کانال تلگرامی گلونی
به بهانه #روز_جهانی_زبان_مادری - ۲۱ فوریه (مانیفست انسان لکزبان) بخش یکم: اهمیت زبان در چیست؟ نگاهی به مسئله انسانِ لکیزبان در ایران و زاگرس ۱- زبان همبستهی فرمان است: زبان دست کم تا این لحظه از تاریخ حامل و محمل تمدن بوده است؛ ادبیات، فلسفه و حکمت،…
بخش دوم:
۳- زبان همبستهی توسعه و پرورش تواناییهای نرم و همبسته آزادی بنیادین انسانی است:
میدانیم كه با تشکیل دولت مدرن در ایران و تاسیس و فراگیر شدن نهادهای آموزش و پرورش و در ادامه رسانههای عمومی رادیو و تلویزیون، فارسی از نقشِ میانجیِ ملی به نقشِ بلعنده صعود کرد. اما برای زبانها و گویشهایی مانند لکی خطر محو شدن به همینجا ختم نشد. بلکه در امتداد فروپاشی سنت ادبی-زبانی مرکز زاگرس که از عصر قجر شروع شد و استانبندیهای بعدی نقش مهمی در آن داشت، لكی اینبار به شکل سیاسی و #سیستماتیک بیخانه شد! چراکه سیاستگذاران سیاستِ زبانی با #بازتولید_مدل_مرکزی در مدیوم هر استان نیز با دادن آزادی عمل و امکاناتی هرچند محدود به تنها یک گویش یا زبان، مابقی تکثرات هر استان را به حاشیه راندند. بدین ترتیب گویشور لک خرمآبادی وقتی به یکباره خود را در استانی به اسم #لرستان (در معنای دولتی و حکومتیاش) دید و از مجریهای رادیو و تلویزیون تازه تاسیس شدهی استان، تنها لری و فارسی شنید، ناخودآگاه و بیش از پیش در سطح شهر، دست به خودسانسوری زده و به بخشی از عوامل سلطه چندلایه زبانی و پروارکننده آن علیه خود بدل گشت.
در #کرمانشاه هم این نقش، ناهمخوان با سنت ادبی-زبانی منطقه، به گویش غرب استان داده شد تا عاملی شود که لکزبانها و دیگر گویشورانی که همچون لکی امتداد فضای کلاسیک زبانی-ادبی منطقه بودند (سنجابی، گوران، قلخانی و...) دست به خودسانسوری وسیع زده تا در ورطه و موجی بیافتند که البته جنگ ایران و عراق و کوچ ناچارِ جمعیت زیادی از غرب به مرکز استان و تغییر بافت جمعیتی مرکز استان نقش مهمی در تشدید آن داشت.
به دلیل حجم سنگین کوچ از مرز استان و تغییر دموگرافیک در خلال جنگ و بعد از آن در شهر کرمانشاه و همچنین وجود فارسیزبانها در مرکز استان، لکزبانها که در واقع نزدیکترین لایه به شهر کرمانشاه بودند طی یک وارونهگی عجیب، مهاجر و بیگانه خطاب شدند. توگویی کمترین احساس و منطق انسانی در خطاب کنندهگان نباشد.
به تعبیری برایند سیاستِ مرکز و بازتولید سیستماتیک آن در این منطقه از زاگرس، گروه انسانی لک را که به دلیل جمعیت و میراثداری سنت ادبی منطقه مستعد پویایی فردی و جمعی بالقوهای بودند، بیش از همه به حاشیه راند. روندی که مکررا باید گفت امروز هم در جریان است. بنابراین قابل تصور است که برای آن کودک لکی که در جشنوارههای شعر کودکانه و در محیطهای فرهنگی شهر کرمانشاه جا و جایگاهی ندارد و در خرم آباد حتا پدر و مادرش از تکلم به زبان خود واهمه دارند، چندان نمیتوان آیندهای از توسعه #تواناییهای_نرم_انسانی متصور بود. این کودک پیشاپیش کرامتش شکسته شده و قربانی و بازندهی مناسبات سلطه زبانی-حاکمیتی شده است. او پیشاپیش سوژه بیعزتنفس، خودسانسورگر و بیگانهشده با شهر خود است. در یک کلام او بیخانه است.
