دوست داشتن در عالیترین شکل آن
یعنی میلِ دیدن کسی فقط برای دوستی؛
نه برای آیندهای نه گذشتهای.
نه وظیفه و نه امید.
برای حالِ خوب دوستی...
امین_بزرگیان
🍃 @barayzendegi
یعنی میلِ دیدن کسی فقط برای دوستی؛
نه برای آیندهای نه گذشتهای.
نه وظیفه و نه امید.
برای حالِ خوب دوستی...
امین_بزرگیان
🍃 @barayzendegi
میدونی مشکل تو چیه؟
تو هر موقع هر مشکلی پیدا کردی توی زندگیت،
جای اینکه وایستی مشکلتو حل کنی،
یا فرار کردی ازش
یا دستاتو آوردی بالا و تسلیم شدی
📽 جدایی نادر از سیمین
#Dialog
🍃@barayzendei
تو هر موقع هر مشکلی پیدا کردی توی زندگیت،
جای اینکه وایستی مشکلتو حل کنی،
یا فرار کردی ازش
یا دستاتو آوردی بالا و تسلیم شدی
📽 جدایی نادر از سیمین
#Dialog
🍃@barayzendei
خداوکیلی درستم گفته!! امیدوارم معلم نمره کامل رو به این دانش آموزِ باهوش بده.😂😂😂
🍃@barayzendegi
🍃@barayzendegi
- میشه رمانم رو بخونی و نظرت رو بگی؟
+ نه ازش متنفرم
- تو که هنوز نخوندیش!
+ خب اگه بد باشه ازش متنفر میشم، و اگر هم خوب باشه حسودیم می شه و بیشتر ازش متنفر میشم
🍃 @barayzendegi
+ نه ازش متنفرم
- تو که هنوز نخوندیش!
+ خب اگه بد باشه ازش متنفر میشم، و اگر هم خوب باشه حسودیم می شه و بیشتر ازش متنفر میشم
🍃 @barayzendegi
هیچ موفقیتی بدون از دست دادن چیزی میسر نمیشود. پیروزی، بدون رنج کشیدن و رسیدن به آزادی، بدون قربانی دادن ممکن نیست...
🍃 @barayzendegi
🍃 @barayzendegi
دوست داشتن را باید دید از چه نوع دوست
داشتنی است!
آیا مانند شیر است که آهو دوست دارد وگربه که موش دوست دارد!
باید دید وقتی کسی میگوید دوستت دارم آیا معنی اش اینست که میخواهد ما را خرج خودش کند و ما را بخورد و ما را به مصرف خودش برساند
یا دوستت دارم به این معنی است که تو دوست من هستی و خاطرت پیش من عزیز است و اگر کاری داشتی برایت انجام میدهم اگر بیمارشدی تا صبح برای تو بیدار میمانم.
#دکتر_قمشه_ای
#caption
🍃 @barayzendegi
داشتنی است!
آیا مانند شیر است که آهو دوست دارد وگربه که موش دوست دارد!
باید دید وقتی کسی میگوید دوستت دارم آیا معنی اش اینست که میخواهد ما را خرج خودش کند و ما را بخورد و ما را به مصرف خودش برساند
یا دوستت دارم به این معنی است که تو دوست من هستی و خاطرت پیش من عزیز است و اگر کاری داشتی برایت انجام میدهم اگر بیمارشدی تا صبح برای تو بیدار میمانم.
#دکتر_قمشه_ای
#caption
🍃 @barayzendegi
شاید اون کسی که داره میره من باشم ولی این تو هستی که منو تتها گذاشت..!
☑️ The Walking Dead
🍃 @barayzendegi
☑️ The Walking Dead
🍃 @barayzendegi
همیشه
کسی را برای دوست داشتن
انتخاب کن که
اونقدر قلبش بزرگ باشه
که نخوای
برای اینکه توی قلبش جا بگیری
بارها و بارها خودت را کوچک کنی...!
#آل_پاچینو
🍃 @barayzendegi
کسی را برای دوست داشتن
انتخاب کن که
اونقدر قلبش بزرگ باشه
که نخوای
برای اینکه توی قلبش جا بگیری
بارها و بارها خودت را کوچک کنی...!
