بَیان
8.27K subscribers
169 photos
112 videos
5 files
200 links
فرزاد بیان.
می‌خوانم. می‌نویسم.
Youtube.com/farzadbayan
Download Telegram
لینک همه‌ی دوره‌های مدیتیشن منتشر شده تا کنون (رایگان در یوتوب):

🟢 دوره مقدمات مدیتیشن (۱۰ جلسه) 👉 از اینجا شروع کنید

مدیتیشن رو با دوره‌ی مقدمات مدیتیشن شروع کنید؛ بعد از اتمام این دوره، می‌تونید با هر کدوم از دوره‌های بعدی به دلخواه ادامه بدید:

🟢 دوره مدیتیشن برای اضطراب (۳۰ جلسه)

🟢 دوره مدیتیشن برای تمرکز (۳۰ جلسه)

🟢 دوره مدیتیشن برای کنترل خشم (۱۰ جلسه)

🟢 دوره مدیتیشن برای تنهایی (۱۰ جلسه)

🟢 دوره مدیتیشن برای عزت نفس (۳۰ جلسه - در حال انتشار)


____

تمام دوره‌ها، به سبک مدیتیشن ذهن‌آگاهی (mindfulness) طراحی شده که شواهد علمی گسترده‌ای اثربخشیش رو در کاهش علائم اضطراب، افسردگی، PTSD، اختلالات خوردن، نقص توجه، مشکلات خواب و چندین مسئله فیزیکی و ذهنی دیگه نشون می‌ده.

این دوره‌ها که چندین ماهه هر روز مشغول انتشارش هستیم، احتمالاً کامل‌ترین مجموعه‌ی مدیتیشن به زبان فارسی باشه که با رویکردی علمی و اصولی، به‌دور از باورهای خرافاتی و غیرعلمی (مثل چاکرا و...!) مدیتیشن رو آموزش می‌ده.

گوش دادن به این فایل‌ها از هرجایی غیر از کانال یوتوبِ «مدیتیشن با بیان» اخلاقی نیست.

@bayanz
114
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این ویدیوی «چای و رضایت در رابطه جنسی» ویدیوی قدیمی و معروفی هست که احتمالش زیاده قبلاً دیده باشید؛ اما اگر ندیدید، کاملاً ارزش تماشا کردن داره.

@bayanz
133
چند روزیه که توییتر رو کاملاً کنار گذاشتم؛ یعنی دقیقاً صفر دقیقه در روز.

اینستاگرام رو هم چند ماهیه تقریباً کنار گذاشتم و ندرتاً، شاید چندروز یکبار، اون هم وقت‌هایی که کاری باهاش داشته باشم دقایقی استفاده کنم. به شبکه اجتماعی دیگه‌ای هم وابسته نبودم کلاً.

کنار گذاشتن اینستاگرام بسیار آسان ولی توییتر دشوار بود و طی سال‌های گذشته چندباری کنارش گذاشتم و باز بهش برگشتم. ولی روشی که این‌بار استفاده کردم بسیار موثره به‌نظرم.
فعلاً مدتی صبر می‌کنم تا ببینم چطور پیش می‌ره؛ اگر به مدت کافی بهش برنگشتم، روش رو با شما هم به اشتراک می‌ذارم تا اگر خواستید امتحان کنید.

دارم مغز رو به تنظیمات کارخانه برمی‌گردونم. دارم بازه توجه رو افزایش می‌دم.

صرف وقت در سوشال‌مدیا، چیزی نیست که در پایان عمر بابتش خشنود باشم. به گذشته هم که نگاه می‌کنم، زمان سپری شده خیره به صفحه موبایل، زمانی نیست که حس کنم زندگی کرده‌ام.

وقت تغییر رویه‌ست.
و هیچ‌وقت برای تغییر دیر نیست.

۱۴۰۳/۰۹/۱۳
فرزاد بیان
@bayanz
490
پیشنهاد امروز: تمرین توجه انتخابی (Attention Training Technique یا ATT)

تمرین توجه انتخابی، که در درمان فراشناختی بکار گرفته می‌شه، به افراد کمک می‌کنه تا بتونن روی تمرکزشون کنترل بیشتری داشته باشن، نشخوار فکری رو کاهش بدن و انعطاف‌پذیری ذهنی‌شون رو تقویت کنن.

