#جشنواره_فیلم_فجر
دقایقی پیش فیلمهای نامزدشده بخش مسابقه سینمای ایران (سودای سیمرغ) معرفی شدند و مطابق انتظار فیلم #قاتل_و_وحشی ساختهی #حمید_نعمت_الله بزرگترین قربانی ممیزی پیشجشنوارهای امسال شد.
داوران امسال متشکل از ساره بیات، محمد احسانی، مرتضی پورصمدی، بهرام توکلی، نیما جاویدی، سیدجمال ساداتیان و مصطفی کیایی،۱۶ فیلم را در بخش سودای سیمرغ معرفی کردهاند.
1-ابلق، کارگردان: نرگس آبیار
2- بیِ همه چیز، کارگردان: محسن قرایی
3- تک تیرانداز، کارگردان: علی غفاری
4- تی تی، کارگردان: آیدا پناهنده
5- خط فرضی، کارگردان: فرنوش صمدی
6- رُمانتیسم عماد و طوبا، کارگردان: کاوه صباغزاده
7- روزی روزگاری، آبادان، کارگردان: حمیدرضا آذرنگ
8- روشن، کارگردان: سیدروحاله حجازی
9- زالاوا، کارگردان: ارسلان امیری
10- ستاره بازی، کارگردان: هاتف علیمردانی
11- شیشلیک، کارگردان: محمدحسین مهدویان
12- گیجگاه، کارگردان: عادل تبریزی
13- مامان، کارگردان: آرش انیسی
14- مصلحت، کارگردان: حسین دارابی
15- منصور، کارگردان: سیاوش سرمدی
16- یدو، کارگردان: مهدی جعفری
🎨 پوستر سی و نهمین جشنواره فیلم فجر اثر #طاها_ذاکر - #رضا_تقی_پور
#آرت_تاکس
دقایقی پیش فیلمهای نامزدشده بخش مسابقه سینمای ایران (سودای سیمرغ) معرفی شدند و مطابق انتظار فیلم #قاتل_و_وحشی ساختهی #حمید_نعمت_الله بزرگترین قربانی ممیزی پیشجشنوارهای امسال شد.
داوران امسال متشکل از ساره بیات، محمد احسانی، مرتضی پورصمدی، بهرام توکلی، نیما جاویدی، سیدجمال ساداتیان و مصطفی کیایی،۱۶ فیلم را در بخش سودای سیمرغ معرفی کردهاند.
1-ابلق، کارگردان: نرگس آبیار
2- بیِ همه چیز، کارگردان: محسن قرایی
3- تک تیرانداز، کارگردان: علی غفاری
4- تی تی، کارگردان: آیدا پناهنده
5- خط فرضی، کارگردان: فرنوش صمدی
6- رُمانتیسم عماد و طوبا، کارگردان: کاوه صباغزاده
7- روزی روزگاری، آبادان، کارگردان: حمیدرضا آذرنگ
8- روشن، کارگردان: سیدروحاله حجازی
9- زالاوا، کارگردان: ارسلان امیری
10- ستاره بازی، کارگردان: هاتف علیمردانی
11- شیشلیک، کارگردان: محمدحسین مهدویان
12- گیجگاه، کارگردان: عادل تبریزی
13- مامان، کارگردان: آرش انیسی
14- مصلحت، کارگردان: حسین دارابی
15- منصور، کارگردان: سیاوش سرمدی
16- یدو، کارگردان: مهدی جعفری
🎨 پوستر سی و نهمین جشنواره فیلم فجر اثر #طاها_ذاکر - #رضا_تقی_پور
#آرت_تاکس
💢 آرتکست - شمارهی اول
(پادکست آرتتاکس رسانهی تصویری فرهنگ و هنر ایران)
🎤 گفتوگو با بهتاش صناعیها و مریم مقدم دربارهی قصیدهی گاو سفید نمایندهی ایران در فستیوال برلیناله ۲۰۲۱
متن و روایت: گلبو فیوضی
تدوین: نریمان معروفی
زیرنظر خسرو نقیبی
محصول آرتتاکس
شانزده اسفند ۹۹
ما را در اپهای پادکستخوان معتبر با این آیدی دنبال کنید:
artcast.ir
🎙 برای شنیدن آرتکست در آنکر و اسپاتیفای روی لینک کلیک کنید.
www.arttalks.ir
(پادکست آرتتاکس رسانهی تصویری فرهنگ و هنر ایران)
🎤 گفتوگو با بهتاش صناعیها و مریم مقدم دربارهی قصیدهی گاو سفید نمایندهی ایران در فستیوال برلیناله ۲۰۲۱
متن و روایت: گلبو فیوضی
تدوین: نریمان معروفی
زیرنظر خسرو نقیبی
محصول آرتتاکس
شانزده اسفند ۹۹
ما را در اپهای پادکستخوان معتبر با این آیدی دنبال کنید:
artcast.ir
🎙 برای شنیدن آرتکست در آنکر و اسپاتیفای روی لینک کلیک کنید.
www.arttalks.ir
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 از آرتتاکس با عشق برای شما
🎥 یک آرزوی جمعی برای سال ۱۴۰۰؛ سال بدون کرونا
/متنی از خسرو نقیبی به روایت ۲۰ بازیگر سینما و نمایش ایران/
🎉 سال نو مبارک
/به یاد آنها که امسال از میانمان رفتند
و تقدیم به شما که دوام آوردید.../
⬇️ نسخهی باکیفیت این ویدیو را روی IGTV آرتتاکس در اینستاگرام ببینید.
