Forwarded from حدیث اشک
به تن شاه کربلا جانی
کوثر سوره های قرآنی
من بمیرم که صحن تو خالیست
تک و تنها در این بیابانی
کاری از دست من نمی آید
کاش می مردم از پریشانی
اوهن البیت مسجد اموی است
ننگ بر این چنین مسلمانی
پیروانِ طریقِ سفیانی
می روند و فقط تو می مانی
صحن تو ولوله کند برپا
وسطِ خطبه های جولانی
شهدای مدافع حرمت
دم به دم نزد خویش میخوانی
نظری کن سوی گدای خودت
که تو بنت قدیم الاحسانی
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه_س
#محرم_۱۴۰۴
#محمد_حسین_نیک_زاد
@hadithashk
کوثر سوره های قرآنی
من بمیرم که صحن تو خالیست
تک و تنها در این بیابانی
کاری از دست من نمی آید
کاش می مردم از پریشانی
اوهن البیت مسجد اموی است
ننگ بر این چنین مسلمانی
پیروانِ طریقِ سفیانی
می روند و فقط تو می مانی
صحن تو ولوله کند برپا
وسطِ خطبه های جولانی
شهدای مدافع حرمت
دم به دم نزد خویش میخوانی
نظری کن سوی گدای خودت
که تو بنت قدیم الاحسانی
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه_س
#محرم_۱۴۰۴
#محمد_حسین_نیک_زاد
@hadithashk
Forwarded from حدیث اشک
باید آسمون از غریبی
فقط خون بباره براتو
بمیرم که امسال کسی نیست
عروسک بیاره برا تو
بمیرم دیگه چلچراغ
ضریح تو روشن نمیشه
شب سوم مرقد تو
که بی روضه اصلا نمیشه
الان خیلی وقته که درها ی صحن قشنگ تو بسته س
فقط روضه خونه مزاره
تو زهرای پهلو شکسته س
یه موقع نترسی دوباره
توو تاریکیه توو رواقت
همه خیلی دلشوره داریم
بازم زجر نیادش سراغت
بمیرم برات پرچمای
رو دیوار صحنت رو کندن
میمیردیم نمیدیدیم ای کاش
دوباره به اشکت میخندن
برام سخته که رو ضریحت
پر از دسته ی گل نباشه
برام سخته چندتا حرومی
پاشون توی صحن تو واشه
ما اینجا فقط غصه خوردیم
خبرهای تلخم شمردیم
حرم دست نامحرم افتاد
ببخشید از این غم نمردیم
فقط از خودت بر میاد که
بگیری از اینا امانو
توو دست یزید زمانه
باید بشکنی خیزرانو
فقط از خودت بر میاد که
بگیری بدست ذوالفقارو
با گریه میشه دربیاری
دمار همه شامیارو
با دستای کوچیک زخمیت
دوباره بلند کن علم رو
ما اینجا برات سر میاریم
ببینی دفاع از حرم رو
بمیریم الهی نبینیم
تو غارت شدی از دوباره
ایشالا میایم ومیاریم
برا تو بازم گوشواره
بذار یه سوالی بپرسم
مگه گوشی مونده براتو
میگن خیلی بدجور کشیدن
دم خیمه گوشواره هاتو
بذار یه سوالی بپرسم
گل سر بگیریم براتون؟
من از مشت خولی میپرسم
مگه چیزی موند از موهاتون؟
#محرم_۱۴۰۴
#شب_سوم_محرم_حضرت_رقیه_سلامالله
#محمد_جواد_پرچمی
@hadithashk
فقط خون بباره براتو
بمیرم که امسال کسی نیست
عروسک بیاره برا تو
بمیرم دیگه چلچراغ
ضریح تو روشن نمیشه
شب سوم مرقد تو
که بی روضه اصلا نمیشه
الان خیلی وقته که درها ی صحن قشنگ تو بسته س
فقط روضه خونه مزاره
تو زهرای پهلو شکسته س
یه موقع نترسی دوباره
توو تاریکیه توو رواقت
همه خیلی دلشوره داریم
بازم زجر نیادش سراغت
بمیرم برات پرچمای
رو دیوار صحنت رو کندن
میمیردیم نمیدیدیم ای کاش
دوباره به اشکت میخندن
برام سخته که رو ضریحت
پر از دسته ی گل نباشه
برام سخته چندتا حرومی
پاشون توی صحن تو واشه
ما اینجا فقط غصه خوردیم
خبرهای تلخم شمردیم
حرم دست نامحرم افتاد
ببخشید از این غم نمردیم
فقط از خودت بر میاد که
بگیری از اینا امانو
توو دست یزید زمانه
باید بشکنی خیزرانو
فقط از خودت بر میاد که
بگیری بدست ذوالفقارو
با گریه میشه دربیاری
دمار همه شامیارو
با دستای کوچیک زخمیت
دوباره بلند کن علم رو
ما اینجا برات سر میاریم
ببینی دفاع از حرم رو
بمیریم الهی نبینیم
تو غارت شدی از دوباره
ایشالا میایم ومیاریم
برا تو بازم گوشواره
بذار یه سوالی بپرسم
مگه گوشی مونده براتو
میگن خیلی بدجور کشیدن
دم خیمه گوشواره هاتو
بذار یه سوالی بپرسم
گل سر بگیریم براتون؟
من از مشت خولی میپرسم
مگه چیزی موند از موهاتون؟
#محرم_۱۴۰۴
#شب_سوم_محرم_حضرت_رقیه_سلامالله
#محمد_جواد_پرچمی
@hadithashk
Forwarded from حدیث اشک
از اینرو دختری بابایی ام من
که دستانم فقط در دست او بود
ازاین رو دختری خوشبخت بودم
که جایم روی زانوی عمو بود
خرابه نیست جای دختر شاه
که جای او حریر قصر نورست
سر نی نیست جای شاه عالم
که جای شه سریر قصر نورست
پدر بگشای یکدم چشم خود را
به گیسوی پریشانم نظر کن
ز آتش گیسویم کز، معجرم سوخت
پدر یک امشبی با من سحر کن
مرا میداد زجر آن ضجر کافر
کتک میزد مرا در دشت و هامون
زگیسویم کشید و بر زمين زد
که شد این صورتم غرقابه ی خون
به روی خار با پای برهنه
به من شلاق و گاهی مشت میزد
کمک حالم چو میشد عمه زینب
سنان ما را به قصد کشت میزد
ز سویی خنده های شمر و خولی
میان قافله میکشت ما را
ز سوی دیگری از بهر آزار
نگاه حرمله میکشت ما را
کنون بخت بدم بین ای پدر جان
خرابه گشته جای دختر تو
به بزم من طبق آورده اند و
میانش تحفه ای شد از سر تو
بگو روی و محاسن از چه خونین
گلویت را چرا از کین بریدند
یتیمم از چه در طفیلی نمودند
تنت را از چه رو گرگان دریدند