این تمرین ۱۲ دقیقه‌ای رو از اینجا می‌تونید انجام بدید:
https://youtu.be/Qr2NLLYvgUw

این تمرین طبق اصول درمان فراشناختی طراحی شده، با این حال دقت کنید که این تمرین به‌عنوان ابزاری در درمان فراشناختی بکار می‌ره و گرچه به‌تنهایی هم مفیده، ولی جایگزین درمان فراشناختی و سایر روش‌های روان‌درمانی نیست. اگر به‌تنهایی قادر به حل مشکلات روان خود نیستید، ترجیحاً از یک متخصص سلامت روان کمک بگیرید.

در این تمرین، کنترل روی توجه‌تون رو تقویت می‌کنید. هدف تکنیک تمرین توجه، منحرف کردن ذهن شما از افکار یا احساسات ناراحت‌کننده یا ناخوشایند نیست. در واقع احتمالاً این افکار و احساسات رو در طول تمرین تجربه کنید. مهمه که اجازه بدید این افکار و احساسات بیان و برن و اون‌ها رو به عنوان رویدادهای گذرا در بدن و ذهنتون در نظر بگیرید. هدف اصلی شما تمرکز روی صداست و در حین این تمرکز هر چیز دیگه‌ای اجازه می‌دید که صرفاً‌ گذر کنن و درگیرشون نمی‌شید.

در این تمرین از شما خواسته می‌شه که توجه‌تون رو روی صداهای مختلف، مثل صدای پرنده‌ها متمرکز کنید. تمرکزتون رو روی این صدا نگه دارید تا زمانی که به شما گفته بشه که روی صدای دیگه‌ای تمرکز کنید. وقتی فکر یا احساسی پیش میاد، اجازه بدید در پس‌زمینه باقی بمونه (معمولاً بعد از مدتی رد می‌شه و می‌ره) و به تمرکز روی صدا ادامه بدید. در این تمرین هیچ چیز دیگه‌ای مهم نیست.

این تمرین از سه بخش تشکیل شده:
۱- توجه انتخابی (Selective Attention)
۲- تغییر سریع توجه (Rapid Attention Switching)
۳- توجه تقسیم‌شده (Divided Attention)

در ۵ دقیقه اول، هر ۲۰ ثانیه روی یک صدای متفاوت تمرکز می‌کنید. در ۵ دقیقه بعدی، تمرین تغییر سریع توجه رو انجام می‌دید و فقط ۵ ثانیه روی هر صدا تمرکز می‌کنید. در ۲ دقیقه آخر، توجه‌تون رو بین همه صداها تقسیم می‌کنید.

@bayanz
74
چندسال پیش دوستی بهم گفت که قصد داره در یک کارگاه سه‌چهار روزه شرکت کنه ولی به‌خاطر هزینه زیادش دوبه‌شک بود. هزینه‌ش حدود ۴ میلیون تومن بود که به ارزش پول امروز حدوداً می‌شه یک‌چیزی حدود ۲۰ میلیون تومن امروز.

ازش درباره محتوای کارگاه پرسیدم. گفت موضوعش روان‌شناسی و روان‌درمانیه ولی جزییاتش «سِکرت»ه و به شرکت‌کننده‌های کارگاه گفته می‌شه با کسی درباره‌ش حرف نزنند! از همین‌جا تقریباً مطمئن شدم که این کارگاه یا به نوعی توخالی و شارلاتانسیم هست یا فرمی از فرقه‌گرایی و مغزشویی.

مختصر نظرم رو به این دوست گفتم؛ ولی خب خیلی مشتاق بود که شرکت کنه و ببینه توش چی هست. من هم دیگه اصراری نکردم و یکم فقط توی دلم براش تاسف خوردم و قضاوتش کردم.

خلاصه که نهایتاً این دوست ما علی‌رغم اشتیاقش به‌خاطر مشکلات مالی نتونست در این کارگاه شرکت کنه، ولی این روزها بعد از سلسله افشاگری‌ها و مستنداتی که درباره‌ی چنین دوره‌ها و کارگاه‌هایی منتشر شده، تقریباً می‌شه حدس زد اونجا هم چه خبر بوده (همون شارلاتانسیم یا فرقه‌گرایی یا ترکیبی از این‌دو - که حدس زده بودم).