🆔 t.me/arttalks
🎥 یک آرزوی جمعی برای سال ۱۴۰۰؛ سال بدون کرونا
/متنی از خسرو نقیبی به روایت ۲۰ بازیگر سینما و نمایش ایران/
🎉 سال نو مبارک
/به یاد آنها که امسال از میانمان رفتند
و تقدیم به شما که دوام آوردید.../
⬇️ نسخهی باکیفیت این ویدیو را روی IGTV آرتتاکس در اینستاگرام ببینید.
🆔 t.me/arttalks
Forwarded from ArtTalks
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎭 ستارهها
💢 جسیکا چستین: من هم بازیگرم هم کارآگاه!
(برای افرادی که به بازیگری علاقهمندند)
✅با زیرنویس فارسی اختصاصی
▪️فیلمنامهمو سر صحنه نمیبرم. اگر فیلمنامه همراهم باشه، احساس میکنم اون شخصیت نیستم.
▪️بسته به این که بازیگر روبهروم چهطور دیالوگهاش رو بهم بگه، شخصیتها رو تا جای ممکن واقعی جلوه میدم ولی اگر کسی سرم داد بزنه عاشقتم یا زمزمه کنه، نحوهی پاسخ من هم تغییر میکنه. این، بخش جذابه کارمه. ترجیح میدم ندونم شخصیت دیگه قراره چی کار بکنه. یه نقشه دارم که شخصیتم باید به کجا برسه ولی همهی اینها سر صحنه بستگی به کسی داره که روبهرومه.
@arttalks
www.arttalks.ir
💢 جسیکا چستین: من هم بازیگرم هم کارآگاه!
(برای افرادی که به بازیگری علاقهمندند)
✅با زیرنویس فارسی اختصاصی
▪️فیلمنامهمو سر صحنه نمیبرم. اگر فیلمنامه همراهم باشه، احساس میکنم اون شخصیت نیستم.
▪️بسته به این که بازیگر روبهروم چهطور دیالوگهاش رو بهم بگه، شخصیتها رو تا جای ممکن واقعی جلوه میدم ولی اگر کسی سرم داد بزنه عاشقتم یا زمزمه کنه، نحوهی پاسخ من هم تغییر میکنه. این، بخش جذابه کارمه. ترجیح میدم ندونم شخصیت دیگه قراره چی کار بکنه. یه نقشه دارم که شخصیتم باید به کجا برسه ولی همهی اینها سر صحنه بستگی به کسی داره که روبهرومه.
@arttalks
www.arttalks.ir
#حلقه_منتقدان_آرت_تاکس
💢 دعوت به سالنِ شعبده
چرا روایت #قورباغه نزدیک به دو قرن از جامعه و آدمهای بازیاش دور است؟
✍🏻 محمدعلی افتخاری
در ساخت روایی قصههای پندآموز مثل «بوستان و گلستان سعدی» برای صورت بخشیدن به توالی رویدادها، فرمول بسیار سادهای دیده میشود که بیشتر وابسته به انتقال یک پیام اخلاقی و غافلگیر کننده است. شکل گیری حقیقت در اینگونه روایتها ممکن است تا مرز یک اعجاز غیر قابل باور پیش برود. در واقع گسترش آنچه حقیقت خوانده میشود در اینجا رابطه عمیقی با پند و اندرزهای اخلاقی دارد. حقیقتی که کارگردان سریال «قورباغه» در نظر دارد نیز تا حدودی هم پای همین ساختمان فکری حرکت میکند. اگر دست یابی شخصیتهای سریال «قورباغه» به قدرت، وابسته به همان حقیقتی باشد که عروسک گردان این شخیصتها تصور میکند، پس ساختن این موقعیت نمایشی با در نظر گرفتن حکم دستوریِ ابتدای فیلم، مبتنی به نگرشی است که تماشاگر را در مقام پیام گیرندهای ناآگاه قرار میدهد (تماشاگر هیجان زده، ستم دیده مطیع و فرمان بر، هنجارشکن تحت آزمایشِ کنشگر فرهنگی و هر شهروندی که آماده دریافت پیام از یک ایدئولوژیست فعال است.). در واقع دعوت تماشاگر به سالن شعبده بازیِ «قورباغه» یک پیش شرط دارد: «لطفا حقیقت مدنظر ما را به عنوان واقعیت بپذیرید!». اما از آنجایی که این حقیقت، در پیوند با کم و کاستیهای ذهن و یک زیباشناسی محاکاتی عرضه میشود، روایت «قورباغه» نزدیک به دو قرن از جامعه و آدمهای بازی اش دور است. وقتی «حقیقتی که در ذهن شما شکل میگیرد»، گزارهای سنتی و اخلاق گرا باشد، پس «روزی تبدیل به واقعیت خواهد شد» نیز سرودهای از سر تفنن بر شمرده میشود. ریخت سازمانیِ جوامع کنونی (فارغ از مرزبندیهای جغرافیایی)، آیین نامههای مبهمی را بر پرونده شهروندانِ مطیع ضمیمه کرده اند که خوانشگران انگشت شماری «حقیقت معطوف به ذهن» را همچنان دنبال میکنند. چرا که پذیرفتن این حقیقت، خواستههای شهروندان را به نوعی آرمان خواهیِ معجزه آسا معطوف میسازد. البته گفتنی است که برخی کنشگران، آگاهانه و در پی کسب مدالهای ملی و ترفیع رتبه سازمانی، عامدانه این جایگاه انسانی را برای شهروندان و بخصوص جدا افتادگان اجتماعی دیکته میکنند.
