This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لامروت از چه عشقت را تو کتمان کرده ای
آن دلت را پشت خشم و شرم پنهان کرده ای
سهم من از تو شده یک جرعه زهرِ فاصله
بی خبر از من ، رقیبان را تو مهمان کرده ای
گرچه باران برتو اما شعله اش بر من زده
آتشی برپا بزیر سقف باران کرده ای
من صبورم ، باشد اما نیز این هم بگذرد
بلبلان را از نوای عشق پژمان کرده ای
غَره شد هیزم ز آب جوی و هِی پروار شد
لیک ای آتش ! تو خاکِ مرده درمان کرده ای
#میترا
@barmach
آن دلت را پشت خشم و شرم پنهان کرده ای
سهم من از تو شده یک جرعه زهرِ فاصله
بی خبر از من ، رقیبان را تو مهمان کرده ای
گرچه باران برتو اما شعله اش بر من زده
آتشی برپا بزیر سقف باران کرده ای
من صبورم ، باشد اما نیز این هم بگذرد
بلبلان را از نوای عشق پژمان کرده ای
غَره شد هیزم ز آب جوی و هِی پروار شد
لیک ای آتش ! تو خاکِ مرده درمان کرده ای
#میترا
@barmach
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آمدی خون به دل ما بُکنی و بروی؟
رسم عاشق شدن وُ یاد دهی و بروی ؟
خاک بر فرق سر این دل بی شبهه ی ما
آمدی با تبرت دل شِکنی وُ بروی ؟
کاش در سایه ی بی مهری کمی رغبت بود
آمدی دل ببَری وُ بِکنی وُ بروی ؟
این پدرسوخته دل گر که به فرمانم بود
گفته بودم که چو رودی ، گذری وُ بروی
#میترا
رسم عاشق شدن وُ یاد دهی و بروی ؟
خاک بر فرق سر این دل بی شبهه ی ما
آمدی با تبرت دل شِکنی وُ بروی ؟
کاش در سایه ی بی مهری کمی رغبت بود
آمدی دل ببَری وُ بِکنی وُ بروی ؟
این پدرسوخته دل گر که به فرمانم بود
گفته بودم که چو رودی ، گذری وُ بروی
#میترا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بوی مهر وُ برگِ زرد ، هیمه شکن یادش بخیر
دفترِ چند برگِ کاهیِ وطن یادش بخیر
پاک کنِ عطری ، مدادِ پرچمی خودکار بیک
آن "یَقه" "تِل های" توری بافتنی یادش بخیر
روزی افشان بود مویم ، روزی با گُل بسته بود
پیرهن گل آبی ِ آموزگارِ خوش سخن یادش بخیر
زنگِ آخر از دمِ یاسِ سفید گیسو فشان
ژاله جای خونِ دل بود در چمن یادش بخیر
#میترا
تقدیم به بانوان بازنشسته ی آموزش و پرورش
دفترِ چند برگِ کاهیِ وطن یادش بخیر
پاک کنِ عطری ، مدادِ پرچمی خودکار بیک
آن "یَقه" "تِل های" توری بافتنی یادش بخیر
روزی افشان بود مویم ، روزی با گُل بسته بود
پیرهن گل آبی ِ آموزگارِ خوش سخن یادش بخیر
زنگِ آخر از دمِ یاسِ سفید گیسو فشان
ژاله جای خونِ دل بود در چمن یادش بخیر
#میترا
تقدیم به بانوان بازنشسته ی آموزش و پرورش
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوستی آبی روان نیست که بر ما گذرد
حاصلش جلگه ای سبز است
که با بوسه ی عشق
عطشَش را ز ِ تلاقی دو رود پر داده
#میترا
حاصلش جلگه ای سبز است
که با بوسه ی عشق
عطشَش را ز ِ تلاقی دو رود پر داده
#میترا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همین پاییز زیبا
در نبودت
آسمان دلم را ابری
بارانش ، حوض چشمانم را پُر
و
هیمه ی دلم را خیس ِ خیس کرد
آنچنان که دیگر نه از عشقی آتش میگیرد ، نه از زخم زبانها
و
سلولهایم سرد ِ سرد ....
#میترا
در نبودت
آسمان دلم را ابری
بارانش ، حوض چشمانم را پُر
و
هیمه ی دلم را خیس ِ خیس کرد
آنچنان که دیگر نه از عشقی آتش میگیرد ، نه از زخم زبانها
و
سلولهایم سرد ِ سرد ....
#میترا
خواهرم از دشتِ گل، آوَردی تو شَبنم برایم
لحظه هایم را, زِ عطرَت ، میکنی مرحم برایم
خواهرم پروانه ای ، چون شمع میسوزم برایت
بالِ آغوشِ تو آرام تر از مریم برایم.