حالا ولی موضوع صحبتم چیز دیگه‌ایه: تمایلی که در اون دوست بود و گه‌گاه در خیلی از ما هم هست، که برای مشکلاتمون دنبال راه‌حل‌های مرموز و ناشناخته بگردیم. راه‌حل‌های روشن و آزموده‌شده رو کنار بذاریم، و بریم سراغ یک جعبه‌ی جادویی که توش معلوم نیست چی هست. امید به یک راه حل فوری و معجزه‌آسا برای بهبود کیفیت زندگی... اگر این راه‌حل به مبلغ کلانی قابل خریداری هم باشه که چه بهتر.

امروز که ۱۰۰ مین جلسه تمرین مدیتیشن با بیان منتشر شد به این‌ها فکر کردم. به این که مدیتیشن به‌عنوان یک تمرین بسیار موثر ذهنی، چقدر دم‌دست و رایگان در اختیار ماست و ما چقدر برای رسیدن به اون‌چیزی که خود در درون داریم، راه دوری می‌ریم.

۲۶/۹/۱۴۰۳

@bayanz
292
حدود یک ماه پیش اینجا نوشتم که توییتر رو مدتیه که کنار گذاشتم و اینستاگرام رو هم ماه‌هاست که هفته‌ای نهایتاً چند دقیقه استفاده می‌کنم. این روال همچنان ادامه داره و از این تغییر بسیار رضایت دارم. وقت بیشتر، فعالیت‌های مفیدتر و آشفتگی ذهنی کمتر. در این ویدیوی کوتاه، روشی که به کار بردم رو شرح دادم:

https://youtu.be/Nu5j_MS_wZE

@bayanz
187
کتاب‌ها، پادکست‌ها، ویدیوهای یوتوب و... اغلب منبع اطلاعات هستند. اطلاعات، به ساختن چارچوب‌ها و ابزارهای فکری کمک می‌کند. در قالب این چارچوب‌ها، و با کمک این ابزارها می‌شود تجربه (و سایر اطلاعات) را تفسیر کرد و این کارکرد مهمی است. با این حال، اطلاعات را نباید با خود تجربه اشتباه گرفت؛ اطلاعات تجربه نیست.

اطلاعات اغلب درباره‌ی چیزی‌ست؛ خود آن چیز نیست. مادامی که فرد در میان اطلاعات دنبال متریال برای شناخت بهتر چیزی می‌گردد، در مسیر درستی قرار دارد. آنجا فرد گیج و گمراه می‌شود که در جست‌وجوی تجربه به اطلاعات رجوع می‌کند.

از اطلاعات موجود چیزهای زیادی می‌شود درباره دریاها یاد گرفت؛ از شیمی ملکول‌های آب تا زیست‌شناسی ماهی‌ها، تا اقتصاد ماهی‌گیری یا قصه‌هایی خیالی از پری‌های دریایی و اغوا شدن مردهای جوان. با این حال، هیچ‌کدام از این‌ها معادل تجربه‌ی حضور فیزیکی در کنار دریا و شنا زیر نور آفتاب نیست. نه دقیق‌ترین اطلاعات فیزیکی-شیمیایی و نه هنری‌ترین رمان‌های ادبی، قادر به انتقال تجربه‌ی شنا در دریا در زیر نور آفتاب نیستند.

کمی قبل و بعد از بیست سالگی، زیاد در این وادی گمراه می‌شدم. برای تجربه‌ی چیزها، درباره‌ی آنها می‌خواندم و هرچه بیشتر می‌خواندم، کمتر حس می‌کردم که به آنچه می‌خواستم رسیده‌ام.

سال‌هاست که دیگر به این محدودیت اطلاعات واقفم و حواسم هست که کجا دارم دنبال چی می‌گردم... دیگر می‌دانم که تجربه‌ی شنا در دریاها، جایی لابه‌لای کتاب‌ها و ویدیوهای یوتوب و پادکست‌ها نیست.

فرزاد بیان
@bayanz
189
«انتقاد» کلمه‌ی پوششی بسیاری از افراد برای سرزنش است.

سرزنش می‌کنند و بعد می‌گویند «من فقط یک انتقاد کردم».

سرزنش می‌کنند و بعد که با مقاومت شنونده روبرو می‌شوند به او برچسب «انتقادناپذیر» می‌زنند.