وضعیتی که شخصیتهای «قورباغه» را برای دست یابی به اکسیری جادویی به زمین بازی راه میدهد، فوبیای ذاتی انسان در مواجهه با نیروی «خیر و شر» را یدک میکشد. این وضعیت نمایشی، تماشاگر را برای پذیرفتن یک ساختار اجتماعی پلکانی آماده میکند. تکامل صورت بندی این ساختار سنتی، نیروهای مبارز و یا شخصیت هایی را میطلبد که در الگوهای رایج فیلمنامه نویسی آنتاگونیست خوانده میشوند. آنتاگونیستهای قورباغه (متناسب با نسخه سنتی که پیرنگ از آن تبعیت میکند)، نیروی کافی برای مبارزه با شخصیت هایی مثل نوری، رامین، سروش، لیلا و آباد را ندارند. وقتی که نوری در بخش «تئوری توطئه» برگ برنده زندگی اش را در حضور آنتاگونیست جعلی رو میکند، خواسته کارگردان از چگونگی حضور این آنتاگونیستها به خوبی نمایان میشود: «نوری: شما کارت درسته ولی عقبی. پلیس: چی؟ نوری: [...] من آب دیده ام. آب دیده خلاف نمیکنه. میایسته نگاه میکنه. خلاف مال ندارهاست. من دارم. به اندازه. غنی ام. غنی از همه دنیا. از همه تون هم جلوتر ایستادم. خیلی عقب ترید.» نمونههای متعددی از این لحظات شورانگیز در سریال «قورباغه» دیده میشود که به عنوان نقطه اتصال نوعی زیرمتن انتقادی برجسته مینماید. اما جاذبههای نمایشیِ این فرمول روایی، توانایی انتقال قدرت از نیرویی به نیروی دیگر را ندارد. چرا که ورود مادهای معجزه گر به زندگی نوری و تحول زیست اجتماعی او، در زمینهای عدالت خواهانه و تا حدودی اخلاقی تعریف میشود. این اخلاق گرایی قرار است در نسبت با آنچه درباره آنتاگونیستها گفته شد، نگاه تماشاگر ار از دریچهای انسان دوستانه، متوجه شر ذاتی انسان و قدرت طلبی او کند. صدای رامین در بخش «صندلی ام را پیدا کردم»، تلاش کارگردان برای تاکید به این امر و تشدید مبارزه این دو نیرو (شخصیتهای اصلی و آنتاگونیستهای ضعیف) را به خوبی نشان میدهد: «صدای رامین: «یه تومور همیشه تومره. هیچ وقت از بین نمیره. من تومورِ این خانواده ام. من خود سرطانم. هر چقدر کوچک، اما اومدم انتقام بگیرم. شایدم اومدم جاشون رو بگیرم. آروم آروم. یواش یواش. طوری رشد کنم که کسی متوجه بودنم نشه. عقب نمیکشم. من خود دردم. مثل یه ناله شبونه بالای سرتون ظاهر میشم. [...] رشد میکنم. قد میکشم. من خود قدرتم.»
💢 دعوت به سالنِ شعبده
چرا روایت #قورباغه نزدیک به دو قرن از جامعه و آدمهای بازیاش دور است؟
✍🏻 محمدعلی افتخاری
در ساخت روایی قصههای پندآموز مثل «بوستان و گلستان سعدی» برای صورت بخشیدن به توالی رویدادها، فرمول بسیار سادهای دیده میشود که بیشتر وابسته به انتقال یک پیام اخلاقی و غافلگیر کننده است. شکل گیری حقیقت در اینگونه روایتها ممکن است تا مرز یک اعجاز غیر قابل باور پیش برود. در واقع گسترش آنچه حقیقت خوانده میشود در اینجا رابطه عمیقی با پند و اندرزهای اخلاقی دارد. حقیقتی که کارگردان سریال «قورباغه» در نظر دارد نیز تا حدودی هم پای همین ساختمان فکری حرکت میکند. اگر دست یابی شخصیتهای سریال «قورباغه» به قدرت، وابسته به همان حقیقتی باشد که عروسک گردان این شخیصتها تصور میکند، پس ساختن این موقعیت نمایشی با در نظر گرفتن حکم دستوریِ ابتدای فیلم، مبتنی به نگرشی است که تماشاگر را در مقام پیام گیرندهای ناآگاه قرار میدهد (تماشاگر هیجان زده، ستم دیده مطیع و فرمان بر، هنجارشکن تحت آزمایشِ کنشگر فرهنگی و هر شهروندی که آماده دریافت پیام از یک ایدئولوژیست فعال است.). در واقع دعوت تماشاگر به سالن شعبده بازیِ «قورباغه» یک پیش شرط دارد: «لطفا حقیقت مدنظر ما را به عنوان واقعیت بپذیرید!». اما از آنجایی که این حقیقت، در پیوند با کم و کاستیهای ذهن و یک زیباشناسی محاکاتی عرضه میشود، روایت «قورباغه» نزدیک به دو قرن از جامعه و آدمهای بازی اش دور است. وقتی «حقیقتی که در ذهن شما شکل میگیرد»، گزارهای سنتی و اخلاق گرا باشد، پس «روزی تبدیل به واقعیت خواهد شد» نیز سرودهای از سر تفنن بر شمرده میشود. ریخت سازمانیِ جوامع کنونی (فارغ از مرزبندیهای جغرافیایی)، آیین نامههای مبهمی را بر پرونده شهروندانِ مطیع ضمیمه کرده اند که خوانشگران انگشت شماری «حقیقت معطوف به ذهن» را همچنان دنبال میکنند. چرا که پذیرفتن این حقیقت، خواستههای شهروندان را به نوعی آرمان خواهیِ معجزه آسا معطوف میسازد. البته گفتنی است که برخی کنشگران، آگاهانه و در پی کسب مدالهای ملی و ترفیع رتبه سازمانی، عامدانه این جایگاه انسانی را برای شهروندان و بخصوص جدا افتادگان اجتماعی دیکته میکنند.
