سميه ترابى روانشناس بالينى عضو انجمن قاصدك حامى كودكان كار و خيابان
36 subscribers
675 photos
117 videos
7 files
131 links
Download Telegram
بادبان ها را باز کنید.

ما نمی توانیم باد، باران یا دیگر تغییرات آب و هوایی را تحت کنترل خود بگیریم؛
اما می توانیم بادبان هایمان را در جهتی که می خواهیم بچرخانیم تا در مسیر مورد نظر خود حرکت کنیم.

هرگز بیشتر از ده درصد از وقت خودتان را صرف فکر کردن به مشکل نکنید، همیشه حداقل نود درصد وقت خود را روی حل آن صرف کنید.

برای کنترل فوری روی الگوهای ذهنی و عاطفی خودتان، باید ترکیبی از خوش بینی و واقع بینی داشته باشید.
به جای نابغه، خوشبخت تربیت کنید!

چندی ست که خانواده ها در این تب و تاب افتاده اند که کودکمان را فلان کلاس و بهمان موسسه ثبت نام کنیم تا نابغه شود.و بعد از کلی رفت و امد نتیجه ای جز خشم و اضطراب و افسردگی برای کودکشان ندارد.
گیریم که کودک شما بتواند یک عدد 8 رقمی را در یک عدد 5 رقمی ضرب کند و جوابش را در یک صدم ثانیه بگوید، یا بتواند در 15 سالگی لیسانس بگیرد، یا حافظ کل دیوان حافظ و سعدی و مولانا شود....
آن وقت می تواند درست زندگی کند؟از زندگی لذت ببرد؟ مسایلش را حل کند؟ درست تصمیم بگیرد؟
دوست پیدا کند؟
اصلا می تواند بخندد؟
کودکان ما نیازی به نابغه شدن ندارند،
اما نیاز دارند که بدانند چگونه زندگی کنند.
نیاز دارند که توانایی هایشان را بشناسند و بتوانند آنها را بکار گیرند.
حقشان نیست بار آرزوهای از دست رفته ما را به دوش بکشند و کودکی شان فدای خواسته های ما شود.
حقشان این است که مطابق شخصیتشان پرورش داده شوند.
حقشان این است که شاد باشند و از زندگی لذت ببرند

درست كه كودك بايد يكسري آموزشها ببيند اما نه اينكه تمام وقت خود را صرف اين مسائل نمايد !
جايگاه نشاط و نحوه لذت بردن کجاست. https://tttttt.me/guilnh
ذهن بیکار، ذهن گرسنه.

ذهن ما همیشه دنبال "خوراک " است. همچون بچه‌ای که همیشه گریه می‌کند و دهانش باز است تا چیزی به او بدهی تا بخورد تا وقتی خوراک دارد سرش گرم است و پرانرژی و رام است و وقتی خوراکش تمام شود باز شروع می‌کند به گریه و زاری

ذهن ما همین شکلی است وقتی هدفی داریم، انگیزه‌ای داریم، از صبح که بیدار می‌شویم، ذهنمان خوراک دارد، به گسترش کار فکر می‌کند، ایده می‌دهد، انگیزه می‌بخشد؛ اما خدا نکند خوراکی برایش تدارک ندیده باشیم، می‌رود سراغ دیگران و آویزان این‌وآن می‌شود تا غذایی فراهم کند، به مادر شوهرمان آویزان می‌شود و درباره او فکر می‌کند، اخلاق و روحیات رئیسمان را تحلیل می‌کند، به همکارمان نگاه می‌کند و در موردش داستان می‌بافد.

در نهایت این ذهن بیکار است که در مورد دیگران فکر می‌کند، آویزان دیگران است و مدام دیگران را نقد می‌کند. گرنه، ذهنی که هدفی دارد و کاری برای انجام دادن، وقتی برای آویزان شدن به دیگران ندارد، روی خودش متمرکز است و خوراک ذهنی خودش را از خودش تهیه می‌کند.

https://tttttt.me/guilnh
حقیقت این است که خیلی از ما انسان ها قدرت تغییر شرایط را نداریم.راحت تر بگویم از تغییر شرایط می ترسیم.
گاهی رشته ی تحصیلی را انتخاب می کنیم و در میان راه می فهمیم هیچ علاقه ای به آن نداریم، می فهمیم استعداد و موفقیت ما جای دیگری ست ولی... ولی ادامه می دهیم
وارد شغل و حرفه ای می شویم که به ظاهر تحصیلاتش را داریم ، تحصیلاتی که فقط برای مدرک بوده نه علاقه.
هر روز صبح از خواب بیدار می شویم و کاری را انجام می دهیم که هیچ جذابیتی برایمان ندارد
فکر می کنید ما در این شرایط چکار می کنیم؟
متاسفانه باید بگویم ما ادامه می دهیم ، به مسیری که می دانیم برای ما نیست ادامه می دهیم.
فرقی ندارد تحصیلات، کار و...
ما عادت کرده ایم مسیری که می رویم را ادامه دهیم حتی اگر اشتباه است ، حتی اگر به قیمت از دست دادن بهترین روزهای زندگیمان باشد.
خیلی از ما قدرت تغییر شرایط را نداریم.
دلمان مشرق است و خودمان مغرب.
خودمان را به فراموشی زده ایم تا یادمان برود این چیزی نیست که از زندگی می خواستیم
موفق ترین انسان های دنیا یک روز تصمیم گرفته اند شرایط زندگیشان را تغییر دهند.
فرقشان با دیگران در این بوده که تصمیمشان را عملی کرده اند ، بدون اینکه از شکست یا حرف دیگران بترسند.
ما فقط همین یک فرصت را برای زندگی کردن داریم ، کاش زندگی که تمام شد به خودمان بدهکار نباشیم.