نتیجهگیری کلی و راهکار:
زبان حتا در سطح و تعریفِ "ابزار ارتباط" که ظاهرا توجیهکننده خودسانسورها و شعارشان مبنی بر پرهیز از قومگرایی است، از قضا پیش از آنکه متعلق به قوم و ملت باشد و به خوانشهای شوونیستی راه ببرد، مقولهایست که به زیرینترین لایههای انسانی مثل کرامت و آزادی گره خورده است.
بعبارتی شما نمیتوانید دعوی آزادی کنید اگر در شهر خود زبانِ مادریتان را به نفع زبان و گویشی دیگر از همان شهر، کنار میگذارید. چراکه برخلاف تصورتان عامل انسداد #مکالمه_برابر و مانع امكان همزیستی عادلانه شدهاید. انسدادی که پیشتر با بستن راه خروج کلمات بر زبان خود که قاعدتا میبایست همچون حق اولیه هر جانداری در بیان آواهایش، در مکالمات و نوشتنهای روزمره به بیان بیاید، بر درونتان تحمیل کردهاید! این انسداد هم شخص شما را خفه میکند و هم راه را بر تعدد لایههای سلطه و تحکم انسان بر انسان باز میکند.
** و اما راهکار انسانِ لکزبان در زاگرس برای آنکه در کنار مسائل مربوط به #هویت_طبقاتی، دست کم شمهای از کرامت و پویایی متناظر با آزادی زبانی را احساس کند چیست؟
الف- فارسی را در حد زبان میانجی پذیرفته، با مهمانانی که زبان ما را نمیدانند فارسی و اگر لازم بود انگلیسی حرف بزنیم.
ب- در سطح شهرهای #کرمانشاه_خرمآباد_ایلام و شعاع معقولی از این مثلث در حکم جغرافیای تاریخیمان، سیادت هیچ زبان و گویشی را نپذیرفته و تنها به زبان خود تکلم کنیم و این را یک حق و وظیفهی انسانی دانسته و رعایت آنرا برای تمامی تکثرات این حوزه محترم و لازم میدانیم. چراکه این تنها آلترناتیو ایجابی و عادلانه برای تکثرات زبانی و گویشی منطقه ماست.
#مانیفست_انسان_لک_زبان
امین خلیلی ۲ اسفند ۱۴۰۳
کانال تلگرامی گلونی
🌹🌹🌹🌹
@Golvani_lak
۳- زبان همبستهی توسعه و پرورش تواناییهای نرم و همبسته آزادی بنیادین انسانی است:
میدانیم كه با تشکیل دولت مدرن در ایران و تاسیس و فراگیر شدن نهادهای آموزش و پرورش و در ادامه رسانههای عمومی رادیو و تلویزیون، فارسی از نقشِ میانجیِ ملی به نقشِ بلعنده صعود کرد. اما برای زبانها و گویشهایی مانند لکی خطر محو شدن به همینجا ختم نشد. بلکه در امتداد فروپاشی سنت ادبی-زبانی مرکز زاگرس که از عصر قجر شروع شد و استانبندیهای بعدی نقش مهمی در آن داشت، لكی اینبار به شکل سیاسی و #سیستماتیک بیخانه شد! چراکه سیاستگذاران سیاستِ زبانی با #بازتولید_مدل_مرکزی در مدیوم هر استان نیز با دادن آزادی عمل و امکاناتی هرچند محدود به تنها یک گویش یا زبان، مابقی تکثرات هر استان را به حاشیه راندند. بدین ترتیب گویشور لک خرمآبادی وقتی به یکباره خود را در استانی به اسم #لرستان (در معنای دولتی و حکومتیاش) دید و از مجریهای رادیو و تلویزیون تازه تاسیس شدهی استان، تنها لری و فارسی شنید، ناخودآگاه و بیش از پیش در سطح شهر، دست به خودسانسوری زده و به بخشی از عوامل سلطه چندلایه زبانی و پروارکننده آن علیه خود بدل گشت.
در #کرمانشاه هم این نقش، ناهمخوان با سنت ادبی-زبانی منطقه، به گویش غرب استان داده شد تا عاملی شود که لکزبانها و دیگر گویشورانی که همچون لکی امتداد فضای کلاسیک زبانی-ادبی منطقه بودند (سنجابی، گوران، قلخانی و...) دست به خودسانسوری وسیع زده تا در ورطه و موجی بیافتند که البته جنگ ایران و عراق و کوچ ناچارِ جمعیت زیادی از غرب به مرکز استان و تغییر بافت جمعیتی مرکز استان نقش مهمی در تشدید آن داشت.