وضعیتی که شخصیتهای «قورباغه» را برای دست یابی به اکسیری جادویی به زمین بازی راه میدهد، فوبیای ذاتی انسان در مواجهه با نیروی «خیر و شر» را یدک میکشد. این وضعیت نمایشی، تماشاگر را برای پذیرفتن یک ساختار اجتماعی پلکانی آماده میکند. تکامل صورت بندی این ساختار سنتی، نیروهای مبارز و یا شخصیت هایی را میطلبد که در الگوهای رایج فیلمنامه نویسی آنتاگونیست خوانده میشوند. آنتاگونیستهای قورباغه (متناسب با نسخه سنتی که پیرنگ از آن تبعیت میکند)، نیروی کافی برای مبارزه با شخصیت هایی مثل نوری، رامین، سروش، لیلا و آباد را ندارند. وقتی که نوری در بخش «تئوری توطئه» برگ برنده زندگی اش را در حضور آنتاگونیست جعلی رو میکند، خواسته کارگردان از چگونگی حضور این آنتاگونیستها به خوبی نمایان میشود: «نوری: شما کارت درسته ولی عقبی. پلیس: چی؟ نوری: [...] من آب دیده ام. آب دیده خلاف نمیکنه. میایسته نگاه میکنه. خلاف مال ندارهاست. من دارم. به اندازه. غنی ام. غنی از همه دنیا. از همه تون هم جلوتر ایستادم. خیلی عقب ترید.» نمونههای متعددی از این لحظات شورانگیز در سریال «قورباغه» دیده میشود که به عنوان نقطه اتصال نوعی زیرمتن انتقادی برجسته مینماید. اما جاذبههای نمایشیِ این فرمول روایی، توانایی انتقال قدرت از نیرویی به نیروی دیگر را ندارد. چرا که ورود مادهای معجزه گر به زندگی نوری و تحول زیست اجتماعی او، در زمینهای عدالت خواهانه و تا حدودی اخلاقی تعریف میشود. این اخلاق گرایی قرار است در نسبت با آنچه درباره آنتاگونیستها گفته شد، نگاه تماشاگر ار از دریچهای انسان دوستانه، متوجه شر ذاتی انسان و قدرت طلبی او کند. صدای رامین در بخش «صندلی ام را پیدا کردم»، تلاش کارگردان برای تاکید به این امر و تشدید مبارزه این دو نیرو (شخصیتهای اصلی و آنتاگونیستهای ضعیف) را به خوبی نشان میدهد: «صدای رامین: «یه تومور همیشه تومره. هیچ وقت از بین نمیره. من تومورِ این خانواده ام. من خود سرطانم. هر چقدر کوچک، اما اومدم انتقام بگیرم. شایدم اومدم جاشون رو بگیرم. آروم آروم. یواش یواش. طوری رشد کنم که کسی متوجه بودنم نشه. عقب نمیکشم. من خود دردم. مثل یه ناله شبونه بالای سرتون ظاهر میشم. [...] رشد میکنم. قد میکشم. من خود قدرتم.»
/بخش۲/
بچههای اکباتان که در ادامه نگاه ژورنالیستی کنش گران فرهنگی همواره به عنوان خلاف کارانِ بامزه و جذاب دیده میشوند نیز با پیوستن به کلونی «قورباغه» رنگ روی این اخلاق گرایی را تشدید میکنند. پیوستن هرکدام از شخصیتها به این کلونی جذاب، با پیش پردهای سوزناک همراه است که تماشاگر و آدمکِ ستم دیده «قورباغه» را برای رسیدن به معجزه قورباغه آماده میسازد. بدیهی است که طرح خیالی دستیابی به مادهای خلسه آور مثل قورباغه، توهم قدرت را به خوبی به تماشاگرِ آسیب دیده انتقال میدهد. اما درنظرگرفتن «نیاز به معجزه» برای وضعیت کنونی و بخصوص شرایط زندگی شخصیت هایی مثل نوری، سویه انتقادی مورد نظر سریال «قورباغه» را به پنهان ساختن امری بدیهی در پوسته جذاب تمثیل و استعاره سوق میدهد. وضعیت کنونی آدمهای قورباغه و آنچه که با چشم عقل دیدنی است، حکایتهای اخلاقی کهن و محاکات فرهنگی رایج را به سرعت کنار میزند. شاید این امر، یکی از عارضههای تکثیر قصههای معجزه آسا باشد. به هر حال، نیروی قورباغه هر چقدر که وسوسه برانگیز باشد، بر خلاف تصور کارگردان، قدرت کافی برای پابرجا نگه داشتن آدمهای کشتی در دریایی طوفانی را ندارد.
