حرف دل
45 subscribers
6.77K photos
25 videos
143 links
Download Telegram
🍃🌹🍃
رابطه مان درحد یک دوستی معمولی بود ، گهگاهی به هم اس ام اس میدادیم و حال هم را میپرسیدیم یا اگر یک متن جالب به دستمان میرسید برای هم میفرستادیم.
همه چیز خیلی خیلی معمولی شروع شد،
چند اس ام اسی که هر هفته بینمان رد و بدل می شد تبدیل شد به اس ام اس های هرشب..
راس ساعت 11که میشد خیره میشدم به صفحه ی موبایل تا اس ام اس "سلام. خوبی؟" اش را بیینم ،که لبخند به لبم بیاید و بنویسم
" سلام .مرسی. تو چطوری؟ "
یک مکالمه ی کلیشه ای که برایم جذاب ترین احوال پرسی دنیا بود.
گاهی که ساعت از 11می گذشت و خبری از او نبود دلم طاقت نمی اورد و من شروع کننده ی این کلیشه میشدم.
کم کم عادت کرده بودیم از اتفاقات روزمره مان باهم بگوییم و تعریف کنیم که روزمان چطور به شب رسید.
گاهی اوقات دلم تاب نداشت تا ساعت 11صبر کنم و اس ام اس میدادم .وقتی به دقیقه نمی کشید که جوابم را میداد در دلم قند اب میشد که ببین اوهم عینِ من منتظر است و حرکت کُند عقربه ها بیتابش کرده...
کم کم اضافه شد به عزیزترین ادم های زندگیم..دیر جداب دادنش نگرانم میکرد ...ندیدنش دلتنگم میکرد وحال بدش ناراحتم ..
از ارزو هایش برایم میگفت از منی که جزء مهم ارزو هایش بودم...از دلتنگی هایم برایش میگفتم از فوبیای از دست دادنش که شب ها خواب هایم را پر از کابوس کرده بود...
بعضی شب ها که خیلی دلتنگ میشدم میگفت هندز فری ات را اماده کن برایت لالایی بخوانم.. نیمه شب های زیادی را برایم شعر میخواند از حافظ و مولانا از سعدی و صائب تا فروغ و شاملو ..

شعر خواندنش دیوانه ام میکرد..صدای بم و مردانه ای که سعی میکرد آرام و لالایی وار شعر بخواند. تمام سلول های جسمم تا مغز استخوانم را پر میکرد از ارامش...شعر که تمام میشد یک شب بخیر میگفت و قطع میکرد.
میگفت بعضی شب ها که خوابش نمی برد، اس ام اس هایی را که برایش فرستاده بودم را میخواند،میگفت ارام ش میکند کیفش را کوک میکند و دلش را قرص میکند به بودنم.. گاهی که سر یک چیز کوچک قهر میکردم به جای منت کشی و این حرف ها چند تا ازهمان اس ام اس ها را برايم سند میکرد.
و میگفت هزار سالم قهر باشی من با خوندن اینا مطمئن میشم سَنَد قلب مهربونت شیش دونگ به اسمِ منه،پس بیا و بازم مهربونی کن.
میگفت و میگفت، دلبری میکرد و میرسیدیم به آشتی...

اما حالا نمی دانم این سالهایی که نیستی از ارزو هایت برای چه کسی میگویی و دلت قرص است به حضور چه کسی.. و زمزمه های شبانه ات خواب را مهمان چشم چه کسی میکند...

نمی دانم هنوز هم اس ام اس هایم را داری یا مثلِ فرستنده شان به زباله دان تاریخ فرستادی
اما
میخواهم بدانی این قلب مهربان اما غمگینم سندش بلاعزل و 6 دانگ به نامت خورده حتی اگر دور باشی و قلب تازه ای به نامت سند خورده باشد همین...

#فاطمه_عزتی