#آل_پاچینو
🍃 @barayzendegi
انسانیت دین خاصی ندارد..
این که در میان مردم زندگی کنیم
ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنیم
ودروغ نگوییم،
کلک نزنیم و دلی رانشکنیم..
سوء استفاده نکنیم،حقی راناحق نکنیم
یعنی انسانیم..
🍃 @barayzendegi
این که در میان مردم زندگی کنیم
ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنیم
ودروغ نگوییم،
کلک نزنیم و دلی رانشکنیم..
سوء استفاده نکنیم،حقی راناحق نکنیم
یعنی انسانیم..
🍃 @barayzendegi
همیشه سعی کن خودت باشی،
درسته ادما
به ظاهر و رنگ لعاب اهمیت میدن
و به چشم نمیای...
ولی اگه کسی هم برات بمونه،
واقعیه...
🍃 @barayzendegi
درسته ادما
به ظاهر و رنگ لعاب اهمیت میدن
و به چشم نمیای...
ولی اگه کسی هم برات بمونه،
واقعیه...
🍃 @barayzendegi
هميشه اونقدر قوي باش كه
رها كني
و اونقدر باهوش باش تا براي اون چيزي كه
لايقش هستي
صبر كني!
🍃 @barayzendegi
رها كني
و اونقدر باهوش باش تا براي اون چيزي كه
لايقش هستي
صبر كني!
🍃 @barayzendegi
آنجلینا جولی در اولین فیلمش 7ساله بود و پدرش کارگردانِ فیلم و خودش نقش اول بود.
ولی رابرت دنیرو تا بیست و چند سالگی سیاهی لشکر بود!
مهم نیست کی و کجا،
مهم اینه که شروع کنی...
🍃 @barayzendegi
ولی رابرت دنیرو تا بیست و چند سالگی سیاهی لشکر بود!
مهم نیست کی و کجا،
مهم اینه که شروع کنی...
🍃 @barayzendegi
چند داستان کوتاه زیبا ی واقعی که میتواند احساسات شما را متحول کند:
_دیروز من و خواهرم تصادف کردیم و به لطف بستن کمربند ایمنی آسیب
چندانی ندیدیم. خواهرم دختری اجتماعی است و دوستان فراوانی دارد.
برعکس من درونگرا هستم و تنها دو دوست صمیمی دارم. به محض آرام
شدن اوضاع خواهرم خبر تصادفش را در اینستاگرام و فیس بوک پست کرد.
درحالی که دوستان او مشغول پست گذاشتن و لایک کردن بودند دوستان من
قبل از رسیدن آمبولانس در کنارم بودند
_یکی از دوستان من که کل دوران دبیرستان را با مشکلات نوشتاری و
خواندن دست و پنجه نرم میکرد و هر معلمی ناامیدانه به پدر و مادرش اعلام
میکرد که فرزندتان به درد درس خواندن نمیخورد با نمره عالی از دانشگاه
بروکلی فارغ التحصیل شد و اکنون شرکت موفقی را اداره میکند. اما چطور
ممکن است چنین فردی به این درجه از رشد برسد؟ او به من گفت: ” خیلی
ساده به خودم گفتم که آنها در مورد من اشتباه میکنند و دقیقاً برعکس
چیزهایی که دیگران به من گفتند را باور کردم و هر روز با خودم مرور کردم.
شاید بعضیها بگویند این دیگر چه مدلش است اما برای من جواب داد.”
_من و همسرم مسئول هتل هستیم. روزی خانواده ۶ نفره ای به هتل ما آمدند.
هربار که آنها را در لابی میدیدم مشغول خنده بودند! سر صحبت را که با
آنها باز کردیم گفتند: ” خانه ما روز گذشته در آتش سوخت ولی خدا را شکر
هیچ کدام از ما آسیب ندیدم و همین بزرگترین دلیل برای لبخند زدن است”.
