پستو نيوز Pasto News
109K subscribers
26.5K photos
6.93K videos
4 files
1.67K links
#پستو_نیوز یک رسانه نیست ، یک #رسانا است
کانال رسمی اخبار "راديو پستو" در تلگرام

کانال ری‌استارت:
@semahos

کانال شب بخیر ایران:
@semohos1

www.youtube.com/HosseiniTV
Download Telegram
#غزل

جز دانش و آگاهی ازین در سخنی نیست
جز حَبلِ خرد، ناجی انسان رَسَنی نیست

گفتیم که معلوم شود در دلِ طوفان
نشنیده ری‌استارت دگر هموطنی نیست

جز کشتی اندیشهٔ عرفان و تصوّف
از بینش و از فهم و خرد نیز غنی نیست

بیدار شو ای هموطن از عادت و تکرار
با تیشه که این ریشهٔ محکم زدنی نیست

ما شیفتگانِ هدفی پاک و بزرگیم
این است ری‌استارت که در ما و منی نیست

ظاهر که نقابی است چو می‌بینی و پشتش
افکار بلندیست که پرپر شدنی نیست

دنبال هر آن چیز که باشیم، همانیم
دنبال چه ای؟ آنی، اگر چه علنی نیست

درگاه بلندیست که تا عرصهٔ سیمرغ
جز صافی دل در هدفش فوت و فنی نیست

برخیز و بیندیش به اهدافِ ری‌استارت
جز دانش و آگاهی ازین در سخنی نیست
#غزل

نگفتمت که سیاست شبیه یک بازیست؟
نگفتمت همه در صفحه‌های پیچازیست٭؟

نگفتمت که فریب است شاه و شَهــزاده؟
نگفتمت همه در امتدادِ بُت سازیست؟!

نگفتمت به خرد تکیه کن، نجات آنجاست
که بت پرستی ما در خیال‌پردازیست؟

نگفتمت که شبیهند دین و بی‌دینی؟
نگفتمت که حکومت به جَهلِمـــان راضیست؟

نگفتمت که به طوفان دچـار می‌گردیم؟
نگفتمت که کلاهِ خودت به تو قاضیست؟

نگو نگفته‌ای؛ آیا همان نبودی تو
که گفتی این کَلـَکِ دلقکی به طنـّازیست؟

چه کرده‌ای به خود اِی هموطن؟ چرا خوابی؟
نهیبِ بانگ خرد را، ببین چه آوازیست؟

ببین تمام جهان را فریب و نیرنگ است
شعار سطحی و تک واژها به لفـّاظیست

بجز مسیرِ ری‌استارت راهِ حقّی نیست
نجاتمان گروِ درکِ اینچنین رازیست...

