حرف اضافه
319 subscribers
187 photos
20 videos
6 files
44 links
گل و گیاهان زینتی خوانده‌ام.
ارتباطات می‌خوانم.
می‌نویسم هم.
و به زبان لکی حرف می‌زنم.
#کلمه_بازی
Download Telegram
حرف اضافه
آهنگ رسیده بود به من می‌خوام مست بمیرم من الان اردبیلم. خانم کناری‌ام با پوزخند گفت اردبیلم افتخار کردن داره؟ گفتم آره. و مکث کردم. او هم مکث کرد. شاید خیال کرد ترکم. با لبخند ادامه دادم برای کسایی که دوسش دارن، آره. لبخند از روی صورتش رفت و نگاه ازم برگرداند.
آهنگ رسیده‌ بود به مثل تموم عالم حال منم خرابه خرابه خرابه. یکی از خانم‌ها آرام باهاش هم‌خوانی می‌کرد و آن یکی قر آمده بود توی کمرش. سه تایی با هم خندیدیم. گفتم کجای دنیا با مضمون چنین ترانه‌ای می‌‌رقصن؟
خانم قری جواب داد ایران. بیشتر خندیدیم.
😁10
منوچهر والی‌زاده گویندهٔ یکی از قسمت‌های مستند محلهٔ ما در دهه هشتاد بوده.
توی تیتراژش نوشته بود اینفوگرافی: سروناز سهی.
کجا اسم و فامیل آدم می‌تونه این‌قدر شعر باشه آخه؟


#اسم_فامیل_بازی
👌5
وسط هجوم مسافران به سمت در قطار، مادری داشت می‌گفت پیش برو پیش برو. آن‌قدر شلوغ بود که فقط توانستم نیمرخ پسر نه ده ساله‌ای را ببینم.
حیف ندانستم کجایی هستند.


#کلمه_بازی
5💘1
سلام زینب جان روزمهندس برتومبارک باشه عزیزم.
این پیامک امروز از عمه نرگس برایم رسید. عجیب بود چون او‌ اهل فرستادن پیامک نیست. زنگ زدم بهش که تشکر کنم. گفت به دوستش گفته و او متن را فرستاده.
راستش مهندس بودن برایم هویت نیست اما یاد برایم بسیار عزیز و محترم است.


#عمه_نرگس
🥰85👍2
آره آقای سعدی عزیز هنوزم
قصه به هر که می‌برم فایده‌ای نمی‌دهد
مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی
7
یکی از بچه‌ها نوشته بود خوش به حال کسی که سیده و اسم پسرش رو می‌ذاره سید حسن. حتماً سال‌ها بعد پسرانی که تولدشون پنجم اسفند ۱۴۰۳ هست و اسمشون شده سیدحسن قصهٔ اسمشون رو برای بقیه می‌گن.


#اسم_فامیل_بازی
11💔2
دروغ است اگر بگویم در این دنیا به کسی حسادت نکرده‌ام یا غبطه نخورده‌ام. اما عمیق‌ترین غبطه‌ام به شهداست. هربار این جملهٔ سیدحسن نصرالله را دیده‌ام «لا تنسون من خالص دعائکم» بهش گفته‌ام حاجی تو که بردی چه دعایی آخه؟ بی خیال. یکی باید منو دعا کنه.
💔8👌6
بیست دقیقه به دوستم ویس می‌دهم چون ازم خواسته وضعیتم را شرح بدهم. دربارهٔ یکی یکی برنامه‌های پیش روی کاری‌ام توضیح می‌دهم تا برسم به مادرم. نمی‌توانم بغضم را انکار کنم. اجازه می‌دهم صدایم بلرزد و موقع گفتن «موقعیت سختیه. اگه بخوای همیشه کنارت باشه باید از خودت و تصمیم‌هات بگذری و اگه کنارت نباشه دلتنگی و احساس گناه ولت نمی‌کنه» اشکم راه بگیرد. دنیا خیلی جای سختی است اگر بخواهی دل به دل خواسته‌هایت بدهی، مادر پیری هم داشته باشی و خواهر و برادرهایی که دورید از هم، جان‌فرسا‌تر هم می‌شود.