رقیه هستم و باب الحوائج
ملیکه، دخت شاهنشاه عشقم
کنار عمه جانم تا قیامت
ملیکه، شاه بانوی دمشقم
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه_س
#محرم_۱۴۰۴
#جواد_کریم_زاده
@hadithashk
که دستانم فقط در دست او بود
ازاین رو دختری خوشبخت بودم
که جایم روی زانوی عمو بود
خرابه نیست جای دختر شاه
که جای او حریر قصر نورست
سر نی نیست جای شاه عالم
که جای شه سریر قصر نورست
پدر بگشای یکدم چشم خود را
به گیسوی پریشانم نظر کن
ز آتش گیسویم کز، معجرم سوخت
پدر یک امشبی با من سحر کن
مرا میداد زجر آن ضجر کافر
کتک میزد مرا در دشت و هامون
زگیسویم کشید و بر زمين زد
که شد این صورتم غرقابه ی خون
به روی خار با پای برهنه
به من شلاق و گاهی مشت میزد
کمک حالم چو میشد عمه زینب
سنان ما را به قصد کشت میزد
ز سویی خنده های شمر و خولی
میان قافله میکشت ما را
ز سوی دیگری از بهر آزار
نگاه حرمله میکشت ما را
کنون بخت بدم بین ای پدر جان
خرابه گشته جای دختر تو
به بزم من طبق آورده اند و
میانش تحفه ای شد از سر تو
بگو روی و محاسن از چه خونین
گلویت را چرا از کین بریدند
یتیمم از چه در طفیلی نمودند
تنت را از چه رو گرگان دریدند
رقیه هستم و باب الحوائج
ملیکه، دخت شاهنشاه عشقم
کنار عمه جانم تا قیامت
ملیکه، شاه بانوی دمشقم
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه_س
#محرم_۱۴۰۴
#جواد_کریم_زاده
@hadithashk
Forwarded from شعر مذهبی رضیع الـحسین
شیعیان شرح شب تار مرا گوش کنید
قصه دیده خونبار مرا گوش کنید
مو به مو راز دل زار مرا گوش کنید
داستان من و دلدار مرا گوش کنید
تا بدانید چرا خسته و بیمار شدم
این چنین در کف اغیار گرفتار شدم
روزگارى به سر دوش پدر جایم بود
ساحت کاخ شرف منزل و ماوایم بود
دیدم مام و پدر محو تماشایم بود
ماه ، شرمنده ز رخسار دل آرایم بود
حال در گوشه ویرانه بود منزل من
خون دل گشته ز بى تابى دل ، حاصل من
یکشبى ناله ز هجران پدر سر کردم
دامن خویش ز خونان جگر تر کردم
صحبت باب بر عمه مکرر کردم
گفت : بابت به سفر رفته و باور کردم
تا سر غرقه به خونش به طبق من دیدم
من از این واقعه چون بید به خود لرزیدم
گفتم اى جان پدر، من به فداى سر تو
اى سر غرقه به خون ، گو چه شده پیکر تو
کاش مى مردم نمیدید ترا دختر تو
بنشین تا که زنم شانه به موى سر تو
ز چه خاکستراى سر شده اینسان رویت
همچو احوال من آشفته شده گیسویت
غم مخور آنکه کند موى ترا شانه منم
آنکه از هجر تو از خود شده بیگانه منم
آنکه شد معتکف گوشه ویرانه منم
تو مرا شمع شب افروزى و پروانه منم
بنشین تا ببرت راز دل ابراز کنم
شاید امشب گره از مشکل خود باز کنم
ای سرغرقه به خون ازره دورآمده ای
طالب فیض حضورم به حضور آمده ای
توکلیم الهی از وادی طورآمده ای
بهردیدارمن از کنج تنور آمده ای
بی تو ای جان پدر تنگ مرا ، حوصله شد
پایم ازخارمغیلان همه پرآبله شد
دوست دارم که مرا از قفس آزاد کنى
همره خود ببرى ، خاطر من شاد کنى
راحتم ز آتش سوزنده بیداد کنى
از ره لطف به ژولیده دل امداد کنى
کو بود شاعر دربار تو اى خسرو دین
باش او را به قیامت ز وفا یار و معین
#ژولیده_نیشابوری
@raziolhossein
قصه دیده خونبار مرا گوش کنید
مو به مو راز دل زار مرا گوش کنید
داستان من و دلدار مرا گوش کنید
تا بدانید چرا خسته و بیمار شدم
این چنین در کف اغیار گرفتار شدم
روزگارى به سر دوش پدر جایم بود
ساحت کاخ شرف منزل و ماوایم بود
دیدم مام و پدر محو تماشایم بود
ماه ، شرمنده ز رخسار دل آرایم بود
حال در گوشه ویرانه بود منزل من
خون دل گشته ز بى تابى دل ، حاصل من
یکشبى ناله ز هجران پدر سر کردم
دامن خویش ز خونان جگر تر کردم
صحبت باب بر عمه مکرر کردم
گفت : بابت به سفر رفته و باور کردم
تا سر غرقه به خونش به طبق من دیدم
من از این واقعه چون بید به خود لرزیدم
گفتم اى جان پدر، من به فداى سر تو
اى سر غرقه به خون ، گو چه شده پیکر تو
کاش مى مردم نمیدید ترا دختر تو
بنشین تا که زنم شانه به موى سر تو
ز چه خاکستراى سر شده اینسان رویت
همچو احوال من آشفته شده گیسویت
غم مخور آنکه کند موى ترا شانه منم
آنکه از هجر تو از خود شده بیگانه منم
آنکه شد معتکف گوشه ویرانه منم
تو مرا شمع شب افروزى و پروانه منم
بنشین تا ببرت راز دل ابراز کنم
شاید امشب گره از مشکل خود باز کنم
ای سرغرقه به خون ازره دورآمده ای
طالب فیض حضورم به حضور آمده ای
توکلیم الهی از وادی طورآمده ای
بهردیدارمن از کنج تنور آمده ای
بی تو ای جان پدر تنگ مرا ، حوصله شد
پایم ازخارمغیلان همه پرآبله شد
دوست دارم که مرا از قفس آزاد کنى
همره خود ببرى ، خاطر من شاد کنى
راحتم ز آتش سوزنده بیداد کنى
از ره لطف به ژولیده دل امداد کنى
کو بود شاعر دربار تو اى خسرو دین
باش او را به قیامت ز وفا یار و معین
#ژولیده_نیشابوری
@raziolhossein
Forwarded from شعر مذهبی رضیع الـحسین
#حضرت_رقیه_شهادت
#دوبیتی
پدر جان! کوثرت را میشناسی؟
گل نیلوفرت را میشناسی؟
نگاهی کن به حال و روزم امشب
ببینم دخترت را میشناسی!