٭شطرنجی
#غزل

دیدی که ری‌استارت شکیبا و صبور است
هرچند که مقصد، هدفی روشن و دور است

گفتی که طرفدارِ نظامی است ستمگر
با آنکه به دنبال خرد در پیِ نور است

آزادی و آزادگی آنقدر بزرگ است
گاهی به قفس، دیدهٔ ما یکسره کور است

هِی تهمتِ بر مغلطه و سفسطه بازی
مزدور نه! این ساده‌ترین مُزدِ حضور است

سخت است که بتهای خودت را بشکانی
وقتی بُتِ اَعظم به دِلَت عینِ غرور است

ظالم همه جا هست تو گر ظلم پذیری
وقتی که در و تخته به افکارِ تو جور است

فرعون درون را به دلِ نیل بمیــران
بیرون که به تاریکیِ جهل و زر و زور است

از خود بطلب هموطن و راهِ ری‌استارت؛
بی‌فایده این گریه و آه و شر و شور است

هنگامِ قیام است ازین قبر جدا شو
گلبانگِ ری‌استارت چنان نغمهٔ صور است

"هر چیز که در جستن آنیم، همانیــم"
دنیا که فقط منزلی از راهِ عبور است
#غزل

چون معجزه‌ای تازه درین دورِ زمانه‌است
بر شاخهٔ انوار خرد مثل جوانه‌است

این است ری‌استارت که از خویش طلب کن
وقتی که کلید خرد و قفلِ خزانه‌است

چون دعوت نوح و اثرِ کشتی و طوفان
بر اهل خرد نکته‌ای از درک نشانه‌است

گفتند به دنبال قیامِ زر و زور است!
مرغ است که از حرص خودش در پی دانه‌است

چندیست اگر در پی تغییر رژیمیــم
مقصود تویی این همه یک مشت بهانه‌است

مقصود تویی سوی تو تا قاف روانیـم
این قافله عمریست به سوی تو روانه‌است

سیمرغ طلب کرده درین عهد قدیمی
آسانی و سختیش چه جای چک و چانه‌است؟

تا همدل و همراه بمانیم و بدانیـــم
این از اثر لطف خداوند یگانه‌است
#غزل

شنیده‌ای که چنان می‌رسد زمان عذاب؟
به وقت واقعه می‌اُفتـَدَت زِ چهره نقاب؟

چه بهتر آنکه حساب خودت جدا سازی
که می‌رسد به یقین موسمِ حساب و کتاب

به جستجوی هر آن چیز باشی، آنی تو
به جستجوی چه باشیم در حضور و غیاب؟

اگر چه لحظهٔ طوفـان به نوح محتاجیــم
به اشتیاق نجات است یا به مستیِ خواب؟!

بجز به کـُرنِش و ایمان به راهِ کشتیبان
چه چاره‌ایست برای نجات از آن گرداب؟

اگر که جَرحِ بَدن در سکونِ بیهوشی است
به هوش و درک و خرد، روح می‌شود رهیاب

نمی‌توان که به صبح و به نور منکر شد
به سایه‌ها که گواهند بر سؤال و جواب

شروع تازهٔ خورشید در طلیعهٔ فجــر
به اِنعکاسِ حقیقت که بر صحیفهٔ آب

نوشته راه خرد را به روشنی در چشم
کشیده نقش تعقـّل به نورِ عالمتاب

به دست و پای ری‌استارت جاهلانه مپیچ
به پیچ و تاب از انکار، عاجزانه نتاب
@pastonews
#غزل

آگــاه به آنیــم که هر چیز بکاریــم
آن می‌دِرَویـم آخر و بر کرده دچاریم

جز بندِ خـرَد هرچه که بند است گشودیم
تا عشق بیاید که به تو دل بسپاریم

نزدیکتر از خویش به مایی و در این راه
دنبال نشــانی به یمینیم و یساریم

سیمرغ طلب کرده و تا قاف روانیـم
تا بلکه فـــراقِ دلمان را به سـر آریـم

تغییر رژیم از پس یک جنگ پر از خون
سر می‌رسد امّا هدفی جـــــز تو نداریم

اینها همه بازیست و بازیچهٔ دنیــا
ما نیز جهان باخته و مردِ قمــاریم

کوشیدنمان در پیِ بیـداری مردم
بوده است که یک لحظه از آن کم نگذاریم

بت‌های درون را به چه صورت بشکانیم
بر صورتمان سیـرتی از تو بنگــاریم

ما تشنهٔ نوشیدن آن آب حیاتیــم
سودا زده هر زاویه هر گوشه کنــاریم

عارف که به هرثانیه مشغول سپاس است
ما نیز به آگاه شدن شکـــرگزاریم
#غزل

آگــاه به آنیــم که هر چیز بکاریــم
آن می‌دِرَویـم آخر و بر کرده دچاریم

جز بندِ خـرَد هرچه که بند است گشودیم
تا عشق بیاید که به تو دل بسپاریم

نزدیکتر از خویش به مایی و در این راه
دنبال نشــانی به یمینیم و یساریم

سیمرغ طلب کرده و تا قاف روانیـم
تا بلکه فـــراقِ دلمان را به سـر آریـم

تغییر رژیم از پس یک جنگ پر از خون
سر می‌رسد امّا هدفی جـــــز تو نداریم

اینها همه بازیست و بازیچهٔ دنیــا
ما نیز جهان باخته و مردِ قمــاریم

کوشیدنمان در پیِ بیـداری مردم
بوده است که یک لحظه از آن کم نگذاریم

بت‌های درون را به چه صورت بشکانیم
بر صورتمان سیـرتی از تو بنگــاریم

ما تشنهٔ نوشیدن آن آب حیاتیــم
سودا زده هر زاویه هر گوشه کنــاریم

عارف که به هرثانیه مشغول سپاس است
ما نیز به آگاه شدن شکـــرگزاریم
#غزل

به زنبوران در آویزی سزای نیش خواهی دید
عسل را هم چشی اکسیر و شیرینیش خواهی دید

به نور و ظلمتی پیوسته درگیری و در سایه
جزای کار خود را هم، تو در تفتیش خواهی دید

به هر دستی دهی با آن بگیری در عوض چیزی
دلی را ریش کردی پس دلت را ریش خواهی دید

اگر آگاه باشی بر قضای گـــردش دوران
تمام زندگی را بر سزای خویش خواهی دید

به دردِ دیگران آب از دلِ آبت تکان خورده؟
همان را بر سِرشت سرنوشتت پیش خواهی دید

کنون که لطف حق در مُهلتِ این چند روز آمد
بجز عشق رُخش هر مؤمنی بی کیش خواهی دید

چه غم باید تحمـّل کرد این بالا و پائین را
چو وصل یار دیرین را پس از تشویش خواهی دید