#دا
9💔7
دوستم امروز آمده خانه‌ام و در چهار کلمه خلاصه‌اش کرده: کتاب، نور، فرش، گیاه.
👌10🤩1
من باد را دوست دارم. اما دیروز عصر صدای وزشش ترسناک بود. شب برای کاری سه بار رفتم بیرون و دو بارش با اسنپ بود. علاوه بر شدت وزش باد سرمای هوا هم اضافه شده بود. از پاییز تا حالا چنین شب سردی به چشم ندیده بودم. سرما چنان توی تنم رخنه کرده بود که شب با شال و پالتویی که رفته بودم مهمانی خوابیدم.
آبجیم می‌گفت کنگاور هم قدری سرد است که شیرآب توی حیاط و شیشه‌ها یخ زده‌اند.
تمام دعایم این است که چنین باد و سرمای بی‌موقعی به خیر بگذرد.
8
ما به سرمای شدید می‌گوییم زُخ. زخ را باید برایتان تلفظ کنم. اُش اُی کمی حجیمی است که فارسی آن را ندارد.
و وقتی این سرما بدون همراهی برف و باران باشد می‌شود حُشگَه زُخ یعنی خشکه سرما.


#کلمه_بازی
👌6
وقتی یکی زندگی خوبی داره مثلاً همسر یا بچه‌های اهلی داره یا وضع مالیش روبه‌راهه یا توی تحصیل موفقه می‌گیم خدا براش رفته به مناجات.
یا اگه بخوایم در حق کسی دعای خیر کنیم می‌گیم خدا برات بره به مناجات.