خواهرم هرجا که هستی تندرستُ شاد باشی
تا ابد من شمع وُ تو گلهای ابریشم برایم
روزگار گرچه خیال فاصله دارد ولی
قاصدک بوی تو را می آورد هردم برایم
روز جهانی خواهر خجسته باد
#میترا
لحظه هایم را, زِ عطرَت ، میکنی مرحم برایم
خواهرم پروانه ای ، چون شمع میسوزم برایت
بالِ آغوشِ تو آرام تر از مریم برایم.
خواهرم هرجا که هستی تندرستُ شاد باشی
تا ابد من شمع وُ تو گلهای ابریشم برایم
روزگار گرچه خیال فاصله دارد ولی
قاصدک بوی تو را می آورد هردم برایم
روز جهانی خواهر خجسته باد
#میترا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چه سرخ است خون آزادی
چه یلدایی ست شب آبی
به مانند همیشه سفره ی یلدای ما سرخ است
نه از سرخی گونه های دلبر
که ضحاک زمانه
به خاک و خون کشید آن عشق سرخابی
چو پاشید خاک غم بر چشم شهلایی
بشد بخت نگون ما شب یلدایی طولانی
#میترا_نوازش
چه یلدایی ست شب آبی
به مانند همیشه سفره ی یلدای ما سرخ است
نه از سرخی گونه های دلبر
که ضحاک زمانه
به خاک و خون کشید آن عشق سرخابی
چو پاشید خاک غم بر چشم شهلایی
بشد بخت نگون ما شب یلدایی طولانی
#میترا_نوازش
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باران چو یک خیالی پر زد به شیشه امشب
پاشید نقره بر گُل، برقلب ، تیشه امشب
آتش گرفته هیزم حتا به اشک باران
این دل چه می دانست ،رفتی به پیله امشب
پُر کرده ام با شوق، جامَت ، شرابِ شیراز
آهوی من رمیدی، رفتی ز بیشه امشب
خون بر جگر نهادی تا عمرِ من باقیست
شاید دگر نگویم رازِ نهفته امشب
#میترا
خواننده ی کلیپ :الهام راستکار
پاشید نقره بر گُل، برقلب ، تیشه امشب
آتش گرفته هیزم حتا به اشک باران
این دل چه می دانست ،رفتی به پیله امشب
پُر کرده ام با شوق، جامَت ، شرابِ شیراز
آهوی من رمیدی، رفتی ز بیشه امشب
خون بر جگر نهادی تا عمرِ من باقیست
شاید دگر نگویم رازِ نهفته امشب
#میترا
خواننده ی کلیپ :الهام راستکار
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
وقتی لحظات بی تو سپری میشود
چه فرقی میکند؟
خورشید بتابد یا ابر ببارد!
شب باشد یا روز !
تو که نباشی ،
عقربه های ساعت هیچ معنایی ندارند...
#میترا
چه فرقی میکند؟
خورشید بتابد یا ابر ببارد!
شب باشد یا روز !
تو که نباشی ،
عقربه های ساعت هیچ معنایی ندارند...
#میترا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قفسی ساختم از لبخندت
همه از جنسِ دلم دیوارش
باوری از دل و جانم میگفت
دلِ تو بی دلِ من
تابِ پرواز ندارد
منو تو همسفرِ جاده ی ابریشمِ نور
تا فراسوی عشق
تا به نزدیکیِ خورشید رفتیم
ولی من دیدم تو
پرِ پرواز نداری
این همه تردید چیست ؟
دلِ آرامَت را
چه کسی از دلِ من پر داده؟
من چقدر ساده ام
تو برای گذری آمده ای
همه ی قلب تو
در دلی، یا قفسی، جز دل من
جای دگر جا مانده
#تردید
#میترا
۱
همه از جنسِ دلم دیوارش
باوری از دل و جانم میگفت
دلِ تو بی دلِ من
تابِ پرواز ندارد
منو تو همسفرِ جاده ی ابریشمِ نور
تا فراسوی عشق
تا به نزدیکیِ خورشید رفتیم
ولی من دیدم تو
پرِ پرواز نداری
این همه تردید چیست ؟
دلِ آرامَت را
چه کسی از دلِ من پر داده؟
من چقدر ساده ام
تو برای گذری آمده ای
همه ی قلب تو
در دلی، یا قفسی، جز دل من
جای دگر جا مانده
#تردید
#میترا
۱
جسم من کالای بابا بود ولی بیجان نبود
رنگ گلهای گلستانم ز ِ او الوان نبود
اختیار از من نبود ؛ عشق ِ منو احساس من
قطره ای چون شبنمی مهر ِ پدر افشان نبود
