.
#کوتاه_مختصر
#شهرستان_ما_عجیبترین_شهرستان_استان و_ایران_است پس #لطفا_تعجب_نکنید!!!!
شهرستان هریس واقعا شهرستان عجیب و غریبی هست که حتی کوچکترین مسیول آن هیج نیازی نمی بیند در مورد وعده ها ، مصوبات، قول ها، کارکرد و عملکردهای خود به افکار عمومی و رسانه ها توجه و یا پاسخگو باشد و حتی کوتاهترین توضیحی هم نمی دهند گاهی فکر می کنیم #قدرت مسئولین شهرستان هریس حتی از رییس جمهور مملکت ، رئیس مجلس و رییس قوه قضاییه هم و یا حتی از ..... بیشتر و بالاتر است چرا که این مسیولین قدرتمند و قوی شهرستان ما هر کاری را که خودشان تمایل و دوست دارند انجام میدهند و آخر سر و در پایان ماموریتشان با کلی کارها و پروژه نیمه تمام و به جا مانده از وعده های واهی خود و حسب مسیولیت و ماموریت خود منطقه ما شهرستان هریس را ترک می کنند و حتی در پایان ماموریت خود نیز باز هم بدون هیچ توضیحی کوتاه و جزیی و یا کمترین باز خواستی به مسیولین رده بالاتر استانی و ملی شهرستان هریس را ترک می کنند و به ریش مردم پاک ومومن و صبور ما می خندند اگر چنین نیست و جرات و جسارت مطالبه گری دارید لطفاً شما هم نظرات خود را کامنت این مطلب بنویسید!!
همه ما خوب فهمیدیم و پذیرفتیم که یک سری چیز ها حق مردم ما نیست و در اوج مطالبه گری و خواستن، مردم باید رهایشان کنند وحسرت بخورند از جمله آنها میتوان به : توسعه جاده توریستی هریس مشگین شهر - درمانگاه تامین اجتماعی - فرهنگ سرا- تصفیه خانه فاضلاب - جاده های استاندارد - شبانه روزی شدن درمانگاه در شهرهای اطراف - استخر دریا - و مسکن های مهر ، ساختمان آموزش و پرورش - مجتمع تفریحی سابلاغ - دانشگاه فرش و پیام نور - نمایشگاه دائمی فرش - مصلی امام خمینی (ره) - چسب هل و....... که تعداد آنها از ۲۵ پروژه گذشته و بلاتکلیف رها شده است !!!!!
#سیفالدین_صدری ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
@herisrasaneh
.
#کوتاه_مختصر
#شهرستان_ما_عجیبترین_شهرستان_استان و_ایران_است پس #لطفا_تعجب_نکنید!!!!
شهرستان هریس واقعا شهرستان عجیب و غریبی هست که حتی کوچکترین مسیول آن هیج نیازی نمی بیند در مورد وعده ها ، مصوبات، قول ها، کارکرد و عملکردهای خود به افکار عمومی و رسانه ها توجه و یا پاسخگو باشد و حتی کوتاهترین توضیحی هم نمی دهند گاهی فکر می کنیم #قدرت مسئولین شهرستان هریس حتی از رییس جمهور مملکت ، رئیس مجلس و رییس قوه قضاییه هم و یا حتی از ..... بیشتر و بالاتر است چرا که این مسیولین قدرتمند و قوی شهرستان ما هر کاری را که خودشان تمایل و دوست دارند انجام میدهند و آخر سر و در پایان ماموریتشان با کلی کارها و پروژه نیمه تمام و به جا مانده از وعده های واهی خود و حسب مسیولیت و ماموریت خود منطقه ما شهرستان هریس را ترک می کنند و حتی در پایان ماموریت خود نیز باز هم بدون هیچ توضیحی کوتاه و جزیی و یا کمترین باز خواستی به مسیولین رده بالاتر استانی و ملی شهرستان هریس را ترک می کنند و به ریش مردم پاک ومومن و صبور ما می خندند اگر چنین نیست و جرات و جسارت مطالبه گری دارید لطفاً شما هم نظرات خود را کامنت این مطلب بنویسید!!
همه ما خوب فهمیدیم و پذیرفتیم که یک سری چیز ها حق مردم ما نیست و در اوج مطالبه گری و خواستن، مردم باید رهایشان کنند وحسرت بخورند از جمله آنها میتوان به : توسعه جاده توریستی هریس مشگین شهر - درمانگاه تامین اجتماعی - فرهنگ سرا- تصفیه خانه فاضلاب - جاده های استاندارد - شبانه روزی شدن درمانگاه در شهرهای اطراف - استخر دریا - و مسکن های مهر ، ساختمان آموزش و پرورش - مجتمع تفریحی سابلاغ - دانشگاه فرش و پیام نور - نمایشگاه دائمی فرش - مصلی امام خمینی (ره) - چسب هل و....... که تعداد آنها از ۲۵ پروژه گذشته و بلاتکلیف رها شده است !!!!!
#سیفالدین_صدری ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
@herisrasaneh
.
.