#یوسف_رحیمی
@raziolhossein
#دوبیتی
پدر جان! کوثرت را میشناسی؟
گل نیلوفرت را میشناسی؟
نگاهی کن به حال و روزم امشب
ببینم دخترت را میشناسی!
#یوسف_رحیمی
@raziolhossein
Forwarded from شعر مذهبی رضیع الـحسین
#حضرت_رقیه_شهادت
#دوبیتی
سفر خوب است، با این ساربان نه
سفر با شمر و خولی و سنان نه
غلاف و ریسمان و تازیانه
گذشتم از همه، از خیزران نه
برای وصلت ای ماه منیرم
ندارم چاره جز اینکه بمیرم
چرا باید برای دیدن تو
سراغ از دختر خولی بگیرم؟
سرت را میگذارم روی دامن
بگو از خاطرات راه با من
بیا تا صبح بشماریم با هم
تو زخمت بیشتر بوده است یا من؟
غرورم را شکست آن مرد نامرد
ادای گریهام را در میآورد
پدر! ما سفره دار عالمیم و
یهودی نان برامان پرت می کرد
#داود_رحیمی
@raziolhossein
#دوبیتی
سفر خوب است، با این ساربان نه
سفر با شمر و خولی و سنان نه
غلاف و ریسمان و تازیانه
گذشتم از همه، از خیزران نه
برای وصلت ای ماه منیرم
ندارم چاره جز اینکه بمیرم
چرا باید برای دیدن تو
سراغ از دختر خولی بگیرم؟
سرت را میگذارم روی دامن
بگو از خاطرات راه با من
بیا تا صبح بشماریم با هم
تو زخمت بیشتر بوده است یا من؟
غرورم را شکست آن مرد نامرد
ادای گریهام را در میآورد
پدر! ما سفره دار عالمیم و
یهودی نان برامان پرت می کرد
#داود_رحیمی
@raziolhossein
Forwarded from نوای دل (Mostafa Nazari)
نوحهٔ شماره ۳ شهادت خانم رقیه سلام الله علیها
سبک شبهای جمعه حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها
آه ای فلک خون در دل خیرالنساء کردی
ناموس حق را دربدر درکوچه ها کردی
ویران نشین اولاد شاه لافتی کردی
بزمی غریبانه
در کنج ویرانه (۲)
سهم رقیه از جهان خون جگر گردید
سر داد ناله عاقبت مهمان سر گردید
بیهوش شد تا آن سر پاشیده برگردید
گردیده پروانه
در کنج ویرانه (۲)
با دست مجروحش سر بابا به بر دارد
از آن لب پاشیده خواهد بوسه بردارد
خود نیز بر لب لختهٔ خونِ جگر دارد
گشته عزا خانه
در کنج ویرانه (۲)
لوح سه برگ عمر او صد سال غم دارد
مانند زهرا روی نیلی پشت خم دارد
کوی یهودی رفته گر چه موی کم دارد
جان داد جانانه
در کنج ویرانه (۲)
افزون شده یک داغ دیگر بر غم زینب
خون می چکد ای وای از چشم هم زینب
اینجا روایت می شود پشت خم زینب
کو شمع کاشانه
در کنج ویرانه (۲)
سلام الله علیهم اجمعین
مصطفی نظری طهرانی
https://tttttt.me/navayedel1
سبک شبهای جمعه حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها
آه ای فلک خون در دل خیرالنساء کردی
ناموس حق را دربدر درکوچه ها کردی
ویران نشین اولاد شاه لافتی کردی
بزمی غریبانه
در کنج ویرانه (۲)
سهم رقیه از جهان خون جگر گردید
سر داد ناله عاقبت مهمان سر گردید
بیهوش شد تا آن سر پاشیده برگردید
گردیده پروانه
در کنج ویرانه (۲)
با دست مجروحش سر بابا به بر دارد
از آن لب پاشیده خواهد بوسه بردارد
خود نیز بر لب لختهٔ خونِ جگر دارد
گشته عزا خانه
در کنج ویرانه (۲)
لوح سه برگ عمر او صد سال غم دارد
مانند زهرا روی نیلی پشت خم دارد
کوی یهودی رفته گر چه موی کم دارد
جان داد جانانه
در کنج ویرانه (۲)
افزون شده یک داغ دیگر بر غم زینب
خون می چکد ای وای از چشم هم زینب
اینجا روایت می شود پشت خم زینب
کو شمع کاشانه
در کنج ویرانه (۲)
سلام الله علیهم اجمعین
مصطفی نظری طهرانی
https://tttttt.me/navayedel1
Telegram
نوای دل
این نوحه ها نوای دل داغدار ماست
ما داغ دیده ایم که بر سینه می زنیم
اشعار و نوحه های سروده مصطفی نظری طهرانی، احادیث و اشعار منتخب شاعران مذهبی
ارتباط با آدمین: @navayedel_nazari
ما داغ دیده ایم که بر سینه می زنیم
اشعار و نوحه های سروده مصطفی نظری طهرانی، احادیث و اشعار منتخب شاعران مذهبی
ارتباط با آدمین: @navayedel_nazari
Forwarded from نوای دل (Mostafa Nazari)
نوحهٔ شمارهٔ ۴
خانم رقیه سلام الله علیها
سبک شاه گفتا کربلا امروز میدان من است
دیده ها دارالبکا شد سینه ها غرق محن (۲)
تسلیت یابن الحسن
شد حسینیه خرابه شد رقیه سینه زن (۲)
تسلیت یابن الحسن
عمه جان بی تاب هجرانم بگو بابم کجاست(۲)
دُرّ نایابم کجاست
روز شب گردیده و هر لحظه سال است پیش من (۲)
تسلیت یابن الحسن
لحظهٔ هجران سر آمد می رسد بابای من (۲)
کن مرتب جای من