گمشدن در باغ ِ عشق وُ غرق ؛ در مهری دگر
ضرب ِ داس ؛ تاوان این گمگشته در توفان نبود
انتقام من ز تو میگیرد این چرخ فلک
لیکن این جان کندنم با دست تو ایمان نبود
گر رها یابی تو با تکیه به قانون حَجَر
گو ، جزای تو ز ِ خشم ِ هموطن آسان نبود
#میترا
رنگ گلهای گلستانم ز ِ او الوان نبود
اختیار از من نبود ؛ عشق ِ منو احساس من
قطره ای چون شبنمی مهر ِ پدر افشان نبود
گمشدن در باغ ِ عشق وُ غرق ؛ در مهری دگر
ضرب ِ داس ؛ تاوان این گمگشته در توفان نبود
انتقام من ز تو میگیرد این چرخ فلک
لیکن این جان کندنم با دست تو ایمان نبود
گر رها یابی تو با تکیه به قانون حَجَر
گو ، جزای تو ز ِ خشم ِ هموطن آسان نبود
#میترا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو باور داری قلبِ آتشم را
که سوزانَد چو هیمه بسترم را؟
تو باور میکنی روزی که رفتی
چه آزُرد ترک ِ چشمت خاطرم را ؟
تو را بخشیدم و بخشیده ای من
نکن باور تو روزی رفتنم را
#میترا
که سوزانَد چو هیمه بسترم را؟
تو باور میکنی روزی که رفتی
چه آزُرد ترک ِ چشمت خاطرم را ؟
تو را بخشیدم و بخشیده ای من
نکن باور تو روزی رفتنم را
#میترا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلت کوچک ولی قلبت یه دریا
صدایت چون نسیمِ دشت صحرا
لبم خندان دلم فواره ی خون
شدیم از دوری ات چه مات و محزون
چه زود از بین ما تو پر کشیدی
زدی آتش به این دلهای مجنون
#میترا
صدایت چون نسیمِ دشت صحرا
لبم خندان دلم فواره ی خون
شدیم از دوری ات چه مات و محزون
چه زود از بین ما تو پر کشیدی
زدی آتش به این دلهای مجنون
#میترا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هرکه با عقل به اندیشه بپیوسته درود
عشق جویانه بدین قافله دلبسته درود
هرکه بشکست پرو بال خِرَد شرمگین باد
آنکه پر داد ز قفس این پر ِ بشکسته درود
هرکه کاشت بذر خرافه بشود دور زِ ما
آنکه کارَد یه نهال در دل ِ نو رسته درود
هر که انسان پرورید از دل ِ این مشق و کتاب
آنکه داد درس شجاعت، دل وارسته ؛ درود
هرکه بر طبل ِ جهالت بزند شرمگین باد
آنکه در محفل ما ، عشقی برافروخته درود
#رسالت_آموزگار_تنها_آموزش_الفبا_و_اعداد_نیست_بلکه_آموزش_شجاعت_و_انسانیت_است
#میترا
عشق جویانه بدین قافله دلبسته درود
هرکه بشکست پرو بال خِرَد شرمگین باد
آنکه پر داد ز قفس این پر ِ بشکسته درود
هرکه کاشت بذر خرافه بشود دور زِ ما
آنکه کارَد یه نهال در دل ِ نو رسته درود
هر که انسان پرورید از دل ِ این مشق و کتاب
آنکه داد درس شجاعت، دل وارسته ؛ درود
هرکه بر طبل ِ جهالت بزند شرمگین باد
آنکه در محفل ما ، عشقی برافروخته درود
#رسالت_آموزگار_تنها_آموزش_الفبا_و_اعداد_نیست_بلکه_آموزش_شجاعت_و_انسانیت_است
#میترا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نُت ها خالی ز موسیقی ، به یغما رفتند
دلها زَجه زنان ، سوی صحرا رفتند
شعرها قافیه باخت ، هجاها بشکست
واژه ها با شَجَرم ، بی محابا رفتند
#میترا
دلها زَجه زنان ، سوی صحرا رفتند
شعرها قافیه باخت ، هجاها بشکست
واژه ها با شَجَرم ، بی محابا رفتند
#میترا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معجون صفا صبح ِ سپیده میدمد
بوی گل ِ چای ِ دم کشیده میدهد
با شهد لبت لقمه ای از عشق زدم
عطر بوسه ات به دل قصیده میدهد
#میترا
بوی گل ِ چای ِ دم کشیده میدهد
با شهد لبت لقمه ای از عشق زدم
عطر بوسه ات به دل قصیده میدهد
#میترا