Forwarded from دلنوشته های یک منتظر
دلم می خواهد برایت بنویسم آنقدر بنویسم که تمامی صفحات سپید را سیاه کنم، آنگونه که قلب سپیدم را سیاه کردم...
نمی دانم چگونه قلب مهربانت از من راضی خواهد شد، ای تجلی واژه «سریع الرضا»
دیریست که این جان، فرومایه و این نفَس سنگین شده است.
این آناتِ مملوِّ حرمان و این ساعات پرهراس فراق چه دیر می گذرد و چه سنگین و ثقیل...
کجایند آزاده دلانی که در وصفشان آمده:
نزع الیک مثل الطیر الی اوکارها
قلوبشان چون #پرواز #پرنده به سمت آشیانه اش، به سوی امامشان پرواز می کند...
اما
چه سود که حتی یکبار این دل بیادت نیاسود....
این سینه آن #مرغ_گرفتاری بود که حتی یکبار هم به عشق تو پرواز نکرد....
ای کاش این دل وامانده، دائم بهانه تو را می گرفت و تا تو را نمی دید، دست از گریه و بهانهجویی بر نمی داشت و تا قلب تپنده جهان را در آغوش نمی کشید سر از خاک التماس بر نمی داشت....
ای کاش
ای کاش
ای کاش...
نمی دانم چگونه قلب مهربانت از من راضی خواهد شد، ای تجلی واژه «سریع الرضا»
دیریست که این جان، فرومایه و این نفَس سنگین شده است.
این آناتِ مملوِّ حرمان و این ساعات پرهراس فراق چه دیر می گذرد و چه سنگین و ثقیل...
کجایند آزاده دلانی که در وصفشان آمده:
نزع الیک مثل الطیر الی اوکارها
قلوبشان چون #پرواز #پرنده به سمت آشیانه اش، به سوی امامشان پرواز می کند...
اما
چه سود که حتی یکبار این دل بیادت نیاسود....
این سینه آن #مرغ_گرفتاری بود که حتی یکبار هم به عشق تو پرواز نکرد....
ای کاش این دل وامانده، دائم بهانه تو را می گرفت و تا تو را نمی دید، دست از گریه و بهانهجویی بر نمی داشت و تا قلب تپنده جهان را در آغوش نمی کشید سر از خاک التماس بر نمی داشت....
ای کاش
ای کاش
ای کاش...