انتقاد یعنی تحلیل و ارزیابی چیزی، مثلاً یک رفتار، ایده یا کار، با هدف ارائه‌ی بازخورد‌ی سازنده، نشان دادن جنبه‌هایی که امکان بهبود دارند، یا بیان یک قضاوت فکر شده.

انتقاد غالباً شامل یک ارزیابی عینی (objective) بر اساس شواهد یا استدلال‌هاست.

سرزنش، از طرف دیگر، بر پیدا کردن مقصر تمرکز دارد، بر مسئولیت‌پذیری تأکید می‌کند و معمولاً به شکلی احساسی یا ذهنی (subjective) صورت‌بندی می‌شود و کمکی به بهتر شدن فرد یا موقعیت نمی‌کند.

بیشتر حرف‌هایی که در پوسته‌ی «انتقاد» کادوپیچی ‌شده‌اند، صرفاً سرزنش هستند؛ که آن هم بیشتر از جنس خشم و ترس و شرم است.

فرزاد بیان

@bayanz
199
بعد از ۳ ماه، چند روز پیش برای پست کردن چندتا ویدیو اینستاگرام و تیک‌تاک را نصب کردم و چرخی در این پلتفرم‌ها زدم.

بعد از یک مدت دوری، تماشای این که همه‌چیز درست به همان شکل سابق در جریان است حس غریبی داشت.

غریب‌ترین قسمتش اینجاست که اپ را باز می‌کنی و بی‌درنگ جریان محتواست که به سمتت روانه می‌شود. انگار که شلنگ محتوا را گرفته باشند روی صورتت.

در کسری از ثانیه ذهن مشغول فکر کردن به صدها موضوع بی‌ربط می‌شود. موضوعاتی که نه نیاز و نه تمایلی داشتی که به آنها فکر کنی.

مدتی اسکرول کردم. مطمئن شدم که چیز خاصی از دست نداده‌ام. مجدد، با خیال راحت پاکشان کردم.

@bayanz
390
ما آمدیم قند خونمون را قبل و بعد خوردن یک نانی اندازه گرفتیم و نشون دادیم نتیجه‌ش را (همین! فقط همین‌!) بعضی‌ها آمدند گفتند «گمراه‌کننده‌ست! باعث می‌شه مردم دیگه نون نخورن! نکنید این کارو با مردم!».

یعنی عالی! این عده آدم‌ها، مردم را خیلی ببخشید نفهم فرض کردند؛ فکر می‌کنند خودشان عقل کل‌اند، ولی «مردم» نمی‌فهمند و راحت گول می‌خورند و گمراه می‌شوند (خودشان ولی نه‌تنها گمراه نشدند بلکه چاله را هم شناسایی کردند!)

بهش که فکر می‌کنی خیلی بامزه‌ست! یک عده فکر می‌کنند ببخشید، مردم گاگول‌اند؛ و بعد همین‌ها، برای مردم نگرانند! فکر کن شما مردم را گاگول فرض کردی، بعد برای‌شان نگران هم هستی! چه تناقض جالبی!

خودشان اصلاً گمراه نمی‌شن‌ها! خودشان قدرت مطلق در تشخیص درست و غلط دارند. راست را از خطا بو می‌کشند. ولی مردم؟ نه آن‌ها نمی‌فهمن. آن‌ها اگر این محتوا را ببینند گمراه می‌شوند!

یعنی خودشان را الیت جامعه می‌دانند. تافته جدا بافته. حالا شاید فکر کنید این‌ها واقعاً یک تافته جدا بافته از بقیه مردم هستند که همچین تصوری درباره حماقت سایر مردم دارند! ولی روان‌شناس‌ها در پژوهش‌هایی خیلی جالب نشان دادند که بیشتر ما تا حدی تصور می‌کنیم تافته جدا بافته‌ایم!