باز کن از گردنم زنجیر و از پایم رَسَن(۲)
تسلیت یابن الحسن
ای پدر شرمنده زینب شد ز استقبال من (۲)
چون شکسته بال من
این سر پاشیده ات افتاده در دامان من (۲)
تسلیت یابن الحسن
بوسه می خواهم بگیرم از لبت اما نشد(۲)
دست من بالا نشد
روی سر افتاده می بوسم من این لعل یمن (۲)
تسلیت یابن الحسن
از نوا افتاده طاووس خرابه شب رسید (۲)
ماتم زینب رسید
خم کمر شد زینب ام المصیبه وای من (۲)
تسلیت یابن الحسن
سلام الله علیهم اجمعین
مصطفی نظری طهرانی
https://tttttt.me/navayedel1
خانم رقیه سلام الله علیها
سبک شاه گفتا کربلا امروز میدان من است
دیده ها دارالبکا شد سینه ها غرق محن (۲)
تسلیت یابن الحسن
شد حسینیه خرابه شد رقیه سینه زن (۲)
تسلیت یابن الحسن
عمه جان بی تاب هجرانم بگو بابم کجاست(۲)
دُرّ نایابم کجاست
روز شب گردیده و هر لحظه سال است پیش من (۲)
تسلیت یابن الحسن
لحظهٔ هجران سر آمد می رسد بابای من (۲)
کن مرتب جای من
باز کن از گردنم زنجیر و از پایم رَسَن(۲)
تسلیت یابن الحسن
ای پدر شرمنده زینب شد ز استقبال من (۲)
چون شکسته بال من
این سر پاشیده ات افتاده در دامان من (۲)
تسلیت یابن الحسن
بوسه می خواهم بگیرم از لبت اما نشد(۲)
دست من بالا نشد
روی سر افتاده می بوسم من این لعل یمن (۲)
تسلیت یابن الحسن
از نوا افتاده طاووس خرابه شب رسید (۲)
ماتم زینب رسید
خم کمر شد زینب ام المصیبه وای من (۲)
تسلیت یابن الحسن
سلام الله علیهم اجمعین
مصطفی نظری طهرانی
https://tttttt.me/navayedel1
Telegram
نوای دل
این نوحه ها نوای دل داغدار ماست
ما داغ دیده ایم که بر سینه می زنیم
اشعار و نوحه های سروده مصطفی نظری طهرانی، احادیث و اشعار منتخب شاعران مذهبی
ارتباط با آدمین: @navayedel_nazari
ما داغ دیده ایم که بر سینه می زنیم
اشعار و نوحه های سروده مصطفی نظری طهرانی، احادیث و اشعار منتخب شاعران مذهبی
ارتباط با آدمین: @navayedel_nazari
محرم
مسجد محبین حضرت زهرا
سلام الله علیها
توسل بخانم رقیه سلام الله علیها
وذکرمعجزه آن نازدانه
سیدهمایونی
سلام علیکم
انتشار این مطلب : باقیات الصالحات برای شما.
روضه العباس علیه السلام 👇🍏🍏
https://eitaa.com/beytolhozn
مسجد محبین حضرت زهرا
سلام الله علیها
توسل بخانم رقیه سلام الله علیها
وذکرمعجزه آن نازدانه
سیدهمایونی
سلام علیکم
انتشار این مطلب : باقیات الصالحات برای شما.
روضه العباس علیه السلام 👇🍏🍏
https://eitaa.com/beytolhozn
چوبی به لبت نشسته دیدم دندان تو رو شکسته دیدم
چشمان تو را پر آب دیدم
دورِ سرِ تو شراب دیدم .. ــــــــــــــــ
ــ خوش آمدی تو از سفر بابا
تو رو خدا منو ببر بابا
رفتی زدستم بی خبر بابا گذاشتی رفتی
.. دیگه تموم گریه و زاریم
تموم این شبایِ بیداریم
آخه نگفتی دختری داری گذاشتی رفتی
.. نزار بازم بهم جسارت شه
همین لباس پاره غارت شه
منو ببر که عمه راحت شه
بابا بابایی ..
نبودی از همه کتک خوردم
یه جوری زد که عمه گفت مُردم
به خاطرِ تو طاقت آوردم بابا بابایی
.. *رقیه گفت به ما انتطار یعنی چه .. چهل منزل طوری انتظارِ امامش رو کشید که وقتی به وصالش رسید براش جون داد ..* بیابونا نمیره از یادم بابا تو راهِ کوفه جون دادم تو خواب من از رو ناقه افتادم بابا بابایی .. سه ساله تُ چقدر دادن آزار
گوشایِ خونیمو دیدی انگار .
بزار بگم چی شد تویِ بازار بابا بابایی .
. ما رو به همدیگه نشون میدن
به زور گوشواره هامو دزدیدن
به مجلس مِی ما رو کشیدن بابا بابایی
چشمان تو را پر آب دیدم
دورِ سرِ تو شراب دیدم .. ــــــــــــــــ
ــ خوش آمدی تو از سفر بابا
تو رو خدا منو ببر بابا
رفتی زدستم بی خبر بابا گذاشتی رفتی
.. دیگه تموم گریه و زاریم
تموم این شبایِ بیداریم
آخه نگفتی دختری داری گذاشتی رفتی
.. نزار بازم بهم جسارت شه
همین لباس پاره غارت شه
منو ببر که عمه راحت شه
بابا بابایی ..
نبودی از همه کتک خوردم
یه جوری زد که عمه گفت مُردم
به خاطرِ تو طاقت آوردم بابا بابایی
.. *رقیه گفت به ما انتطار یعنی چه .. چهل منزل طوری انتظارِ امامش رو کشید که وقتی به وصالش رسید براش جون داد ..* بیابونا نمیره از یادم بابا تو راهِ کوفه جون دادم تو خواب من از رو ناقه افتادم بابا بابایی .. سه ساله تُ چقدر دادن آزار
گوشایِ خونیمو دیدی انگار .