از طرفی شخصیتهای نمایشی سریال «قورباغه»، بخصوص رامین و نوری، گرایش روشنی به بازنمایی قصه هایی مثل کلیله و دمنه را دارند. شاید زمینه سازی برای حضور شخصیتها در مهندسیِ پیرنگی هیجانی، چنین شباهتی را یاداور میشود. وقتی تماشاگر برای ایستادن در صف نوری و یارانش چشم به راهِ معجزه و محاکاتی فرسوده باشد، پیداست که شخصیتهای نمایشی برای بالا رفتن از پلکان مورد نظر کارگردان، باید گوشت تن یکدیگر را بخورند. اینجاست که همان رویکرد سنتی به جایگاه ستم دیده و ستمگر بروز مییابد. آدمهای این صحنه، در زمانهای زیست میکنند که شر ذاتی موجود در قصههای دیوان و پریان، گفتمان رایج آنهاست. به همین دلیل نیرویی معجره آسا مثل موادی که در دشتهای حاشیه تایلند یافت میشود، تنها راه نجات فرودستان و کسب قدرت در برابر یک ساز و کار اقتصادیِ ظالم خواهد بود. از این رو بدیهی است که این عرفان و اخلاق گراییِ انتزاعی است که ستمگرِ سریال «قورباغه» را ضعیف جلوه میدهد و ستم دیده را در رویای قدرت سرگرم میکند. شاید پای بندی به همین غلط نویسیهای تاریخی است که کنشگری در وضعیت کنونی را با هیجانات آنی و زودگذر در هم آمیخته است.
از سوی دیگر قصهای که رامین در نقش راوی تعریف میکند و نقش «رازآلود» این صدا، بیشتر کاربردری پندآموز دارد. هر چند گفتار او به شیوه آنچه در سریالهای تلویزیونی مرسوم است عرضه نمیشود، اما با توجه به چگونگی ورود شخصیت رامین به ماجرای «قورباغه جادو میکند» و ارتباط فرمایشی صدایش با تماشاگر (منظور گفتارمتنی است که در جایی مشخص، موتیف تکرار شونده «راویِ دانا بودن» و هدایت تماشاگر به معنایی ضمنی را به عهده دارد)، حضور او در روایت، قادر به شکل دادن یک مونولوگ پیوسته نیست. صورت انتزاعی سفر رامین از شهرک اکباتان تا تایلند و تفکیک خواسته یا ناخواستهای که شخصیت رامین را از صدای او جدا میکند، نقش او را به عنوان حکیمی کارآزموده و ریش سفید تثبیت میکند. به هر حال شرح و بسط روایت توسط چنین حکیم دانایی برای تماشاگری که تلاش میشود از واقع گرایی دور بماند، در نسبت با ایده مرکزی که مبتنی به پذیرفتن خاصیت اعجاب آور مادهای به نام قورباغه است، موقعیت دراماتیکی را شکل میدهد که گویی قرار است ساختار نمایشی میراکلهای قرون وسطا را تثبیت کند. اینجاست که توالی رویدادهای کلیدی پیرنگ در جهت ایجاد اشتیاق برای دل بستن به معجزهای دور از دسترس، تماشاگرِ امروز را راضی نمیکند (نامیرایی جادوییِ رامین که از زبان او به نقص جسمانی اش مرتبط میشود، نوری سزای اعمالش را با زهری که لیلا برایش مهیا کرده میبیند، رامین و فرانک با ترفندهای خام دستانه گریبان تماشاگر را گرفته و به تایلند میبرند، رامین از شهرک اکباتان با یک سیسیلیِ هفت خط در موقعیتی هیجانی مبارزه میکند، نوری به شکلی معجزه آسا در تایلند در نگاه رامین ظاهر میشود و او را راهنمایی میکند.).
بنابراین با توجه به قرارداد نمایشیِ سریال «قورباغه»، ترس رامین به عنوان راویِ حکیم و دانا، برآمده از تلاقی ذهن و خواستههای تماتیک یک شخصیت نمایشی است. همان الگویی که هدف کارگردان در نزدیک کردن تماشاگر به واقعیت مورد نظرش را به انحراف میکشد. صدای رامین بر تصویر باران بی امانِ ماهی و قورباغه و در صجنهای چشم نواز از ترسی میگوید که با توجه به تلاش ناکام کارگردان در طول روایت، ظاهرا قرار بوده است که آشوب واقعیت پذیری را به جان فرادستیها بیاندازد: «صدای رامین: ترس. ترس از پوچی. ترس از نا امیدی. واقعیت اینه که من سال هاست مردم. تمام اینا ترسهای حقیقی هستند که تو ذهنم وجود داشتند و امروز تبدیل به واقعیت شدند.»