#نخود_هر_آشی
روزی از روزها تاریخ کهن #نخودی در بازار قدیمی روستا فروخته شد و به خانهای جدیدش نقل و مکان کرد. (بخوانید شخصیت جدید پیدا کرد) او حس عجیبی داشت و هر روز به همه و همهی سبزیجات، تنقلات، حبوبات و.... سلام جانانه و درود مخلصانه میفرستاد و با همه حس رفاقت و صمیمت و روابط اجتماعی نزدیک می کرد به تصور اینکه از این راه به همه آرزوها و آمال خود (استخدام و ثروت و موقعیت و موفقیت خود و فرزندان و... ) دست خواهد یافت هر روز دنبال یک سبزی و نقل و نبات جدید و تازه بود (بخوانید دنبال شخصیت جدید بود ) از این کارش آرامش خاص ظاهری داشت (چاکر هر کسی میشد ) و به تصور اینکه از این کسب و کار به یکی از آنها دست پیدا خواهد نمود تلاش مضاعفی می کرد حالش به ظاهر خوب، جالب و پر و پر از هیجان بود. اما در درون بهم ریخته و نگران که دیگران چه تصوری از او دارند با خود ورجه ورجه می رفت اما باز به این کارش عشق می ورزید و می بالید اما به مرور زمان نزد مردم شهر به دلقکی ماند که تلاش دارد خواسته خود را بدست بیاورد و جامعه و رفاه مردم از زبان او جز شعار الکی نبود. در چنین حالی باید گفت او نخود هر آشی شده است اما چون وجدان و ذات خویش فروخته و باخته است نمی دانست و نمی توانست ترک عادت کند و بالاخره آخرش فهمید نخود هر آشی شده یا ابزار دست آشپز شهر شده است ، آشپز شهر نیز چنین فکر کرده بود که او را در کباب و آبگوشت و خورشت و ... استفاده کند. اما دست آخر او را باید در سطل اشتغال بی کفایتی هایش هول داد او از سر غرور و منیت و خود خواهی و خود باختگی از کسب و کارش جز زحمت ، رنجی بدست نیاورد و نتوانست از دست سخره مردم و آشپز چیره شهر دست فرار کند. اما هنگام پختن شدن در دیگ غرور به تصورات خود پیرامون حقارت و نادانی اش اندیشه کرد. آخر سر آشپز شهر او را روی سالاد ریخت و دست آخر چون خوب نپخته بودو همچنان در کسوت غلامی خام بود همراه اضافات سالاد سفره عیش نوشان به سطح اشغال ریخته شد تا هر آنچه از در نکبت و غرور و خودخواهی و خودنمایی یافته بود پایمال شود و كسي حتي يك كلامي ساده درباره يك عضو كوچك سالاد نخود چیزی نگفت.
#سیفالدین_صدری ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
@herisrasaneh
#نخود_هر_آشی
روزی از روزها تاریخ کهن #نخودی در بازار قدیمی روستا فروخته شد و به خانهای جدیدش نقل و مکان کرد. (بخوانید شخصیت جدید پیدا کرد) او حس عجیبی داشت و هر روز به همه و همهی سبزیجات، تنقلات، حبوبات و.... سلام جانانه و درود مخلصانه میفرستاد و با همه حس رفاقت و صمیمت و روابط اجتماعی نزدیک می کرد به تصور اینکه از این راه به همه آرزوها و آمال خود (استخدام و ثروت و موقعیت و موفقیت خود و فرزندان و... ) دست خواهد یافت هر روز دنبال یک سبزی و نقل و نبات جدید و تازه بود (بخوانید دنبال شخصیت جدید بود ) از این کارش آرامش خاص ظاهری داشت (چاکر هر کسی میشد ) و به تصور اینکه از این کسب و کار به یکی از آنها دست پیدا خواهد نمود تلاش مضاعفی می کرد حالش به ظاهر خوب، جالب و پر و پر از هیجان بود. اما در درون بهم ریخته و نگران که دیگران چه تصوری از او دارند با خود ورجه ورجه می رفت اما باز به این کارش عشق می ورزید و می بالید اما به مرور زمان نزد مردم شهر به دلقکی ماند که تلاش دارد خواسته خود را بدست بیاورد و جامعه و رفاه مردم از زبان او جز شعار الکی نبود. در چنین حالی باید گفت او نخود هر آشی شده است اما چون وجدان و ذات خویش فروخته و باخته است نمی دانست و نمی توانست ترک عادت کند و بالاخره آخرش فهمید نخود هر آشی شده یا ابزار دست آشپز شهر شده است ، آشپز شهر نیز چنین فکر کرده بود که او را در کباب و آبگوشت و خورشت و ... استفاده کند. اما دست آخر او را باید در سطل اشتغال بی کفایتی هایش هول داد او از سر غرور و منیت و خود خواهی و خود باختگی از کسب و کارش جز زحمت ، رنجی بدست نیاورد و نتوانست از دست سخره مردم و آشپز چیره شهر دست فرار کند. اما هنگام پختن شدن در دیگ غرور به تصورات خود پیرامون حقارت و نادانی اش اندیشه کرد. آخر سر آشپز شهر او را روی سالاد ریخت و دست آخر چون خوب نپخته بودو همچنان در کسوت غلامی خام بود همراه اضافات سالاد سفره عیش نوشان به سطح اشغال ریخته شد تا هر آنچه از در نکبت و غرور و خودخواهی و خودنمایی یافته بود پایمال شود و كسي حتي يك كلامي ساده درباره يك عضو كوچك سالاد نخود چیزی نگفت.
#سیفالدین_صدری ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
@herisrasaneh
👍1