به دلیل حجم سنگین کوچ از مرز استان و تغییر دموگرافیک در خلال جنگ و بعد از آن در شهر کرمانشاه و همچنین وجود فارسیزبانها در مرکز استان، لکزبانها که در واقع نزدیکترین لایه به شهر کرمانشاه بودند طی یک وارونهگی عجیب، مهاجر و بیگانه خطاب شدند. توگویی کمترین احساس و منطق انسانی در خطاب کنندهگان نباشد.
به تعبیری برایند سیاستِ مرکز و بازتولید سیستماتیک آن در این منطقه از زاگرس، گروه انسانی لک را که به دلیل جمعیت و میراثداری سنت ادبی منطقه مستعد پویایی فردی و جمعی بالقوهای بودند، بیش از همه به حاشیه راند. روندی که مکررا باید گفت امروز هم در جریان است. بنابراین قابل تصور است که برای آن کودک لکی که در جشنوارههای شعر کودکانه و در محیطهای فرهنگی شهر کرمانشاه جا و جایگاهی ندارد و در خرم آباد حتا پدر و مادرش از تکلم به زبان خود واهمه دارند، چندان نمیتوان آیندهای از توسعه #تواناییهای_نرم_انسانی متصور بود. این کودک پیشاپیش کرامتش شکسته شده و قربانی و بازندهی مناسبات سلطه زبانی-حاکمیتی شده است. او پیشاپیش سوژه بیعزتنفس، خودسانسورگر و بیگانهشده با شهر خود است. در یک کلام او بیخانه است.
نتیجهگیری کلی و راهکار:
زبان حتا در سطح و تعریفِ "ابزار ارتباط" که ظاهرا توجیهکننده خودسانسورها و شعارشان مبنی بر پرهیز از قومگرایی است، از قضا پیش از آنکه متعلق به قوم و ملت باشد و به خوانشهای شوونیستی راه ببرد، مقولهایست که به زیرینترین لایههای انسانی مثل کرامت و آزادی گره خورده است.
بعبارتی شما نمیتوانید دعوی آزادی کنید اگر در شهر خود زبانِ مادریتان را به نفع زبان و گویشی دیگر از همان شهر، کنار میگذارید. چراکه برخلاف تصورتان عامل انسداد #مکالمه_برابر و مانع امكان همزیستی عادلانه شدهاید. انسدادی که پیشتر با بستن راه خروج کلمات بر زبان خود که قاعدتا میبایست همچون حق اولیه هر جانداری در بیان آواهایش، در مکالمات و نوشتنهای روزمره به بیان بیاید، بر درونتان تحمیل کردهاید! این انسداد هم شخص شما را خفه میکند و هم راه را بر تعدد لایههای سلطه و تحکم انسان بر انسان باز میکند.
** و اما راهکار انسانِ لکزبان در زاگرس برای آنکه در کنار مسائل مربوط به #هویت_طبقاتی، دست کم شمهای از کرامت و پویایی متناظر با آزادی زبانی را احساس کند چیست؟
الف- فارسی را در حد زبان میانجی پذیرفته، با مهمانانی که زبان ما را نمیدانند فارسی و اگر لازم بود انگلیسی حرف بزنیم.
ب- در سطح شهرهای #کرمانشاه_خرمآباد_ایلام و شعاع معقولی از این مثلث در حکم جغرافیای تاریخیمان، سیادت هیچ زبان و گویشی را نپذیرفته و تنها به زبان خود تکلم کنیم و این را یک حق و وظیفهی انسانی دانسته و رعایت آنرا برای تمامی تکثرات این حوزه محترم و لازم میدانیم. چراکه این تنها آلترناتیو ایجابی و عادلانه برای تکثرات زبانی و گویشی منطقه ماست.
#مانیفست_انسان_لک_زبان
امین خلیلی ۲ اسفند ۱۴۰۳
کانال تلگرامی گلونی
🌹🌹🌹🌹
@Golvani_lak
👍4💔1