روان‌شناس‌ها مثلاً دیدند که بیشتر مردم فکر می‌کنند که بیشتر مردم در انتخاب لباس از خودشان بدسلیقه‌تر هستند! فرض کنید در یک اتاق ۱۰ نفره هستید، بیشتر این ۱۰ نفر فکر می‌کنند که از بیشتر افراد حاضر در اتاق سلیقه بهتری در انتخاب لباس دارند! متمایز هم نه‌ها، بهتر. اگر سررشته‌ای از آمار داشته باشید حتماً می‌دانید که این به‌لحاظ آماری غیرممکن است! نمی‌شود که بیشترِ یک چیز از بیشتر آن‌چیز بیشتر باشد! مثلاً نمی‌شود که بیشتر افراد یک خانواده، از بیشتر افراد آن خانواده قد بلندتر باشند! به‌همین ترتیب، غیرممکن است که بیشتر مردم، از بیشتر مردم خوش‌سلیقه‌تر باشند! این یعنی اکثر مردم توهم بهتر بودن دارند (یا به‌اصطلاح فنی، دچار اثر برتر از حد متوسط یا Better-than-average effect هستند).

این توهم بهتر بودن را در آزمایش‌های مختلفی نشان دادند. در سلیقه لباس، در دقت و صحت ارزیابی‌ها، در تخمین عملکرد و خیلی موارد دیگر. بیشتر ما فکر می‌کنیم که بهتر از دیگران می‌فهمیم، درک می‌کنیم، تحلیل می‌کنیم و... حالا جالب است بدانید که همین جماعت خودعاقل‌پندار که این‌همه نقدشان کردم، همین‌ها که با خودشان فکر می‌کنند مردم نمی‌فهمند ولی ما می‌فهمیم؛ همین جماعت خود ماییم.

یعنی می‌بینیم که من در مورد کس دیگری جز خودمان دارم صحبت نمی‌کنم. اکثر ما فکر می‌کنیم که اکثر ما نمی‌فهمیم. اکثر ما فکر می‌کنیم که از اکثریت بهتر می‌فهمیم و... اسمش را می‌خواهید بگذارید نرمال یا طبیعی یا هرچی، این چیزی هست که بیشتر ما هستیم. بهتر است سر جنگ نداشته باشیم باهاش. چون جنگ با خود، برنده و بازنده‌اش یک نفر است.

به جای جنگیدن، بپذیریم که اینطوری هستیم. این مدل انسانی هست که هستیم. پذیرفتن خالی باعث نمی‌شود که دیگر اینطوری نباشیم. نه، ولی حداقل واقعی‌تر است. راحت و صادقانه خوب است پیش خودمان بپذیریم این واقعیت را. این خودبرتربینی را (گفتم اکثریت ما. یک اقلیتی هم هستند که ندارند این خصلت را. نمی‌دانم البته نداشتنش اساساً چیز خوبی است یا چه).

خیلی خوب. بعد که بهش آگاه شدیم و پذیرفتیمش، می‌توانیم تلاش کنیم کمی کمتر جدی‌اش بگیریم. دفعه بعدی که حرصمان درآمد که «مردم الان گمراه می‌شن» یا «چرا مردم نمی‌فهمن؟» یک نفس عمیق بکشیم و به خودمان یادآوری کنیم که بیشترِ مردم هم دقیقاً همین سوال‌ها را درباره‌ی بقیه (از جمله شما دارند). یعنی من و شما از نظر دیگران آن مردمی هستیم که نمی‌فهمیم. با این یادآوری نسبتاً مضحک، احتمالاً کمتر بتوانیم ایده‌ی «نفهم بودن مردم» را جدی بگیریم.

فرزاد بیان

@bayanz
202
دیروز ویدیویی می‌دیدم درباره گذار از دوران retention editing در یوتوب. تا همین الان، غالباً ویدیوهایی بازدیدهای خوب می‌گیرن که با کلی شلوغ‌کاری مخاطب رو نگه دارند. ویدیو رو باز می‌کنی یکی داره توی صورتت داد می‌زنه. وسط صفحه زیرنویس داره قر می‌ده، در کسری از ثانیه صدبار تصویر عوض می‌شه و خلاصه بیشتر از این که تمرکز روی خلق ارزشی باشه، سعی شده مخاطب مات و مبهوت بشه.

ظاهراً کم‌کم از این دوران گذر خواهیم کرد. این اتفاق حداقل در یوتوب انگلیسی‌زبان زودتر از بقیه پلتفرم‌ها همین الان در حال افتادنه.

