تماشا می کردیم. نه. یقین بدانید که همه در این مورد آماده و منتظر بودند و هستند. تا شما یک‌اشتباه کوچولو بکنید تا ببینید چه بر سر شما می آید. پیشنهاد می کنیم کمی عجول نباشید که این چند ماه آتی نیز سپری می شود و با این اوضاع و احوال جریانات سیاسی، قطعا ابزارهای تهدید از دست خواهید داد و مثل ما و مردم عادی خواهید بود. ضمنا یادتون باشد زمانیکه شما ادمین گروه و دارای چندین اکانت بودید و توهین‌های متعدد علیه ما و بقیه را دید و دم فرو بستید ما نیز هوشیارانه وقایع و اتفاقات رصد و پیگیر بودیم و بلد بودیم اسکرین شات بگیریم و برای روز مبادا داشته باشیم و بصورت مستندات قابل ارائه دم دست داشته باشیم حتی از اکانت های مجهول الهویه شما یک چند صد تا ، دم دستمان هست. ما منتظریم شما فقط یک اقدامی کودکانه بکنید تا زمین و زمان روی سرت ویران و ثابت کنیم عمق دره قلدری چقدر عمیق و ترسناک است و جان دادن همه ما سخت خواهد بود به هر حال هر کسی ما را به چیزی تهدید کند به زبان بی زبانی می گوید که نقطه ضعیفش چیست. ما در طی ۲۸ ماه اخیر همان ابزار را جمع آوری و آماده کردیم که شما تازه یادتان افتاده است بچه که نیستیم ما هم مال همین مردم و از میان همین مردم هستیم. زمانی که شما آب و بابا تدریس و یا دنبال چاله و چوله روستاها بودید ما الفبای سیاست بازی فول یاد گرفتیم و بلدیم سعی کنید خودتان باشید و پس از این اگر هرگاه به فکر تهدید ما و دیگران افتادید عواقب افتادن خودت را ابتدا در اندیشه و افکار خودت مرور و تمرین کنید که ما عین همان تهدید را علیه مهاجم به کار خواهیم گرفت. آن وقت خواهید که "یک من ماست چقدر کره دارد " و خواهید دید که همه چیز خود به خود و با دست خودت علیه شماست و داشته های شما به ویرانه‌ای غیر قابل برگشت مبدل خواهد شد .
#گروه‌گوزل‌یوردوم‌شهرستان‌هریس
@herisrasaneh
💢❌💢❌💢❌💢
#از_راهی‌نرویم‌که‌روندگان‌آن‌بسیارند!
داستان‌کوتاه‌و‌تکراری "تهدید"!
روزی و روزگاری مدیر کارخانه‌ای متوجه شد که باغبان شرکت خیلی غمگین و ناراحت است. نزد او رفت و علت را جویا شد. باغبان گفت: راستش بدلیل مشکلات مالی بعداز ظهرها که اینجا کارم تمام می شود ساعتی در آهنگری ده بالا کار می کنم. وقتی به منزل بر می گردم هنگام عبور از باریکه‌ای مشرف به دره، جوان قلدری سر راهم سبز و مرا تهدید می کند که یا پولم را به او بدهم و یا اینکه مرا از دره به پائین پرتاب می کند. من هم که از بلندی می ترسم بلافاصله تمام دسترنج آن روزم را دو دستی به او می دهم و دست خالی به منزل میروم. امروز هم می ترسم باز هم او سر راهم سبز شود و باز تهدیدم کند و ..... !
مدیر گفت: تو که ماء‌الله هیکل و اندامت بد نیست و به اندازه کافی زور بازو برای دفاع از خود داری! پس تنها امتیاز آن قلدر دارد تهدید تو به هل دادن به ته دره است. مدیر اندکی تامل کرد و گفت : اگر امروز سراغ تو آمد به او بچسب و رهایش نکن و به او بگو که تو را هم همراه خودم به ته دره مبرم ! مطمئن باش همه چیز حل می شود.
روز بعد مدیر شرکت به سراغ باغبان رفت و دید که خوشحال و شاد مشغول کار کردن است و نتیجه را پرسید. باغبان با خنده گفت: آنچه گفتید را انجام دادم. به محض اینکه به جوان قلدر چسبیدم و به او گفتم که میخواهم تو را هم همراه خودم به ته دره ببرم ، آنچنان به گریه و زاری افتاد که اصلا باورم نمی شد. آن لحظه بود که فهمیدم او خودش از دره افتادن می ترسد. به محض اینکه رهایش کردم مثل باد از من دور شد و حتی پشت سرش را هم نگاه نکرد. مدیر با لبخند گفت: همه آنهایی که انسان ها را تهدید می کنند از ابزارهای استفاده می کنند که خودشان بیشتر از آن ابزارها وحشت دارند.
هیجان و نتیجه قصه اینحاست که برخی عاشقان مسند و قدرت هرگز فکر نمی کردند ما نیز دستمان پر است اگر شما به واسطه جایگاه خود ابزارهای تهدید مانند... و..... دارید و میتوانید با استفاده از امکانات دم دست خودتان اقدامی علیه ما و یا دیگران بکنید ما و دیگران بیکار نبودیم و نشستیم و فکر نکنید که ما فقط شما را را تماشا می کردیم. نه. یقین بدانید که همه در این مورد آماده و منتظر بودند و هستند. تا شما یک‌اشتباه کوچولو بکنید تا ببینید چه بر سر شما می آید. پیشنهاد می کنیم کمی عجول نباشید که این چند ماه آتی نیز سپری می شود و با این اوضاع و احوال جریانات سیاسی، قطعا ابزارهای تهدید از دست خواهید داد و مثل ما و مردم عادی خواهید بود. ضمنا یادتون باشد زمانیکه شما ادمین گروه و دارای چندین اکانت بودید و توهین‌های متعدد علیه ما و بقیه را دید و دم فرو بستید ما نیز هوشیارانه وقایع و اتفاقات رصد و پیگیر بودیم و بلد بودیم اسکرین شات بگیریم و برای روز مبادا داشته باشیم و بصورت مستندات قابل ارائه دم دست داشته باشیم حتی از اکانت های مجهول الهویه شما یک چند صد تا ، دم دستمان هست. ما منتظریم شما فقط یک اقدامی کودکانه بکنید تا زمین و زمان روی سرت ویران و ثابت کنیم عمق دره قلدری چقدر عمیق و ترسناک است و جان دادن همه ما سخت خواهد بود به هر حال هر کسی ما را به چیزی تهدید کند به زبان بی زبانی می گوید که نقطه ضعیفش چیست. ما در طی ۲۸ ماه اخیر همان ابزار را جمع آوری و آماده کردیم که شما تازه یادتان افتاده است بچه که نیستیم ما هم مال همین مردم و از میان همین مردم هستیم. زمانی که شما آب و بابا تدریس و یا دنبال چاله و چوله روستاها بودید ما الفبای سیاست بازی فول یاد گرفتیم و بلدیم سعی کنید خودتان باشید و پس از این اگر هرگاه به فکر تهدید ما و دیگران افتادید عواقب افتادن خودت را ابتدا در اندیشه و افکار خودت مرور و تمرین کنید که ما عین همان تهدید را علیه مهاجم به کار خواهیم گرفت. آن وقت خواهید که "یک من ماست چقدر کره دارد " و خواهید دید که همه چیز خود به خود و با دست خودت علیه شماست و داشته های شما به ویرانه‌ای غیر قابل برگشت مبدل خواهد شد .
#گروه‌گوزل‌یوردوم‌شهرستان‌هریس
@herisrasaneh
💢❌💢❌💢❌💢