بزار بگم چی شد تویِ بازار بابا بابایی .
. ما رو به همدیگه نشون میدن
به زور گوشواره هامو دزدیدن
به مجلس مِی ما رو کشیدن بابا بابایی
سلام علیکم
انتشار این مطلب : باقیات الصالحات برای شما.
روضه العباس علیه السلام 👇🍏🍏
https://eitaa.com/beytolhozn
انتشار این مطلب : باقیات الصالحات برای شما.
روضه العباس علیه السلام 👇🍏🍏
https://eitaa.com/beytolhozn
Eitaa
ایتا - کانال روضه العباس علیه السلام
پیام رسان ایرانی ایتا Eitaa
۳۹
(حضرت رقیه س)
تو رقیه هستی،نور چشم زهرا
رنگ و روی زینب،از رخت هویدا
تو جان حسین هستی
نور هر دو عین هستی
یا رقیه جانم۲
کربلای خونین،همرهی به زینب
زان همه مصیبت،روز تو شده شب
دیده ای علی اکبر
همچو گل شده پرپر
یا رقیه جانم۲
یا رقیه جانم،غربتت شد احساس
آن دمی که افتاد،هر دو دست عباس
فرق او دو تا گردد
دست او جدا گردد
یا رقیه جانم۲
دیده ای چو زینب،بابا شده تنها
در گوشه ی میدان،شد اسیر غم ها
از جفا و کین بابا
شد نقش زمین بابا
یا رقیه جانم۲
دیده ای به مقتل،سوی او دویدند
از قفا ز کینه،رأس او بریدند
جان تو رسید بر لب
خون شد جگر زینب
یا رقیه جانم۲
از جور زمانه،دیدی بی بهانه
عمه را زدند با،کعب و تازیانه
زخم تو نمک خورده
گشته ای تو افسرده
یا رقیه جانم۲
خون دلت نمودند،در کوفه و در شام
بر آل پیمبر،سنگ زدند ز هر بام
ای دختر زهرایی
دیدی چه ستم هایی
یا رقیه جانم۲
ای که از تبار و،نسل بوترابی
از چه دخت زهرا،در بزم شرابی
خون دلت از این غم شد
عمه قامتش خم شد
یا رقیه جانم۲
دیده ای پدر را،دم زند ز محبوب
بی حیا یزید زد،بر لب حسین چوب
دیده تر شده زینب
خونجگر شده زینب
یا رقیه جانم۲
زین همه مصیبت،هر دلی کبابه
از چه گشته جایت،گوشه ی خرابه
بوده ای لب عطشان
بهر پدرت گریان
یا رقیه جانم۲
ظلم و کین دشمن،بی رمق تو دیدی
رأس پدرت را،در طبق تو دیدی
نور حق عیان آمد
بر تو میهمان آمد
یا رقیه جانم۲
با پدر تو گفتی،کی سرت بریده
کی رقیه ات را،خونجگر نموده
آمدی برم بابا
خون شد جگرم بابا
یا حسین مظلوم۲
ای پدر نبودی،زخم من نمک خورد
در کنار عمه،دخترت کتک خورد
ای یار غریب من
غم شده نصیب من
یا حسین مظلوم۲
ای پدر نبودی،از ناقه فتادم
ای پدر سرم بر،خاک غم نهادم
نیمه شب در آن صحرا
خونجگر شدم بابا
یا حسین مظلوم۲
قامتم شده خم،خسته ام ز دنیا
بر مرا به همره،ای یوسف زهرا
ای حبیب من بابا
ای طبیب من بابا
یا حسین مظلوم۲
نور دیده ی من،بر تو من اسیرم
در کنج خرابه،ای پدر بمیرم
نیمه شب از این دنیا
می روم چنان زهرا
یا حسین مظلوم۲
#رضا_یعقوبیان
#سبک_کربلا_رسیده
#سبک_در_خرابه_شام_دختری_بخواب_است
#حضرت_رقیه_س
#زنجیرزنی #نوحه_سنتی
.
(حضرت رقیه س)
تو رقیه هستی،نور چشم زهرا
رنگ و روی زینب،از رخت هویدا
تو جان حسین هستی
نور هر دو عین هستی
یا رقیه جانم۲
کربلای خونین،همرهی به زینب
زان همه مصیبت،روز تو شده شب
دیده ای علی اکبر
همچو گل شده پرپر
یا رقیه جانم۲
یا رقیه جانم،غربتت شد احساس
آن دمی که افتاد،هر دو دست عباس
فرق او دو تا گردد
دست او جدا گردد
یا رقیه جانم۲
دیده ای چو زینب،بابا شده تنها
در گوشه ی میدان،شد اسیر غم ها
از جفا و کین بابا
شد نقش زمین بابا
یا رقیه جانم۲
دیده ای به مقتل،سوی او دویدند
از قفا ز کینه،رأس او بریدند
جان تو رسید بر لب
خون شد جگر زینب
یا رقیه جانم۲
از جور زمانه،دیدی بی بهانه
عمه را زدند با،کعب و تازیانه
زخم تو نمک خورده
گشته ای تو افسرده
یا رقیه جانم۲
خون دلت نمودند،در کوفه و در شام
بر آل پیمبر،سنگ زدند ز هر بام
ای دختر زهرایی
دیدی چه ستم هایی
یا رقیه جانم۲
ای که از تبار و،نسل بوترابی
از چه دخت زهرا،در بزم شرابی
خون دلت از این غم شد
عمه قامتش خم شد
یا رقیه جانم۲
دیده ای پدر را،دم زند ز محبوب
بی حیا یزید زد،بر لب حسین چوب
دیده تر شده زینب
خونجگر شده زینب
یا رقیه جانم۲
زین همه مصیبت،هر دلی کبابه
از چه گشته جایت،گوشه ی خرابه
بوده ای لب عطشان
بهر پدرت گریان
یا رقیه جانم۲
ظلم و کین دشمن،بی رمق تو دیدی
رأس پدرت را،در طبق تو دیدی
نور حق عیان آمد
بر تو میهمان آمد
یا رقیه جانم۲
با پدر تو گفتی،کی سرت بریده
کی رقیه ات را،خونجگر نموده
آمدی برم بابا
خون شد جگرم بابا
یا حسین مظلوم۲
ای پدر نبودی،زخم من نمک خورد
در کنار عمه،دخترت کتک خورد
ای یار غریب من
غم شده نصیب من
یا حسین مظلوم۲
ای پدر نبودی،از ناقه فتادم
ای پدر سرم بر،خاک غم نهادم
نیمه شب در آن صحرا
خونجگر شدم بابا
یا حسین مظلوم۲
قامتم شده خم،خسته ام ز دنیا
بر مرا به همره،ای یوسف زهرا
ای حبیب من بابا
ای طبیب من بابا
یا حسین مظلوم۲
نور دیده ی من،بر تو من اسیرم
در کنج خرابه،ای پدر بمیرم
نیمه شب از این دنیا
می روم چنان زهرا
یا حسین مظلوم۲
#رضا_یعقوبیان
#سبک_کربلا_رسیده
#سبک_در_خرابه_شام_دختری_بخواب_است
#حضرت_رقیه_س
#زنجیرزنی #نوحه_سنتی
.