ادامه در پست بعد
بچههای اکباتان که در ادامه نگاه ژورنالیستی کنش گران فرهنگی همواره به عنوان خلاف کارانِ بامزه و جذاب دیده میشوند نیز با پیوستن به کلونی «قورباغه» رنگ روی این اخلاق گرایی را تشدید میکنند. پیوستن هرکدام از شخصیتها به این کلونی جذاب، با پیش پردهای سوزناک همراه است که تماشاگر و آدمکِ ستم دیده «قورباغه» را برای رسیدن به معجزه قورباغه آماده میسازد. بدیهی است که طرح خیالی دستیابی به مادهای خلسه آور مثل قورباغه، توهم قدرت را به خوبی به تماشاگرِ آسیب دیده انتقال میدهد. اما درنظرگرفتن «نیاز به معجزه» برای وضعیت کنونی و بخصوص شرایط زندگی شخصیت هایی مثل نوری، سویه انتقادی مورد نظر سریال «قورباغه» را به پنهان ساختن امری بدیهی در پوسته جذاب تمثیل و استعاره سوق میدهد. وضعیت کنونی آدمهای قورباغه و آنچه که با چشم عقل دیدنی است، حکایتهای اخلاقی کهن و محاکات فرهنگی رایج را به سرعت کنار میزند. شاید این امر، یکی از عارضههای تکثیر قصههای معجزه آسا باشد. به هر حال، نیروی قورباغه هر چقدر که وسوسه برانگیز باشد، بر خلاف تصور کارگردان، قدرت کافی برای پابرجا نگه داشتن آدمهای کشتی در دریایی طوفانی را ندارد.
از طرفی شخصیتهای نمایشی سریال «قورباغه»، بخصوص رامین و نوری، گرایش روشنی به بازنمایی قصه هایی مثل کلیله و دمنه را دارند. شاید زمینه سازی برای حضور شخصیتها در مهندسیِ پیرنگی هیجانی، چنین شباهتی را یاداور میشود. وقتی تماشاگر برای ایستادن در صف نوری و یارانش چشم به راهِ معجزه و محاکاتی فرسوده باشد، پیداست که شخصیتهای نمایشی برای بالا رفتن از پلکان مورد نظر کارگردان، باید گوشت تن یکدیگر را بخورند. اینجاست که همان رویکرد سنتی به جایگاه ستم دیده و ستمگر بروز مییابد. آدمهای این صحنه، در زمانهای زیست میکنند که شر ذاتی موجود در قصههای دیوان و پریان، گفتمان رایج آنهاست. به همین دلیل نیرویی معجره آسا مثل موادی که در دشتهای حاشیه تایلند یافت میشود، تنها راه نجات فرودستان و کسب قدرت در برابر یک ساز و کار اقتصادیِ ظالم خواهد بود. از این رو بدیهی است که این عرفان و اخلاق گراییِ انتزاعی است که ستمگرِ سریال «قورباغه» را ضعیف جلوه میدهد و ستم دیده را در رویای قدرت سرگرم میکند. شاید پای بندی به همین غلط نویسیهای تاریخی است که کنشگری در وضعیت کنونی را با هیجانات آنی و زودگذر در هم آمیخته است.
از سوی دیگر قصهای که رامین در نقش راوی تعریف میکند و نقش «رازآلود» این صدا، بیشتر کاربردری پندآموز دارد. هر چند گفتار او به شیوه آنچه در سریالهای تلویزیونی مرسوم است عرضه نمیشود، اما با توجه به چگونگی ورود شخصیت رامین به ماجرای «قورباغه جادو میکند» و ارتباط فرمایشی صدایش با تماشاگر (منظور گفتارمتنی است که در جایی مشخص، موتیف تکرار شونده «راویِ دانا بودن» و هدایت تماشاگر به معنایی ضمنی را به عهده دارد)، حضور او در روایت، قادر به شکل دادن یک مونولوگ پیوسته نیست. صورت انتزاعی سفر رامین از شهرک اکباتان تا تایلند و تفکیک خواسته یا ناخواستهای که شخصیت رامین را از صدای او جدا میکند، نقش او را به عنوان حکیمی کارآزموده و ریش سفید تثبیت میکند. به هر حال شرح و بسط روایت توسط چنین حکیم دانایی برای تماشاگری که تلاش میشود از واقع گرایی دور بماند، در نسبت با ایده مرکزی که مبتنی به پذیرفتن خاصیت اعجاب آور مادهای به نام قورباغه است، موقعیت دراماتیکی را شکل میدهد که گویی قرار است ساختار نمایشی میراکلهای قرون وسطا را تثبیت کند. اینجاست که توالی رویدادهای کلیدی پیرنگ در جهت ایجاد اشتیاق برای دل بستن به معجزهای دور از دسترس، تماشاگرِ امروز را راضی نمیکند (نامیرایی جادوییِ رامین که از زبان او به نقص جسمانی اش مرتبط میشود، نوری سزای اعمالش را با زهری که لیلا برایش مهیا کرده میبیند، رامین و فرانک با ترفندهای خام دستانه گریبان تماشاگر را گرفته و به تایلند میبرند، رامین از شهرک اکباتان با یک سیسیلیِ هفت خط در موقعیتی هیجانی مبارزه میکند، نوری به شکلی معجزه آسا در تایلند در نگاه رامین ظاهر میشود و او را راهنمایی میکند.).