#زبان_لکی
#کلمه_بازی
15
تشییع سید تموم شد و بازار کاسبان روایت رونق گرفت.
👌5😢2
در زندگی لحظه‌ای هست که هر چه به استادت زنگ می‌زنی و پیام می‌دی جواب نمی‌ده. می‌ری دانشگاه و می‌بینی جلسه داره. حدود سه ساعت منتظر می‌مونی تا یه ربع بیست دقیقه باهاش حرف بزنی.
😭1
می‌خوام بنویسم. ازش می‌پرسم چه موضوعی رو بنویسم؟ می‌گه هر چی دوست داری. می‌گم تو اگه سواد داشتی دوست داشتی دربارهٔ چی بنویسی؟ می‌گه درباره سید حسن نصرالله بنویس. می‌گم دیگه چی؟ درحالی که پاهاش‌رو جمع کرده توی سینه و یه پتو مسافرتی کشیده روشون و قرآن‌ روی زانوهاشه می‌گه دربارهٔ اقتصاد بنویس. می‌پرسم چی‌ش رو؟ می‌گه بنویسی که دلیل این گرونیا چیه؟ ما که الحمدلله همه چی داریم به کشورهای دیگه هم کمک کنیم چرا تو مملکت خودمون گرونیه.
دوباره می‌پرسم اگه بخوام از زندگی خودمون بنویسم دربارهٔ چی بنویسم؟
سرش رو از قرآن برمی‌داره. خیره می‌شه به کتابخونه که روبروشه و می‌گه نمی‌دونم والا.
قرآن رو ورق می‌زنه و می‌ره توی فکر.
می‌گم داری فکر می‌کنی؟
می‌گه آخه چیزی نداره زندگی‌مون.
می‌گم هزاران نکته داره که.
با لبخند می‌گه مثلا؟
می‌گم اگه بگم این فکر منه دوست دارم تو فکرتو بگی.
شروع می‌کنه ما خانوادهٔ پرجمعیتی بودیم. بچه‌ها رو خوب بزرگ کردیم. رفتند جبهه. بابات هم تا آخر سرحال بود.
دوباره می‌پرسم از خودت چی دوست داری بنویسم؟ می‌گه خودمم سه تا بچه‌م رو فرستادم جبهه. سخت بود ولی توکل به خدا کردم. شب‌ها همیشه تو فکر جنگ بودیم. هر روز شهید می‌آوردند کسی نمی‌دونست کی شهید می‌شه کی نمی‌شه.
و یه نم اشکی میاد توی چشمشش. می‌گم کاری به بچه‌ها نداشته باش. یه موضوعی دربارهٔ خودت بگو. می‌گه‌ با چند تا بچه زندگی کردیم. کار کردیم. کشاورزی کردیم. بچه‌داری و خانه‌داری. زحمت می‌کشیدیم. مرد و مهمون داشتیم. هرگز نه خسته می‌شدیم نه آه و ناله می‌کردیم. ناشکری هم نمی‌کر‌دیم. چیز عجیب و غریبی بود.
حرف‌هاش رو تایپ می‌کنم هم‌زمان اونم سرش توی قرآنه. می‌گم ببینم کدوم سوره است؟ سورهٔ هوده.
اسم سوره رو‌ که می‌گم وسط صفحه رو می‌بوسه.
می‌گم از بچه‌هات چرا می‌ری سراغ اونایی که رفتن جبهه. از بقیه هم بگو. بازم می‌ره سراغ دوتا داداش دیگه‌م.
نمی‌تونه پسردوستیش رو پنهان کنه. همیشه توی ذهنش اونا در اولویتند. می‌گم چرا از ما دخترا چیزی نمی‌گی؟ می‌گه شمام الحمدلله خوبید. باحجابید.
باید توکل کنید به خدا. ناشکر نباشید. اینو برای همه‌مون می‌گه البته.
اگه بخوام بر اساس کلیدواژه‌های پرتکرارش بنویسم باید در بارهٔ شکرگزار بودن بنویسم.


#دا
13
حرف اضافه
داریم با برادرزاده‌م درباره اسم بچه حرف می‌زنیم. اسم پسر و دختری که بهش پیشنهاد می‌ده ماه و آفتابه. و بعد می‌پرسه ماه همون ماهانه دیگه؟ #دا #اسم_فامیل_بازی
می‌گم اگه برادرم یه دختر و پسر داشته باشه اسمشون رو چی بذاره؟
می‌گه نام دختر بهار. برای پسر دنبال اسمیه که به اسم برادرم بیاد و چون پیدا نمی‌کنه می‌گه نام پسر احسان.


#اسم_فامیل_بازی
8
حرف اضافه
می‌گه اسم پدر اخوان ثالث، علی بوده. سه برادر بودند که بعد از انقلاب ١٩١٧ روسیه، علی‌شون بر می‌گرده ایران و شناسنامه که می‌گیره فامیلی‌شون می‌شه اخوان ثالث. ⁧ #اسم_فامیل_بازی ⁩ @HarfeHEzafeH
زمان قاجار آقایی بوده به نام سید حسن تقوی، اهل لواسان که خیلی با فتحعلی شاه رفیق بوده و با هم صیغۀ برادری خونده بودند و شاه، اخوی خطابش می‌کرد. به همین خاطر بعد از اون به سید حسن می‌گفتند اخوی و بچه‌ها و فک و فامیلش هم بـه سادات‌‎اخوی معروف شدند. اون تکیه معروف سادات‌اخوی تهران هم مال همین جناب سید حسنه.
یه تعدادی از سادات‌اخوی‌ها چه در دوران قاجار و چه دوره پهلوی جزو رجال کشور بودند. در یزد هم سادات اخوی داریم ولی نمی‌دونم نسبتی با این خاندان تهرانی دارند یا نه.


#اسم_فامیل_بازی
👍7