۴۰
(حضرت رقیه س)
امشب پدر خوش آمدی،ممنونم ای بابا
واویلا واویلا
از شوق دیدار رخت،اشکم شده دریا
واویلا واویلا
تنها و سرگردان منم،در کنج این ویران
دنیا شده زندان
تا آمدی خرابه ام،گردیده روح افزا
واویلا واویلا
غریب مادر بعد تو،غم شد نصیب من
غم شد شکیب من
ای روشنی خانه ام،با تو کنم نجوا
واویلا واویلا
تا رأس تو دیدم به نی،رنگم پرید بابا
قدم خمید بابا
چون عمه ی مظلومه ام،دیگر شدم تنها
واویلا واویلا
هر جا که نامت برده ام،با ضربه ی سیلی
رویم شده نیلی
سیرم دگر از زندگی،بعد از تو ای بابا
واویلا واویلا
خوابم نمی برد پدر،از درد پاهایم
خرابه شد جایم
خون شد دلم از این همه،بیداری شب ها
واویلا واویلا
طفلم ولی بابای من،از داغ تو پیرم
از زندگی سیرم
مرا به همراهت ببر،ای کعبه ی دل ها
واویلا واویلا
سرت به روی دامنم،زد شررم بابا
خونجگرم بابا
رقیه ی دلخسته را،همره ببر بابا
واویلا واویلا
در کنج این ویرانسرا،سرت به دامانم
آرامش جانم
راحت شوم از درد و غم،روم سوی زهرا
واویلا واویلا
ای نور چشم فاطمه،جانم بود بر لب
با گریه ی زینب
گریان برای عمه ام،از این مصیبت ها
واویلا واویلا
چون مادرت در نیمه شب،گردم کفن بابا
دور از وطن بابا
با گریه ی اهل حرم،گردد عزا برپا
واویلا واویلا
(سبک: ای ساقی لب تشنگان)
#رضا_یعقوبیان
#سبک_ای_ساقی_لب_تشنگان
#حضرت_رقیه_س
#زنجیرزنی
#سه_ضرب_یزدی
.
(حضرت رقیه س)
امشب پدر خوش آمدی،ممنونم ای بابا
واویلا واویلا
از شوق دیدار رخت،اشکم شده دریا
واویلا واویلا
تنها و سرگردان منم،در کنج این ویران
دنیا شده زندان
تا آمدی خرابه ام،گردیده روح افزا
واویلا واویلا
غریب مادر بعد تو،غم شد نصیب من
غم شد شکیب من
ای روشنی خانه ام،با تو کنم نجوا
واویلا واویلا
تا رأس تو دیدم به نی،رنگم پرید بابا
قدم خمید بابا
چون عمه ی مظلومه ام،دیگر شدم تنها
واویلا واویلا
هر جا که نامت برده ام،با ضربه ی سیلی
رویم شده نیلی
سیرم دگر از زندگی،بعد از تو ای بابا
واویلا واویلا
خوابم نمی برد پدر،از درد پاهایم
خرابه شد جایم
خون شد دلم از این همه،بیداری شب ها
واویلا واویلا
طفلم ولی بابای من،از داغ تو پیرم
از زندگی سیرم
مرا به همراهت ببر،ای کعبه ی دل ها
واویلا واویلا
سرت به روی دامنم،زد شررم بابا
خونجگرم بابا
رقیه ی دلخسته را،همره ببر بابا
واویلا واویلا
در کنج این ویرانسرا،سرت به دامانم
آرامش جانم
راحت شوم از درد و غم،روم سوی زهرا
واویلا واویلا
ای نور چشم فاطمه،جانم بود بر لب
با گریه ی زینب
گریان برای عمه ام،از این مصیبت ها
واویلا واویلا
چون مادرت در نیمه شب،گردم کفن بابا
دور از وطن بابا
با گریه ی اهل حرم،گردد عزا برپا
واویلا واویلا
(سبک: ای ساقی لب تشنگان)
#رضا_یعقوبیان
#سبک_ای_ساقی_لب_تشنگان
#حضرت_رقیه_س
#زنجیرزنی
#سه_ضرب_یزدی
.
محفل بیت الحزن
(سادات)
محرم روضه
حضرت رقیه سلام الله علیها
بیان رؤیای صادقه
حاجآقارضاعرب سرخی
سیدهمایونی
سلام علیکم
انتشار این مطلب : باقیات الصالحات برای شما.
روضه العباس علیه السلام 👇🍏🍏
https://eitaa.com/beytolhozn
(سادات)
محرم روضه
حضرت رقیه سلام الله علیها
بیان رؤیای صادقه
حاجآقارضاعرب سرخی
سیدهمایونی
سلام علیکم
انتشار این مطلب : باقیات الصالحات برای شما.
روضه العباس علیه السلام 👇🍏🍏
https://eitaa.com/beytolhozn
نوحه خوانی سنتی محرم
حضرت رقیه سلام الله علیها
سیدهمایونی
سلام علیکم
انتشار این مطلب : باقیات الصالحات برای شما.
روضه العباس علیه السلام 👇🍏🍏
https://eitaa.com/beytolhozn
حضرت رقیه سلام الله علیها
سیدهمایونی
سلام علیکم
انتشار این مطلب : باقیات الصالحات برای شما.