_دیشب درست شب سال نو، خواهرم با من تماس گرفت! یک سال بود که بر
اثر تصادف در کما بود. باور نکردنی بود. کل شب را خندیدیم و صحبت
کردیم. درست است که هنوز کاملاً خوب نشده است ولی نمیدانید همین بودنش
چه لذتی دارد. قسمت مسخره ماجرا این جاست که یک ماه قبل از تصادف باهم
بحثمان شد و قهر کردیم ولی اکنون وقتی به آن روزها فکر میکنیم از
حماقتمان خندهمان میگیرد.
#روانشناسی
🍃 @barayzendegi
_دیروز من و خواهرم تصادف کردیم و به لطف بستن کمربند ایمنی آسیب
چندانی ندیدیم. خواهرم دختری اجتماعی است و دوستان فراوانی دارد.
برعکس من درونگرا هستم و تنها دو دوست صمیمی دارم. به محض آرام
شدن اوضاع خواهرم خبر تصادفش را در اینستاگرام و فیس بوک پست کرد.
درحالی که دوستان او مشغول پست گذاشتن و لایک کردن بودند دوستان من
قبل از رسیدن آمبولانس در کنارم بودند
_یکی از دوستان من که کل دوران دبیرستان را با مشکلات نوشتاری و
خواندن دست و پنجه نرم میکرد و هر معلمی ناامیدانه به پدر و مادرش اعلام
میکرد که فرزندتان به درد درس خواندن نمیخورد با نمره عالی از دانشگاه
بروکلی فارغ التحصیل شد و اکنون شرکت موفقی را اداره میکند. اما چطور
ممکن است چنین فردی به این درجه از رشد برسد؟ او به من گفت: ” خیلی
ساده به خودم گفتم که آنها در مورد من اشتباه میکنند و دقیقاً برعکس
چیزهایی که دیگران به من گفتند را باور کردم و هر روز با خودم مرور کردم.
شاید بعضیها بگویند این دیگر چه مدلش است اما برای من جواب داد.”
_من و همسرم مسئول هتل هستیم. روزی خانواده ۶ نفره ای به هتل ما آمدند.
هربار که آنها را در لابی میدیدم مشغول خنده بودند! سر صحبت را که با
آنها باز کردیم گفتند: ” خانه ما روز گذشته در آتش سوخت ولی خدا را شکر
هیچ کدام از ما آسیب ندیدم و همین بزرگترین دلیل برای لبخند زدن است”.
_دیشب درست شب سال نو، خواهرم با من تماس گرفت! یک سال بود که بر
اثر تصادف در کما بود. باور نکردنی بود. کل شب را خندیدیم و صحبت
کردیم. درست است که هنوز کاملاً خوب نشده است ولی نمیدانید همین بودنش
چه لذتی دارد. قسمت مسخره ماجرا این جاست که یک ماه قبل از تصادف باهم
بحثمان شد و قهر کردیم ولی اکنون وقتی به آن روزها فکر میکنیم از
حماقتمان خندهمان میگیرد.
#روانشناسی
🍃 @barayzendegi
خوشبختی خود بخود به وجود نمی آید!
رسیدن به خوشبختی فرآیندی فعال است که نیازمند تلاش است.
افکار غلط را کنار بگذارید،
به اضطراب ها غلبه کنید،
علاقه ها را شناسایی کنید،
با انسانهای مهربان و دوست داشتنی معاشرت کنید...
فراموش نکنیم انسانها خود به خود خوشبخت نمی شوند،
تلاش کنید
تلاش کنید
و باز هم تلاش کنید...
🍃 @barayzendegi
رسیدن به خوشبختی فرآیندی فعال است که نیازمند تلاش است.
افکار غلط را کنار بگذارید،
به اضطراب ها غلبه کنید،
علاقه ها را شناسایی کنید،
با انسانهای مهربان و دوست داشتنی معاشرت کنید...
فراموش نکنیم انسانها خود به خود خوشبخت نمی شوند،
تلاش کنید
تلاش کنید
و باز هم تلاش کنید...
🍃 @barayzendegi
...🗣
خواستم بگويم چقدر چشمهايت شعرند دختر. نگفتم. از تيغ هاي كف دستم ترسيدم كه نوازشت كنم و خون سرخت گلهاي سرخ را بي آبرو كند. "من ماشين توليد رنجم."