بنابراین با توجه به قرارداد نمایشیِ سریال «قورباغه»، ترس رامین به عنوان راویِ حکیم و دانا، برآمده از تلاقی ذهن و خواستههای تماتیک یک شخصیت نمایشی است. همان الگویی که هدف کارگردان در نزدیک کردن تماشاگر به واقعیت مورد نظرش را به انحراف میکشد. صدای رامین بر تصویر باران بی امانِ ماهی و قورباغه و در صجنهای چشم نواز از ترسی میگوید که با توجه به تلاش ناکام کارگردان در طول روایت، ظاهرا قرار بوده است که آشوب واقعیت پذیری را به جان فرادستیها بیاندازد: «صدای رامین: ترس. ترس از پوچی. ترس از نا امیدی. واقعیت اینه که من سال هاست مردم. تمام اینا ترسهای حقیقی هستند که تو ذهنم وجود داشتند و امروز تبدیل به واقعیت شدند.»
ادامه در پست بعد
اما این ترس، بر خلاف تصور کارگردان، تنها خاصیتی تماشایی و جذاب دارد و دور از تصور است که حقیقتی اینچنین (در صورتبندی روایتی پندآموز) توانایی بیرون آمدن از جنگل مُثلی قورباغه را داشته باشد. از این رو تماشای حصار محاکاتیِ قورباغه به جای ایجاد ترس، احساس فرح بخشی برای آنتاگونیستهای پیرنگ «قورباغه» تولید میکند که در کمال رضایت، آدمهای واقعیِ کلونی قورباغه را بر صحنهای رویایی و در لباس «بزهکار» و «خلافکار» به تماشا بنشینند.
ow.ly/plVN102En5J
@arttalks
www.arttalks.ir
ow.ly/plVN102En5J
@arttalks
www.arttalks.ir
#اسکار_۲۰۲۱
💢 کلوئی ژائو خالق #سرزمین_خانه_به_دوشان روی فرش قرمز
او شانس اصلی دریافت جوایز اصلی امشب است.
@arttalks
www.arttalks.ir
💢 کلوئی ژائو خالق #سرزمین_خانه_به_دوشان روی فرش قرمز
او شانس اصلی دریافت جوایز اصلی امشب است.
@arttalks
www.arttalks.ir
#اسکار_۲۰۲۱
💢 ریز احمد ستارهی #صدای_متال روی فرش قرمز
او یکی از بختهای دریافت جایزهی نقش اصلی مرد است.
@arttalks
www.arttalks.ir
💢 ریز احمد ستارهی #صدای_متال روی فرش قرمز
او یکی از بختهای دریافت جایزهی نقش اصلی مرد است.
@arttalks
www.arttalks.ir
#اسکار_۲۰۲۱
💢 آماندا سیفراید ستارهی #منک روی فرش قرمز
او برای نقش مکمل زن نامزد است اما شانس چندانی ندارد.
@arttalks
www.arttalks.ir
💢 آماندا سیفراید ستارهی #منک روی فرش قرمز
او برای نقش مکمل زن نامزد است اما شانس چندانی ندارد.
@arttalks
www.arttalks.ir
#اسکار_۲۰۲۱
💢 کری مولیگان ستارهی #زن_جوان_خوش_آتیه روی فرش قرمز
او یکی از بختهای دریافت جایزهی نقش اصلی زن است.
@arttalks
www.arttalks.ir
💢 کری مولیگان ستارهی #زن_جوان_خوش_آتیه روی فرش قرمز
او یکی از بختهای دریافت جایزهی نقش اصلی زن است.
@arttalks
www.arttalks.ir
#اسکار_۲۰۲۱
💢 آغاز رسمی مراسم با رجینا کینگ در فضایی جمعوجور و غیررسمیتر از همیشه
@arttalks
www.arttalks.ir
💢 آغاز رسمی مراسم با رجینا کینگ در فضایی جمعوجور و غیررسمیتر از همیشه
@arttalks
www.arttalks.ir
و جوایز #اسکار_۲۰۲۱ اهدا میشود به
💢 بهترین فیلمنامهی ارژینال: امرالد فنل (زن جوان خوشآتیه)
💢 بهترین فیلمنامهی اقتباسی: کریستین همپتون و فلوریان زلر (پدر)
💢 بهترین فیلم بینالمللی: یه دور دیگه (توماس وینتربرگ)
💢 بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: دنیل کالویا (یهودا و مسیح سیاه)
💢 بهترین چهرهپردازی و آرایش مو: بلک باتم ما رینی
💢 بهترین طراحی لباس: بلک باتم ما رینی
💢 بهترین کارگردان: کلوئی ژائو (سرزمین خانهبهدوشان)
💢 بهترین صدا: صدای متال
💢 بهترین فیلم کوتاه: غریبههای دوردست
💢 بهترین انیمیشن کوتاه: هر اتفاقی بیفته عاشقتم
💢 بهترین انیمیشن بلند: روح
💢 بهترین مستند کوتاه: کولت
💢 بهترین مستند بلند: معلم اختاپوس من
💢 بهترین جلوههای ویژه: تنت
💢 بهترین بازیگر نقش مکمل زن: یون یو-جونگ (میناری)
💢 بهترین طراحی صحنه: منک
💢 بهترین فیلمبرداری: منک
💢 بهترین تدوین: صدای متال
💢 بهترین موسیقی متن: روح
💢 بهترین ترانه: یهودا و مسیح سیاه
💢 بهترین فیلم: سرزمین خانهبهدوشان
💢 بهترین بازیگر زن: فرنسیس مکدورمند (سرزمین خانهبهدوشان)
💢 بهترین بازیگر مرد: آنتونی هاپکینز (پدر)
@arttalks