پس از کوران دوران و پس از بوران این طوفان
طلوع مِهر کوروش را به چشم خویش خواهی دید

بزودی درب توبه بسته خواهد شد، جهانی نو
قیامت وار در تعبیر و از معنیش خواهی دید

بیا تا فرصتی باقیست از اول بکن آغاز
که انوار خرد را هم تو کم یا بیش خواهی دید
@pastonews
#غزل

او دربِ توبه را چو کماکان نبسته است
یعنی هنوز هست دلی که شکسته است

این چالشِ سکوت تو از جنس دیگریست
گویی هزار حرف درونش نشسته است

همچون فلاخنی است که داوود می‌زند
شیرازه‌های لشکرشان را گسسته است

مفهوم در مقابل تصویرِ آینــه است
هر میوه از طبیعتِ اعجاز هسته است

تا قافِ عشق راهِ زیادی نمانده است
با اینکه پای تک‌تکمان نیز خسته است

نور آمده است تا که حقیقت عیان شود
آنی که فرقه فرقه و یا دسته دسته است

"ای آفتابِ حُسن برون آ دَمی زِ ابر"
هنگام صبح و وقتِ طلوعی خجسته است

آذر ۹۷
#غزل

آنان که از جهالتشان دل بریده‌اند
دیگر صدای فهم و خرد را شنیده‌اند

سی مرغ با حضور به الطاف می‌رسند
تا قاف رفته‌اند که سیمرغ دیده‌اند
 
مهلت تمام شد درِ الطاف بسته شد
جای چرا، چرا به چراگه چریده‌اند؟!

یک عده در پناه تو بیدار مانده‌اند
یک عده در پگاه ولی آرمیده‌اند

این درب چون که بسته شود وا به حالشان
آنان که جان و مال زِ مردم دریده‌اند

آنان که حامی‌اند به ظالم برایشان
دوزخ به پا کنند، که خود برگزیده‌اند

همراهِ ظالمند ولی با سکوتشان
از خویش می‌چشند به ظلمی که چیده‌اند

از دِی که دَه گذشت، گذشتی به کار نیست
بر درب توبه چفت زمان را کشیده‌اند

"گفتیم تا نوشته شود"، این چه جمله‌ایست؟
انوار حق به پشت سرش صف کشیده‌اند
#غزل

ما دل گذاشتیم که بود آنچه داشتیم
بذرِ خرد به جامعــهٔ خویش کاشتیـم

بت‌ها شکسته‌ایم که ما برده نیستیم
شرمنده نیستیـم که سَر بـَر فَراشتیم

طوفان حقیقتی که همواره می‌رسد
در واقعیتـــی که گریــزی نداشتیــم

اندیشـــه و خـــرد همهٔ آبــروی ماست
دیگر نه فکر شهوت و نه فکر چاشتیم

احساس پرگرفت به سودای فتح قاف
طـــرحِ نویی به زندگی خود نگاشتیـم

عقل آمد و به مقصدِ سیمــرغ ساز شد
او نیز شاهد است که ما دل گذاشتیم

۱۰ دیماه ۹۷
#غزل

بـرای خاطـرِ خـود آب را لجـَن کــردنــد
پر از عفونت و انگل به خویشتن کردند

گواه ماست که این دست‌های خون آلود
چه ظــلم‌های بزرگی به مرد و زن کردند

هـزار و یک طمـعِ خـام در بـرابرِشـان
مجاهدین که نقابی زِ خلق تن کردند

ببین کجا رسیده‌ای ای هموطن که در بازی
درنـدگــان همــه ســودای این وطـن کردند

که عدّه‌ای طمع تاج و تخت در سرشان
و عدّه‌ای که خیــانات خود عـَلَـن کردند

ببیـن چقـدر نزار است حـالِ این کشـور
طمع به لاشه‌اش آن زاغ و این زَغَن کردند

امیدمان به همانست در سقوط و صعود
که لطف حضرت او را به ما رَسـَن کردند

همان که لشکــرِ جادوگران نداستند
که اژدهاش خورد هر چه فوت و فن کردند

بزَن کنـار؛ نه!، از روی میــز پرتَش کن!
که در حضور #ری_استارت این سخن کردند!