مخاطب یواش‌یواش از این‌همه شلوغ‌بازی داره خسته می‌شه. ویدیویی که دیدم، تشبیه جالبی کرد: می‌گفت دوران فعلی مثل مهمونی‌ایه که صدای موزیک بلنده. دوبس دوبس. وقتی وارد می‌شی چند نفر دورت و برت رو می‌گیرن و با بلندترین صدای ممکن سرت جیغ می‌کشن. اوکی، شاید برای مدتی باحال باشه. ولی کم‌کم خسته می‌شی و دلت یک فضای آروم‌تر با معاشرت‌های عمیق‌تر با آدم‌های صمیمی‌تر می‌خواد.

سوشال‌مدیا کم‌کم از دوران مهمونی، به دوران افترپارتی داره گذر می‌کنه. از ادیت‌های شلوغ‌پلوغ، به محتوای احساسی‌تر. محتوایی که بجای پرت کردن حواس، روی هیجانات و عواطف مخاطب تمرکز داره. این به معنی محتوای کسل‌کننده نیست؛ بلکه به معنای روایت‌های بهتر، فضاسازی‌های جذاب‌تر و پرداختن بیشتر به جزییات احساسی محتواست.

فرزاد بیان
@bayanz
216
این ویدیوی تقریباً یک‌ساعته رو ۳ بار از اول ضبط کردم! بار اول صدا بد ضبط شده بود. بار دوم صدا کلاً ضبط نشده بود. بار سوم ولی شد که بشه. البته که بی‌دقتی خودم باعث ضبط سه‌باره شد :)

خلاصه اما این شما و این نوروساینس وید یا ماریجوانا. یک ویدیوی مفصل ۴۸ دقیقه‌ای برای علاقه‌مندان به علم و مباحث تخصصی:

https://youtu.be/r0iWI9nxfcg

@bayanz
98
یک آزمایش روانشناسی قدیمی و تاثیرگذار که یکی از عللی که آدم‌ها در موقعیت‌های حساس فقط تماشا می‌کنن و هیچ اقدامی انجام نمی‌دن رو شرح می‌ده (ویدیوی کوتاهیه؛ کمتر از ۳ دقیقه):

https://youtu.be/XOgvfFtAG7c?si=cV_eKZyJLZlhPvQz

@bayanz
54
در حالی که روی علف های هستید، در یوتوب نچرخید :))
189
خلاصه ۴۰۰ سال تلاش بشر برای حل معمای خودآگاهی

در این ویدیوی یک ساعته، خلاصه‌ی تلاش‌های فلاسفه، روان‌شناس‌ها و نوروساینتیست‌ها - از ۴۰۰ سال پیش تا به امروز - برای شاخت خودآگاهی (و ناخودآگاه) در انسان رو شرح دادم:

https://youtu.be/s3vaXT7_Mj8

@bayanz
89
اخیراً دوستی درباره‌ی مطالب این کانال بهم گفت: «خوشم میاد که سرراست و واضح می‌نویسی». گفتم ممنون، زمان زیادی برد تا این شد.

هشت سال پیش که این کانال رو راه انداختم، به‌قدری قلمبه و مبهم می‌نوشتم که الان خودم مطالب اون زمان رو می‌خونم مطمئن نیستم که دقیق متوجه منظور خودم می‌شم یا نه.

از زنده‌یاد رضا بابایی یاد گرفتم که «زیباترین جمله، ساده‌ترین جمله است».

پیچیده و مبهم‌نویسی، راهیه برای مخفی کردن ندونسته‌ها. به این صورت که با ایجاد ابهام، راهی برای برداشت‌های احتمالی می‌سازیم و وظیفه‌ی انتخاب برداشت صحیح رو به مخاطب واگذار می‌کنیم.

و در تلاشم به اندازه باشم. همین چندخط که کمتر از یک دقیقه وقت شما رو گرفت، برای رسوندن این مطلب کافی بود. نیاز به ویدیوی ۲۰ دقیقه‌ای نداشت. و اگر ویدیویی می‌دم به طول یک ساعت، برای اینه که این‌قدر حرف برای گفتن توش هست و ۲۰ دقیقه هم براش کم.

نویسنده‌ای می‌گفت: «اگر وقت بیشتری داشتم، کتاب کوتاه‌تری می‌نوشتم».

فرزاد بیان
@bayanz
252
مخاطب عام ۲ نوع محتوای آموزشی رو خیلی خوب می‌پسنده:

۱- نقش دکتر و متخصص: من «دکتر» فلانی هستم و می‌خوام براتون راجع‌به فلان موضوع حرف بزنم.

