الینا: ولم کن وگرنه گازت میگرم
استفن: بیخیالللل.... من از رقصیدن بدم میاد نه تو! یادته که؟
الینا: اره... الان بالاخره دلیلتو میفهمم
استفن: هممم... پس فقط اومدی به ربکا کمک کنی دارو رو به دست بیاره؟ اونم توی حساس ترین و بهترین شب کل دوران دبیرستان؟؟؟
الینا: تو فک میکنی این کارو کردم که بگم کمک میخام؟ خوشحال میشم کاری کنم تا بهت نشون بدم یه نفر وقتی کمک میخاد چه شکلیه!!
استفن: پس...این...ما....باعث هیچ احساسی نمیشه؟؟؟
الینا: هیچ احساسی ندارم
استفن: باور نمیکنم
الینا: به درک!
استفن: پس یادت نمیاد وقتی می رقصیدیم چه حسی داشتی؟؟ وقتی دستم کمرتو لمس میکرد...
الینا: نه
استفن: این یکی چی؟ گره خوردن انگشتامون؟!
الینا: هیچی
استفن: این چی؟؟؟ قلبت واقعا از به یاد آوردن این یکی هم طفره میره؟
الینا: کدوم قلب؟؟!!


دیمن هم داشت نگاهشون میکرد و حسرت میخورد.....
خدایی الینا بدون انسانیت از کاترین 100 برابر بیشعورتر بود!!
#Stelena #4x19

استفن:
پس این هیچ چیزی یادت نمیاره؟
یادت نمیاد قبلا وقتی می‌رقصیدیم چه حسی داشت؟
وقتی دستم کمرت رو لمس میکرد...
وقتی انگشتامون گره میخورد...


💑 #Stelena
📷 #gif
🎥 #4x19
🆔 @IanSomerhalder_Per

استفن:
پس این هیچ چیزی یادت نمیاره؟
یادت نمیاد قبلا وقتی می‌رقصیدیم چه حسی داشت؟
وقتی دستم کمرت رو لمس میکرد...
وقتی انگشتامون گره میخورد...


💑 #Stelena
📷 #gif
🎥 #4x19
🆔 @IanSomerhalder_Per