www.arttalks.ir
💢 بهترین فیلمنامهی ارژینال: امرالد فنل (زن جوان خوشآتیه)
💢 بهترین فیلمنامهی اقتباسی: کریستین همپتون و فلوریان زلر (پدر)
💢 بهترین فیلم بینالمللی: یه دور دیگه (توماس وینتربرگ)
💢 بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: دنیل کالویا (یهودا و مسیح سیاه)
💢 بهترین چهرهپردازی و آرایش مو: بلک باتم ما رینی
💢 بهترین طراحی لباس: بلک باتم ما رینی
💢 بهترین کارگردان: کلوئی ژائو (سرزمین خانهبهدوشان)
💢 بهترین صدا: صدای متال
💢 بهترین فیلم کوتاه: غریبههای دوردست
💢 بهترین انیمیشن کوتاه: هر اتفاقی بیفته عاشقتم
💢 بهترین انیمیشن بلند: روح
💢 بهترین مستند کوتاه: کولت
💢 بهترین مستند بلند: معلم اختاپوس من
💢 بهترین جلوههای ویژه: تنت
💢 بهترین بازیگر نقش مکمل زن: یون یو-جونگ (میناری)
💢 بهترین طراحی صحنه: منک
💢 بهترین فیلمبرداری: منک
💢 بهترین تدوین: صدای متال
💢 بهترین موسیقی متن: روح
💢 بهترین ترانه: یهودا و مسیح سیاه
💢 بهترین فیلم: سرزمین خانهبهدوشان
💢 بهترین بازیگر زن: فرنسیس مکدورمند (سرزمین خانهبهدوشان)
💢 بهترین بازیگر مرد: آنتونی هاپکینز (پدر)
@arttalks
www.arttalks.ir
#اسکار_۲۰۲۱
💢 دنیل کالویا برندهی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای #یهودا_و_مسیح_سیاه هنگام دریافت مجسمهی طلایی
@arttalks
www.arttalks.ir
💢 دنیل کالویا برندهی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای #یهودا_و_مسیح_سیاه هنگام دریافت مجسمهی طلایی
@arttalks
www.arttalks.ir
#اسکار_۲۰۲۱
💢 کلوئی ژائو برندهی اسکار بهترین کارگردانی برای #سرزمین_خانه_به_دوشان هنگام دریافت مجسمهی طلایی
نام برندهی این جایزه را بونگ جون-هو کارگردان برندهی اسکار سال گذشته برای «انگل» اعلام کرد.
@arttalks
www.arttalks.ir
💢 کلوئی ژائو برندهی اسکار بهترین کارگردانی برای #سرزمین_خانه_به_دوشان هنگام دریافت مجسمهی طلایی
نام برندهی این جایزه را بونگ جون-هو کارگردان برندهی اسکار سال گذشته برای «انگل» اعلام کرد.
@arttalks
www.arttalks.ir
#اسکار_۲۰۲۱
💢 فاتح اسکار نود و سوم بدون غافلگیری ویژهای #سرزمین_خانه_به_دوشان بود. برندهی اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردان و بهترین بازیگر زن؛ هرچند گمان میرفت دو اسکار بهترین فیلمنامهی اقتباسی و بهترین فیلمبرداری را هم بگیرد اما روند مراسم به گونهای بود که خیلیها فکر میکردند ممکن است دو جایزهی اصلی فیلم و بازیگر زن غافلگیری اسکار ۲۰۲۱ باشد. چنین نشد تا این عکس، بدل به تصویری کامل از اسکار نود و سوم شود.
@arttalks
www.arttalks.ir
💢 فاتح اسکار نود و سوم بدون غافلگیری ویژهای #سرزمین_خانه_به_دوشان بود. برندهی اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردان و بهترین بازیگر زن؛ هرچند گمان میرفت دو اسکار بهترین فیلمنامهی اقتباسی و بهترین فیلمبرداری را هم بگیرد اما روند مراسم به گونهای بود که خیلیها فکر میکردند ممکن است دو جایزهی اصلی فیلم و بازیگر زن غافلگیری اسکار ۲۰۲۱ باشد. چنین نشد تا این عکس، بدل به تصویری کامل از اسکار نود و سوم شود.
@arttalks
www.arttalks.ir
#اسکار_۲۰۲۱
💢 پاندمی سبب شد شمار درگذشتهگان سال ۲۰۲۰ فراتر از سالهای قبل باشد و همین سبب شد بخش یادبود امسال برخلاف روند احساسی سالهای قبل، ریتمی تند و پر از چهره داشته باشد تا زمان کوتاهترشدهی مراسم امسال را هم طولانی نگیرد. با این حال، این چند قاب، حسرتهای بزرگ سینمای جهان بودند در سالی که مرگ دوچندان زمین را در آغوش گرفته بود.
@arttalks
www.arttalks.ir
💢 پاندمی سبب شد شمار درگذشتهگان سال ۲۰۲۰ فراتر از سالهای قبل باشد و همین سبب شد بخش یادبود امسال برخلاف روند احساسی سالهای قبل، ریتمی تند و پر از چهره داشته باشد تا زمان کوتاهترشدهی مراسم امسال را هم طولانی نگیرد. با این حال، این چند قاب، حسرتهای بزرگ سینمای جهان بودند در سالی که مرگ دوچندان زمین را در آغوش گرفته بود.
@arttalks
www.arttalks.ir