https://tttttt.me/guilnh
گاهی به "فرار" هم فکر کنیم

ما همواره در فرهنگ عمومی‌مان به "جنگیدن" ترغیب شده‌ایم. جملاتی مثل: "اگه مردی وایسا، بجنگ"را خوب فراگرفتیم، اما انگار یادمان رفته که "فرار" خودش یک استراتژی است و همیشه فرار، یک "فرار منفعلانه" و از روی ترس نیست.
خصوصاً وقتی بحثی بالا می‌گیرد و عصبانی می‌شویم، لازم نیست بایستیم و بجنگیم، میدان جنگ که نیست!

زمانی که عصبانی هستیم، به هر علتی، فرقی نمی‌کند، فرار می‌تواند یک انتخاب "موفق" و یک انتخاب "هوشمندانه" باشد.

شاید بهتر باشد خیلی هوشمندانه مکان را ترک کنیم، به خودمان فرصت آرام شدن و بازسازی روحی بدهیم، هیچ پیامی را پاسخ ندهیم و بگذاریم قوای منطقمان که در جنگ نابرابرانه دستخوش ترشح هورمون‌های شدید شده، به سر جای خود برگردد.

تحقیقات نشان داده بهتر است تا بیست‌وچهار ساعت پس از عصبانیت، هیچ تصمیم جدیدی گرفته نشود. یادم نیست کجا بود که خواندم در کشوری، فرد عصبانی تا بیست‌وچهار ساعت بعد حق شکایت ندارد. شاید این از همین نتیجه تحقیقات منتج شده است.

پس اگر عصبانی هستیم. به گزینه فرار هم فکر کنیم. حداقل برای بیست‌وچهار ساعت و هیچ تصمیم جدیدی نگیریم.

https://tttttt.me/guilnh
اولویت بندی کارها

انتخاب و محدود كردن اولويت های تان مهم ترين چيزی است كه باید انجام دهید .

اگر متوجه شديد كارتان را نمی توانيد درست انجام دهيد، يعنی اولويت های زيادی داريد.
اگر فكر می كنيد وقت كافی نداريد، يعنی اولويت های تان را درست تعريف نكرده ايد.
درواقع، هر وقت احساس فشار كرديد، به احتمال زياد به خاطر نداشتن اولويت های مشخص است.
بگذاريد بين كارهای حياتی و اولويت های حياتی فرق بگذاریم.
كارهای حياتی كارهايی هستند كه براي موفقيت سازمان يا رسيدن به اهداف بايد برای شان وقت بگذاريد.
اولويت های حياتی حيطه های تمركز و كارهای روزانه يا فصلی هستند كه برای رسيدن به اهداف بايد انجام شوند.

درواقع: كارهای حياتی، آن چندتا نقش معدود فوق العاده مهم هستند و اولويت های حياتی، كارهای مهمی هستند كه برای كامل كردن آن كارهای حياتی روی شان تمركز می كنيم.
چرا حد و حدود های شخصی آنقدر مهم هستند؟

وقتی شخصی حد و حدود های شخصی محکمی دارد با آن حد و حدود ها تصویری سالم از خود نشان می دهد و به دنیا می گوید که من با ارزش و قابل احترام هستند بنابراین حد و حدود ها به ما احساس خوبی نسبت به خود می دهد و کمال ما را حفظ می کند.

اما بدون حد و حدود های شخصی ما مرزی بین نیازهای خود و دیگران نخواهیم داشت این منجر به وابستگی می شود وابستگی یعنی یک رابطه یکطرفه ناسالم. داشتن یک رابطه سالم و خوب بدون حد و حدود های محکم و روشن ناممکن است.

همچنین بدون حد و حدود های شخصی خطر تجربه استرس بالا و احساس بیچارگی و ناامیدی وجود دارد.

در آخر کمبود حد و حدود های شخصی می تواند منجر به احساس بی ارزش بودن، ضعیفی و یا به اندازه کافی خوب نبودن شود؛ بعبارت دیگر عزت نفس ما شدیداً تحت تأثیر قرار می گیرد و با مسائلی همچون شک مزمن به خود و یا تنفر از خود، دست و پنجه نرم خواهیم کرد.

اینکه نتوانیم صدایی برای خود و نیازهای مان باشیم و آنها را به طور شفاف با دیگران در میان گذاریم، می تواند بسیار دردناک باشد.


https://tttttt.me/guilnh
برای موفق‌شدن هم باید سختی داشت و هم انعطاف ، اگر بیش از حد نرم باشید با هر مشکلی متوقف می‌شوید و نمی‌توانید از راه‌های سخت بگذرید اگر هم اصلا انعطاف نداشته باشید با روبه‌رو شدن با هر مسئله‌ای که راه‌حل آن را نمی‌دانید خودتان را خواهید دید که مرتب سر به دیوار می‌کوبید و به هیچ راه‌حل دیگری فکر نمی‌کنید.

https://tttttt.me/guilnh