يك روز، به يك نفر نگاه ميكني كه چشمهايش شعرند. اما دم نميزني. از تيغ هاي كف دستت ميترسي. دوست داري بگويي حتا وقتي كنارت نشسته دلتنگش هستي، اما لال مي ماني.
آن روز، ياد من بيفت. ياد من بيفت و يك بوسه بچسبان روي كتف خشك باد آذرماه تا به من برساند. بعد، به كلماتي كه نگفته اي شب بخير بگو.دراز بكش روي كاناپه، به سقف نگاه كن، و دردهاي دلت را بشمار، و به روياي خيس كسي فكر كن كه سهم تو نشد، با چشمهايي كه شعر بود، با لباني كه آتش بود، و با آغوشي كه تنها جزيره امن جهان بود.
شب بخير، پرنده كوچك.
#حميدسليمي
🍃 @barayzendegi
خواستم بگويم چقدر چشمهايت شعرند دختر. نگفتم. از تيغ هاي كف دستم ترسيدم كه نوازشت كنم و خون سرخت گلهاي سرخ را بي آبرو كند. "من ماشين توليد رنجم."
يك روز، به يك نفر نگاه ميكني كه چشمهايش شعرند. اما دم نميزني. از تيغ هاي كف دستت ميترسي. دوست داري بگويي حتا وقتي كنارت نشسته دلتنگش هستي، اما لال مي ماني.
آن روز، ياد من بيفت. ياد من بيفت و يك بوسه بچسبان روي كتف خشك باد آذرماه تا به من برساند. بعد، به كلماتي كه نگفته اي شب بخير بگو.دراز بكش روي كاناپه، به سقف نگاه كن، و دردهاي دلت را بشمار، و به روياي خيس كسي فكر كن كه سهم تو نشد، با چشمهايي كه شعر بود، با لباني كه آتش بود، و با آغوشي كه تنها جزيره امن جهان بود.
شب بخير، پرنده كوچك.
#حميدسليمي
🍃 @barayzendegi
...🗣
خواستم بگويم چقدر چشمهايت شعرند دختر. نگفتم. از تيغ هاي كف دستم ترسيدم كه نوازشت كنم و خون سرخت گلهاي سرخ را بي آبرو كند. "من ماشين توليد رنجم."
يك روز، به يك نفر نگاه ميكني كه چشمهايش شعرند. اما دم نميزني. از تيغ هاي كف دستت ميترسي. دوست داري بگويي حتا وقتي كنارت نشسته دلتنگش هستي، اما لال مي ماني.
آن روز، ياد من بيفت. ياد من بيفت و يك بوسه بچسبان روي كتف خشك باد آذرماه تا به من برساند. بعد، به كلماتي كه نگفته اي شب بخير بگو.دراز بكش روي كاناپه، به سقف نگاه كن، و دردهاي دلت را بشمار، و به روياي خيس كسي فكر كن كه سهم تو نشد، با چشمهايي كه شعر بود، با لباني كه آتش بود، و با آغوشي كه تنها جزيره امن جهان بود.
شب بخير، پرنده كوچك.
#حميدسليمي
🍃 @barayzendegi
خواستم بگويم چقدر چشمهايت شعرند دختر. نگفتم. از تيغ هاي كف دستم ترسيدم كه نوازشت كنم و خون سرخت گلهاي سرخ را بي آبرو كند. "من ماشين توليد رنجم."
يك روز، به يك نفر نگاه ميكني كه چشمهايش شعرند. اما دم نميزني. از تيغ هاي كف دستت ميترسي. دوست داري بگويي حتا وقتي كنارت نشسته دلتنگش هستي، اما لال مي ماني.
آن روز، ياد من بيفت. ياد من بيفت و يك بوسه بچسبان روي كتف خشك باد آذرماه تا به من برساند. بعد، به كلماتي كه نگفته اي شب بخير بگو.دراز بكش روي كاناپه، به سقف نگاه كن، و دردهاي دلت را بشمار، و به روياي خيس كسي فكر كن كه سهم تو نشد، با چشمهايي كه شعر بود، با لباني كه آتش بود، و با آغوشي كه تنها جزيره امن جهان بود.
شب بخير، پرنده كوچك.
#حميدسليمي
🍃 @barayzendegi