روضه العباس علیه السلام 👇🍏🍏
https://eitaa.com/beytolhozn
Forwarded from حدیث اشک
نگاهت را به من بنداز..آری..خواهرت هستم
فقط نه خواهرت بلکه..به جای مادرت هستم
تویی شمع و منم پروانه ای که بر سرت هستم
میان خیمه ات ای یار من سرلشکرت هستم
-
غریبی می کنی با من ویا قابل نمی دانی؟
مرا و بچه هایم را چرا قابل نمی دانی؟
-
ببینم چشم هایت را…الهی من فدای تو
فدای قد و بالایت..فدای اشک های تو
بیا منت بنه بر من که در کرب و بلای تو
کنم شیرینی جانم فدای بچه های تو
-
پسرهایم فدای تار موی اکبرت..باشد؟
سپر باشند بهر شیرخواره اصغرت..باشد؟
-
به یادم هست گفتی تو تمام جان من هستی
حسینِ دیگری بانو…تو آن پنهان من هستی
اگر دردی رسد بر من شما درمان من هستی
کلامت آیه ی وحی است..تو قرآن من هستی
-
چرا پس روی زینب را زمین انداختی آقا
اگر فکر منی یعنی مرا نشناختی آقا
-
خدا خود شاهد این است من مشتاق و لبریزم
که تقدیمت کنم این تحفه ی هرچند ناچیزم
اگر زردم،اگر خشکم،درخت رو به پاییزم
تمام زندگی ام را به پاهای تو می ریزم
-
به زینب نه نگو جان یل ام البنین باشد؟
خدارا خوش نمی آید که زینب شرمگین باشد
-
بیا و قلب خواهر را خودت آئینه بندان کن
دلاور مردهایم را بیا راهی میدان کن
دو طفل بی پناهم را به یک آغوش مهمان کن
به یک لبخند درد خواهرت را نیز درمان کن
-
محال است از دل زینب که آه سرد برخیزد
ز کوه صبر من حتی نشان درد بر خیزد
-
به فکر من مباش اصلا چراکه غم ندارم من تورا دارم..همین کافیست..چیزی کم ندارم
من به غیر از تو کس و کاری در این عالم ندارم
من مبادا با خودت گویی..خدا..مرهم ندارم من
نمرده خواهرت اشک غریبی تو را بیند ببیند
بی کسی ات را به حال خویش بنشیند؟
مشو راضی ببینند این دو اشک و آه زینب را
میان خیمه ها وضع حجاب نامرتب را.. به رخساره کبودی و نشانِ خونِ بر لب را تن بی جان تو روی زمین و نعل مرکب را
نمی آرند طاقت دست های بسته ی من را
مشو راضی ببینند این دو پای خسته ی من را
#شعر_شهادت_دوطفلان_حضرت_زینب_س
#محرم_۱۴۰۴
#آرمان_صائمی
@hadithashk
فقط نه خواهرت بلکه..به جای مادرت هستم
تویی شمع و منم پروانه ای که بر سرت هستم
میان خیمه ات ای یار من سرلشکرت هستم
-
غریبی می کنی با من ویا قابل نمی دانی؟
مرا و بچه هایم را چرا قابل نمی دانی؟
-
ببینم چشم هایت را…الهی من فدای تو
فدای قد و بالایت..فدای اشک های تو
بیا منت بنه بر من که در کرب و بلای تو
کنم شیرینی جانم فدای بچه های تو
-
پسرهایم فدای تار موی اکبرت..باشد؟
سپر باشند بهر شیرخواره اصغرت..باشد؟
-
به یادم هست گفتی تو تمام جان من هستی
حسینِ دیگری بانو…تو آن پنهان من هستی
اگر دردی رسد بر من شما درمان من هستی
کلامت آیه ی وحی است..تو قرآن من هستی
-
چرا پس روی زینب را زمین انداختی آقا
اگر فکر منی یعنی مرا نشناختی آقا
-
خدا خود شاهد این است من مشتاق و لبریزم
که تقدیمت کنم این تحفه ی هرچند ناچیزم
اگر زردم،اگر خشکم،درخت رو به پاییزم
تمام زندگی ام را به پاهای تو می ریزم
-
به زینب نه نگو جان یل ام البنین باشد؟
خدارا خوش نمی آید که زینب شرمگین باشد
-
بیا و قلب خواهر را خودت آئینه بندان کن
دلاور مردهایم را بیا راهی میدان کن
دو طفل بی پناهم را به یک آغوش مهمان کن
به یک لبخند درد خواهرت را نیز درمان کن
-
محال است از دل زینب که آه سرد برخیزد
ز کوه صبر من حتی نشان درد بر خیزد
-
به فکر من مباش اصلا چراکه غم ندارم من تورا دارم..همین کافیست..چیزی کم ندارم
من به غیر از تو کس و کاری در این عالم ندارم
من مبادا با خودت گویی..خدا..مرهم ندارم من
نمرده خواهرت اشک غریبی تو را بیند ببیند
بی کسی ات را به حال خویش بنشیند؟
مشو راضی ببینند این دو اشک و آه زینب را
میان خیمه ها وضع حجاب نامرتب را.. به رخساره کبودی و نشانِ خونِ بر لب را تن بی جان تو روی زمین و نعل مرکب را
نمی آرند طاقت دست های بسته ی من را
مشو راضی ببینند این دو پای خسته ی من را
#شعر_شهادت_دوطفلان_حضرت_زینب_س
#محرم_۱۴۰۴
#آرمان_صائمی
@hadithashk
Forwarded from حدیث اشک
رسید روضه ی چارم..عقیله حیران است
شب وساطت طفلان و اذن میدان است
میان خیمه ی زینب دوباره طوفان است
رسیده خدمت ارباب و دیده باران است
حسین مانده و زینب..چه قاب و تصویری
عجب سکوت عجیبی…چه حال دلگیری..