در این حالت مخاطب با خیال راحت قوه‌ی تحلیل و قضاوت مغز رو تعطیل و به‌صورت منفعلانه به دریافت اطلاعات از «دکتر» فلانی مشغول می‌شه

۲- نقش غیرمتخصص متواضع: من تخصصی راجع‌به این موضوع ندارم و تا دیروز هم هیچ اطلاعاتی راجع‌بهش نداشتم و پریروز فلان کتاب رو خوندم و چیزهایی که دستگیرم شد رو براتون می‌گم

در این حالت مخاطب خیلی خوب اعتماد می‌کنه (چون یکی شبیه خودش رو پیدا کرده که تخصصی نداره و فقط بجای خودش زحمت کشیده و کتاب مربوطه رو خونده)

به محتوای فارسی که نگاه کنید، تقریباً هرکسی که به شهرت چشم‌گیری در عرصه آموزش رسیده، یکی از این دو نقش رو اتخاذ کرده. این نقش‌ها به‌قدری رایج هستند که تصور نقش‌های دیگه دشواره.

این دو نقش رو علاوه بر آموزش، در تبلیغات (و خیلی جاهای دیگه) هم می‌بینید: اگر یک دکتر خمیردندونی رو توصیه کنه خیلی خوبه. اگر نه، کسی که کلاً توی باغ نیست و یک آدم خیلی معمولی بی‌اطلاعات به‌حساب میاد، ولی از این خمیر دندون راضی بوده؛ اون هم قابل اعتماده.

یک معلم فروشندگی می‌گفت: «وظیفه شما قانع کردن خریدار نیست. وظیفه شما اینه که به خریدار کمک کنید خودش، خودش رو قانع کنه».

اگر تلاش کنید مخاطب رو قانع کنید، مخاطب از قانع شدن فرار می‌کنه؛ اما اگر بهش کمک کنید که خودش رو قانع کنه... دوتا نقش بالا دقیقاً همین کارو انجام می‌دن.

نقد این وضعیت باشه برای مطلبی دیگه.

فرزاد بیان

@bayanz
218
عمده محتوای مثلاً «روان‌شناسی» در یوتوب فارسی که بازدید می‌گیره:

گندزدایی از مغز!

سم‌زدایی دوپامین!

روانشناسی تاریک!

روانشناسی معکوس! (چرا نباید آدم خوبی باشیم؟ هرچه بیشتر بی‌محلی کنید جذاب‌تر می‌شوید! و...)

روانشناسی ممنوع!! 😂 (تکنیک‌های متقاعد کردن دیگران!)

با این ۷ تکنیک همه از تو حساب می‌برند!

یک تکنیک روانشناسی برای ترک همه عادت‌های منفی!

کلیپ فوق انگیزشی بی‌نظیر احساسی!

***

در تمام یوتوب فارسی حتی یک کانال مشهور (با بیش از ۱۰۰ هزار سابسکرایبر) در حیطه روان‌شناسی علمی نداریم. باورش سخته. اما بگردید. پیدا نمی‌کنید. کانال که هیچی، حتی به‌ندرت ویدیویی در حیطه روان‌شناسی علمی داریم که بیش از ۱۰۰ هزار بازدید گرفته باشه (ویدیو چندتا تک‌وتوک هست ولی کانال خیر)

اکثریت مخاطبان فارسی‌زبان دنبال روانشناسی علمی نیستند.

اکثریت مخاطبان فارسی‌زبان دنبال یکسری نکته و ترفند آسان و «کاربردی» هستند که فوری بزنند به زخم‌های زندگی.

روان‌شناسی علمی کلاً از اساس فاقد این تواناییه.

مسائل علم روان‌شناسی پیچیده و چندوجهی‌اند و گرچه غیرکاربردی نیستند، اما غالباً کاربرد فوری و سرراست هم ندارند.

لذا مخاطب چیزی رو به‌عنوان روان‌شناسی استعمال می‌کنه که درواقع اصلاً روان‌شناسی نیست.

از اونجایی که محتوای غیرعلمی با اقبال بیشتری روبرو می‌شه، محتواسازها هم بیشتر از این جنس می‌سازند.

عرضه و تقاضا.

ـــــــــــــ
فرزاد بیان
@bayanz
264
بدون شرح
221