#anticipate
معنی: انتظار داشتن، پیشگویی کردن
کدینگ: پیش بینی شده بود فیلم آتلانتیس دَرِ پیت باشه.
🔸 @coding_toefl 🔸
معنی: انتظار داشتن، پیشگویی کردن
کدینگ: پیش بینی شده بود فیلم آتلانتیس دَرِ پیت باشه.
🔸 @coding_toefl 🔸
#anticipate
معنی: انتظار داشتن، پیشگویی کردن
کدینگ:وای چقدر بزرگه! پیش بینی کردن با آن Tea سی تا چایی آماده بشه.
🔸 @coding_toefl 🔸
معنی: انتظار داشتن، پیشگویی کردن
کدینگ:وای چقدر بزرگه! پیش بینی کردن با آن Tea سی تا چایی آماده بشه.
🔸 @coding_toefl 🔸
بچه ها جمعه شب اخرین فرصته واسه اونایی که جا موندن
👈🏻 قیمتو به شدت پایین اوردیم که همه بتونن استفاده کنن❤️ 👌🏻
@O2021 برای دریافت شماره کارت عدد 8 رو برای ادمین بفرستید
👈🏻 قیمتو به شدت پایین اوردیم که همه بتونن استفاده کنن❤️ 👌🏻
@O2021 برای دریافت شماره کارت عدد 8 رو برای ادمین بفرستید
❌ مهلت ثبتنام با تخفیف تموم شد❌
دوستانی که جا موندن میتونن با قیمت اصلی یعنی ۲۶۰ هزار تومان دوره تافلو تهیه کنن🙏🌺
دوستانی که جا موندن میتونن با قیمت اصلی یعنی ۲۶۰ هزار تومان دوره تافلو تهیه کنن🙏🌺
تخفیف ویژه برای تهیه مجموعه کامل سریالها
تخفیف ۴۰ درصدی
245 هزارتومان
فقط۱۵۰ هزارتومان
برای تهیه ی مجموعه کامل سریالها در فروش ویژه عدد 55 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 T.me/O2021
تخفیف ۴۰ درصدی
فقط۱۵۰ هزارتومان
برای تهیه ی مجموعه کامل سریالها در فروش ویژه عدد 55 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 T.me/O2021
6) #ascertain /ˌæsərˈteɪn/
(v.) to discover; find out
(syn.) determine
پی بردن، معین کردن، کشف کردن
(n.) ascertainment
(adj.) ascertainable
(adv.) ascertainably
مثال👇👇
a. I tried to ascertain if he was telling the truth.
b. The jury made a decision based on its ascertainment of the facts.
🔸 @coding_toefl 🔸
(v.) to discover; find out
(syn.) determine
پی بردن، معین کردن، کشف کردن
(n.) ascertainment
(adj.) ascertainable
(adv.) ascertainably
مثال👇👇
a. I tried to ascertain if he was telling the truth.
b. The jury made a decision based on its ascertainment of the facts.
🔸 @coding_toefl 🔸
#ascertain
معنی: پی بردن، معین کردن
کدینگ: باید معین کنید من همسر شما هستم یا اسیرتون؟
🔸 @coding_toefl 🔸
معنی: پی بردن، معین کردن
کدینگ: باید معین کنید من همسر شما هستم یا اسیرتون؟
🔸 @coding_toefl 🔸
7) #conform /kənˈfɔːrm/
(v.) to follow established rules or patterns of behavior
(syn.) adapt
تطابق داشتن، هماهنگ بودن
(n.) conformity; conformist /kənˈfɔːrməst, kənˈfɔːrmɪst/
مثال ها👇👇
a. Yon must conform to the rules or leave the club.
b. She has always been a conformist.
🔸 @coding_toefl 🔸
(v.) to follow established rules or patterns of behavior
(syn.) adapt
تطابق داشتن، هماهنگ بودن
(n.) conformity; conformist /kənˈfɔːrməst, kənˈfɔːrmɪst/
مثال ها👇👇
a. Yon must conform to the rules or leave the club.
b. She has always been a conformist.
🔸 @coding_toefl 🔸
#conform
معنی: تطابق داشتن، هماهنگ بودن
کدینگ: منطبق کن فرم روبرو رو با نواختن گیتار.
🔸 @coding_toefl 🔸
معنی: تطابق داشتن، هماهنگ بودن
کدینگ: منطبق کن فرم روبرو رو با نواختن گیتار.
🔸 @coding_toefl 🔸