گرفته دست برادر که یاورش باشد
فقط نه خواهر او،بلکه مادرش باشد
که مرهمی به روی داغ اکبرش باشد
میان خیمه ی ارباب،حیدرش باشد
عقیله ی علویه،خودِ خودِ مولاست
و آخرین قسمش جان حضرت زهراست
که ای تمام من ای یارِ بهتر از جانم
نگاه کن به نگاهم ببین پریشانم
اگرچه در خورِ شان تو نیست..می دانم
قبول کن کم مارا به ذبح طفلانم
برای غصه ی من چاره ای کن آقاجان
خودت دعای سفر را بخوان بر این طفلان
خیال کن که بمانند پیش خواهر تو
هزار خولی ببینند در برابر تو
هجوم حرمله ها را به سمت دختر تو
به روی نیزه ببینند راس اصغر تو
تو را به گودیِ گودال و زخم بر بدنت
به زیر سم فرس ها و نیزه در دهنت
مرا به بند اسارت میان نا محرم
سر بریده ی تو..گیسوان تو در هم
به نیزه ای سر عباس را که شد مبهم
مرا به بزم شراب و عذاب در هر دم
قسم به جان تو دق می کنند بی تردید
همان دمی که ببینند صورتت پاشید
#محرم_۱۴۰۴
#شعر_شهادت_دوطفلان_حضرت_زینب_س
#آرمان_صائمی
@hadithashk
شب وساطت طفلان و اذن میدان است
میان خیمه ی زینب دوباره طوفان است
رسیده خدمت ارباب و دیده باران است
حسین مانده و زینب..چه قاب و تصویری
عجب سکوت عجیبی…چه حال دلگیری..
گرفته دست برادر که یاورش باشد
فقط نه خواهر او،بلکه مادرش باشد
که مرهمی به روی داغ اکبرش باشد
میان خیمه ی ارباب،حیدرش باشد
عقیله ی علویه،خودِ خودِ مولاست
و آخرین قسمش جان حضرت زهراست
که ای تمام من ای یارِ بهتر از جانم
نگاه کن به نگاهم ببین پریشانم
اگرچه در خورِ شان تو نیست..می دانم
قبول کن کم مارا به ذبح طفلانم
برای غصه ی من چاره ای کن آقاجان
خودت دعای سفر را بخوان بر این طفلان
خیال کن که بمانند پیش خواهر تو
هزار خولی ببینند در برابر تو
هجوم حرمله ها را به سمت دختر تو
به روی نیزه ببینند راس اصغر تو
تو را به گودیِ گودال و زخم بر بدنت
به زیر سم فرس ها و نیزه در دهنت
مرا به بند اسارت میان نا محرم
سر بریده ی تو..گیسوان تو در هم
به نیزه ای سر عباس را که شد مبهم
مرا به بزم شراب و عذاب در هر دم
قسم به جان تو دق می کنند بی تردید
همان دمی که ببینند صورتت پاشید
#محرم_۱۴۰۴
#شعر_شهادت_دوطفلان_حضرت_زینب_س
#آرمان_صائمی
@hadithashk
Forwarded from حدیث اشک
الا داداش چشمام تاره تاره
نمیدونم خزونه یا بهاره
بذار تا بچه هام راهی بشن که
نگن زینب برات چیزی نداره
بقربون غم و حال خرابت
بقربون دل از غم کبابت
مگه که خواهرت مُرده عزیزم
دوتا بچه م فدا طفل ربابت
به جز راه ِ تو راهی دل ندونست
لب تشنه ره ِ ساحل ندونست
اگه رخصت ندی با گریه میان
میگن "دایی" ما رو قابل ندونست
توی خونه همش از تو میخوندن
به عشق تو خودشون رو رسوندن
فداتشم من، چرا رفتی پی ِ شون
میذاشتی تا توی میدون میموندن
نرو داداش... بیا تازه رسیدی
بیا... انگار که چیزی ندیدی
چرا دنبالشون رفتی حسینم
آوردیشون... چرا زحمت کشیدی؟!...
#محرم_۱۴۰۴
#شعر_شهادت_دوطفلان_حضرت_زینب_س
#حضرت_زینب_س
#نیما_نجاری
@hadithashk
نمیدونم خزونه یا بهاره
بذار تا بچه هام راهی بشن که
نگن زینب برات چیزی نداره
بقربون غم و حال خرابت
بقربون دل از غم کبابت
مگه که خواهرت مُرده عزیزم
دوتا بچه م فدا طفل ربابت
به جز راه ِ تو راهی دل ندونست
لب تشنه ره ِ ساحل ندونست
اگه رخصت ندی با گریه میان
میگن "دایی" ما رو قابل ندونست
توی خونه همش از تو میخوندن
به عشق تو خودشون رو رسوندن
فداتشم من، چرا رفتی پی ِ شون
میذاشتی تا توی میدون میموندن
نرو داداش... بیا تازه رسیدی
بیا... انگار که چیزی ندیدی
چرا دنبالشون رفتی حسینم
آوردیشون... چرا زحمت کشیدی؟!...
#محرم_۱۴۰۴
#شعر_شهادت_دوطفلان_حضرت_زینب_س
#حضرت_زینب_س
#نیما_نجاری
@hadithashk
Forwarded from حدیث اشک
دل زنده شد از دم حسینت زهرا
دل بسته به پرچم حسینت زهرا
شادم که شود عاقبتم ختمِ به خیر
گر جان دهم از غم حسینت زهرا
#محرم_۱۴۰۴
#سید_مجتبی_شجاع
@hadithashk
دل بسته به پرچم حسینت زهرا
شادم که شود عاقبتم ختمِ به خیر
گر جان دهم از غم حسینت زهرا
#محرم_۱۴۰۴
#سید_مجتبی_شجاع
@hadithashk
Forwarded from حدیث اشک
زن اینچنین که پر از شور و تاب و تب باشد
عجیب نیست که فرزند او وهب باشد
به تکیه گاه حسین آنچنان دلش قرص است
که از تحمل او صبر در عجب باشد
زنی که پس بفرستد سر جوانش را
به عشق زنده شده، گرچه جان به لب باشد
عمود خیمه به کف می زند به لشکر شام
به جای سوگ، دلش خیمه ی غضب باشد
چنین نترس و غیور است در مقابل کفر
به عشق آل علی هرکه منتسب باشد..
#سیده_تکتم_حسینی
#ام_وهب
#محرم_۱۴۰۴
@hadithashk
عجیب نیست که فرزند او وهب باشد
به تکیه گاه حسین آنچنان دلش قرص است
که از تحمل او صبر در عجب باشد
زنی که پس بفرستد سر جوانش را
به عشق زنده شده، گرچه جان به لب باشد
عمود خیمه به کف می زند به لشکر شام
به جای سوگ، دلش خیمه ی غضب باشد
چنین نترس و غیور است در مقابل کفر
به عشق آل علی هرکه منتسب باشد..
#سیده_تکتم_حسینی
#ام_وهب
#محرم_۱۴۰۴
@hadithashk